یا رب
اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنّت
اوصافى كه در كتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذكر شده، بر گرفته از احادیثى است كه آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى كنند و در كلیات، با اوصاف ذكر شده در كتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم كرد. در این قسمت، به ذكر چند روایت از كتاب هاى حدیثى اهل سنت، اكتفا مى كنیم:
1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملك العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی[9] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن كه مردى از اهل بیت من كه اسمش اسم من است، مالك عرب شود».
2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً[10] قیامت بر پا نمى شود تا این كه زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى كند كه زمین را پر از عدل و قسط مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند
3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالك الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً[11] اگر از دنیا، فقط یك روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى كند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه
همان گونه كه گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه كه معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و هم اكنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند:
عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند.[12]
تعداد اندكى نیز مدعى هستند كه مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى كنند كه در كنزالعمال ذكر شده است.[13]
جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد
عده اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین(علیه السلام).[14]
گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسكرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است كه در كنزالعمال ذكر شده است.[15]
جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد، چنان كه در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد كرد.[17] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام)[18] مهدى، كسى است كه عیسى بن مریم بر او نزول مى كند و پشت سر او نماز مى خواند».
این گروه، حدیثى را كه مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى كند. ذهبى مى گوید:
تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و كان یضع الحدیث[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد كرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى كند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند كه مهدى غیر از حجت (عج) است چون، غیبت یك شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است…».[20]
در پاسخ گروه اخیر باید گفت:
اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد كه امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى كرده اند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روایت شده كه شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح كرد. او، از اوصیا نیز پرسید.
پی نوشت ها :
[1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص 1).
[2]. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص 91).
[3]. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281.
[4]. الإمام المهدى(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص 11.
[5]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199.
[6]. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507.
[7]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52.
[8]. در مورد كسانى كه به ذكر احادیث مربوط به امام مهدى(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود.
[9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 الصواعق المحرقه، ص 249.
[10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920 كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.
[11]. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.
[12]. سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، ح 4029.
[13]. كنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.
[14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص 21).
[15]. كنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.
[16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ.
[17]. همان، ج 6، ص 1237.
[18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مكتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412.
[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997.
[20]. همان، ج 2، ص 482.
#مهدویت
یا رب
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان كه نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است.
صاحب كتاب “عون المعبود” كه شرح كتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد:
بدان كه در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را یارى، و عدل را آشكار مى كند… نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در كشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى كند.
احادیث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاكم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]
یكى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد:
روایات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى كه به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى كه از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید.
نیز یكى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:
احادیث مهدى(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى كه مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى كه این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]
اهل سنّت، كتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این كه در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد كرد، نوشته اند. تا حدّى كه من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى كتاب در این باره تألیف كرده اند
ابن كثیر نیز در البدایه و النهایه مى گوید:
مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى كند، همان گونه كه پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه كه ابوداوود در سنن خود، كتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]
از این مطالب كه از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود كه مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.
كتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى كه شیخ محمّد ایروانى در كتاب الإمام المهدی مى نویسد:
اهل سنّت، كتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این كه در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد كرد، نوشته اند. تا حدّى كه من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى كتاب در این باره تألیف كرده اند.[4]
مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را حمایت، و عدل را آشكار مى كند و مسلمانان از او پیروى مى كنند و او بر ممالك اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود
هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعیف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى كند.[6]البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد كرده اند. سخنان آن دو، از سوى دیگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.
خود ابن خلدون، در بیان عقیده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(علیه السلام)مى نویسد:
مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را حمایت، و عدل را آشكار مى كند و مسلمانان از او پیروى مى كنند و او بر ممالك اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود[7].»
بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى كند زیرا، این اعتقاد، ناشى از كثرت احادیثى است كه از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذكر برخى از كسانى كه از این گونه احادیث را در كتاب هاى خود آورده اند، مى پردازیم، هر چند، تقریباً، مى توان ادعا كرد كه تمام كتاب هاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عج) را ذكر كرده اند:
1- ابن سعد (متوفى 230 هـ) 2- ابن ابى شیبه (متوفى 235 هـ)
3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ) 4- بخارى (متوفى 273 هـ)
5- مسلم (متوفى 261 هـ) 6- ابن ماجه (متوفى 273)
7- ابوبكر اسكافى (متوفى 273 هـ) 8- ترمذى (متوفى 279 هـ)
9- طبرى (متوفى 380) 10- ابن قتیبه دینورى (متوفى 276)
11- بربهارى (متوفى 329) 12- حاكم نیشابورى (متوفى 405)
13- بیهقى (متوفى 458) 14- خطیب بغدادى (متوفى 463)
15- ابن اثیر جزرى (متوفى 606).[8]
#مهدویت
یا رب
بیش از یکصد آیه از قرآن کریم به مصلح کل حضرت بقیه الله ارواحنا فداه تفسیر و تاویل شده است، که علامه بزرگوار، ملا محمد باقر مجلسی در دائره المعارف بزرگ شیعه بحارالانوار ۷۰ آیه را به استناد احادیث وارده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در پیرامون ظهور یکتا بازمانده از حجت های حضرت حدیث نقل کرده است. و برخی از بزرگان کتاب هایی را در این رابطه به رشته تحریر در آورده اند که از آن جمله است:
۱) المحجه فیما نزل فی القائم الحجه (علیه السلام ) شامل ۱۲۰ آیه از آیات تفسیر شده به ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه به استناد احادیث وارده از معصومین علیهم السلام.
۲) المهدی فی القرآن شامل ۱۱۰ آیه از آیات تاویل شده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام به استناد احادیث وارده از طریق شیعه و سنی.
۳) موعود قرآن ترجمه فارسی المهدی فی القرآن
۴) سیمای امام زمان (علیه السلام ) در آینه قرآن شامل بیش از ۱۴۰ آیه از آیات قرآن کریم که روایات فریقین (شیعه و سنی) به ظهور قبله موعود و کعبه مقصود تفسیر شده است. در ایو ما نجا به نقل چند آیه در این رابطه بسنده می کنیم:
۱) و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. و ما اراده کرده ایم به آنانکه در روی زمین به ضعف کشیده شده اند منت نهاده، آنها را پیشوایان وارثان زمین قرار دهیم. طبق روایات بی شماری این آیه در حق مصلح جهان حضرت بقیه الله ارواح العالمین له الفداه نازل شده که در آخرالزمان قیام کرده، بساط ننگین ظلم و بیدادگری را درهم ۶خواهد پیچید و پرچم عدالت را در سرتاسر جهان به اهتزاز در خواهد آورد. و به تکتازی فرعونیان خاتمه خواهد داد.
۲) بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین. یعنی: بازمانده خدا بهتر است برای شما، اگر مومن باشید. مطابق روایات فراوانی، هنگامی که حضرت بقیه الله ارواحنا فداه ظهور می کند پشت خود را به دیوار کعبه تکیه داده، نخستین چیزی که به زبان می آورد، این آیه شریفه است، آنگاه همه آنها که درآنجاگرد آمده اند با عنوان السلام علیک یا بقیه الله به پیشگاه آن حضرت عرض ادب می کنند.
۳) هوالله ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهر علی الدین کله و لو کره المشرکون. یعنی: او خدائی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق برانگیخت تا آن را بر همه ادیان پیروز بگرداند. اگر چه مشرکان نخواهند. پیشوای ششم شیعیان در تفسیر این آیه فرمود: مهدی ما ظهور می کند و دین مقدس اسلام را بر همه ادیان پیروز می گرداند، اگر چه دشمنان راضی نباشند. که منظور از این پیروزی، سیطره نظامی و پیروزی ظاهری است و گرنه از نظر دلیل و برهان، اسلام در هر زمانی بر همه ادیان غلبه داشت. و مکتبهائی که ریشه آسمانی دارد ( چه مسیحیت و کلیمیت ) چون از یک سو تحریف شده، و از سوی دیگر به هنگام تشریع از طرف خداوند متعال به عنوان برنامه موقت تشریع شده بود، پاسخگوی نیازمندیهای قرون بعدی نبودند، از این رهگذر از نخستین روز ظهور اسلام، دلیل و منطق اسلام بر همه ادیان پیروز بود ۰ولی غلبه ظاهری آن با هنگام ظهور آن یکتا بازمانده از حجتهای پروردگار تحقق خواهد یافت.
۴) اعلمو ان الله یحیی الارض بعد موتها قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون. یعنی: بدانید که خدا زمین را پس از مرگ آن زنده می سازد به راستی نشانه های -قدرت -خدا را برای شما بیان کردیم. باشد که عقل خود را بکار بندید. پیشوای پنجم شیعیان می فرماید: مهدی ما قیام می کند و به وسیله گسترش عدالت در سراسر گیتی، جهان را زنده می کند، پس از آنکه در زیر کابوس ظلم و ستم مرده باشد. پیشوای هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز در تفسیر این آیه فرمود خداوند زمین را به وسیله عدل و داد زنده می کند، نه بارش باران. آری اگر جامعه ای در زیر فشار ظلم و ستم باشد جامعه مرده است و تنها موقعی زنده می شود که ظلم و ستم از آن جامعه رخت بربندد و نعمت عدالت در آن جامعه گسترش یابد. از اینجاست که امیرالمومنان علی علیه السلام عدالت را زیربنای زندگی مردم دانسته می فرماید: العدل قوام الرعیه.
۵) و اشرقت الارض بنور ربها. یعنی: زمین به نور پروردگارش منور گردید.
امام رضا علیه السلام در تاویل این آیه می فرماید: او چهارمین فرزند من، پسر بهترین کنیزان است که زمین را از هر جور و ستمی پاکیزه می کند. مردم در ولادت او دچار تردید می شوند. او را غیبتی طولانی است چون ظاهر شود زمین را با نور پروردگارش روشن می گردد.
۶) قل ارایتم ان اصبح ماوکم غورا فمن یاتیکم بماء معین. یعنی: بگو اگر ببینید که آب شما فروکش می کند، چه کسی برای شما آب گوارا باز آورد. همه موجودات زنده از آب آفریده شده و قوام آنها با آب است ولی منظور از آب گوارائی که در آیه فوق مطرح شده، مقام ولایت کبرای حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه است که پس از دوران فروکش (غیبت) یکبار دیگر به فرمان خدا ظاهر شده، تشنگان دانش و فضیلت، و شیفتگان تقوی و عدالت را، از آبشخور اقیانوس بیکران آب حیات و معادن حکمت، سیراب فرموده، به سعادت دنیا و آخرت نائل می گرداند. به دلیل نقش حیاتی حضور امام علیه السلام در زندگی توده ها، قرآن کریم وجود اقدس امام علیه السلام را آب گوارا تعبیر نموده است.
علی بن جعفر از برادر بزگوارش امام موسی بن جعفر علیه السلام، از تفسیر این آیه می پرسد، امام علیه السلام می فرماید: هنگامی که امامتان از دیدگان شما ناپدید شود و !نتوانید او را ببینید چه خواهید کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به عمار می فرماید: ای عمار خداوند با من عهد کرده که از تبار حسین علیه السلام ۹ امام پدید می آید که نهمین آنها از دیدگان ناپدید می شود و این است معنای آیه شریفه قل ارایتم ان اصبح ماوکم غورا ، برای او یک غیبت طولانی است که گروهی از عقیده خود برمی گردند و گروهی بر آن ثابت می مانند و چون آخرالزمان فرا برسد، او ظاهر می شود و دنیا را پر از عدل و داد کند. چنانکه از جور و ستم پرشده است.
۷) هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب. یعنی: هدایت است برای پرهیزکاران که به غیب ایمان آوردند.
طبق احادیث فراوانی منظور از غیب در این آیه امام غائب علیه السلام است: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: پرهیزگاران شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام هستند و اما غیب پس آن حجت غائب است. جابربن عبدالله انصاری در ضمن یک روایت طولانی که از ۱۲ پیشوای معصوم و قائم آنها بحث کرده، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: خوشا به حال آنانکه در زمان غیبت او شکیبائی پیشه کنند و بر محبت آنها استوار بمانند، که آنها را خداوند متعال در آیه الذین یومنون بالغیب ستوده است.
۸) و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون. یعنی: گذشته از ذکر- تورات -در زبور نیز نوشتیم که به راستی زمین را بندگان شایسته ام به ارث می برند. از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده که منظور از بندگان صالح در آیه شریفه، حضرت قائم ( ارواحنا فداه ) و یاران او می باشد جالب توجه اینکه متن این بشارت در زبور فعلی موجود است. طبق وعده قطعی خدا در همه کتاب های آسمانی، روزی بندگان صالح خدا وارث زمین خواهند شد، و پرچم توحید را در سراسر کره خاکی به اهتزاز در خواهند آورد. دیگر از ظلم و ستم و تبعیض و تجاوز و حق کشی نشانی نخواهد بود. روح صفا و صمیمیت و برادری و برابری بر تمام دلها حکومت خواهد کرد. به امید آن روز.
۹) وله اسلم من فی السموات و من فی الارض طوعا و کرها . ۲۴یعنی: هرکه در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه -تسلیم او شده -بر او اسلام آورده اند. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: هنگامی که قائم (علیه السلام ) قیام کند، نقطه ای در روی زمین نمی ماند جز اینکه به یکتائی خدا و رسالت حضرت پیامبر( صلی الله علیه و آله ) گواهی می دهند.
ابن بکیر می گوید: از ابوالحسن (علیه السلام) در مورد آیه وله اسلم پرسیدم، فرمود: در حق قائم (علیه السلام ) نازل شده است، هنگامیکه ظاهر شود اسلام را بر یهود، نصاری، صابئین، ملحدین، مرتدین، و کافرین شرق و غرب، عرضه می کند هر کس( پس از شناخت حقانیت اسلام ) از روی رغبت اسلام آورد، او را به نماز و زکات و دیگر وظائف اسلامی امر می فرماید. و هر کس نپذیرد گردن می زند تا در شرق و غرب جهان احدی جز موحد باقی نباشد.
۱۰) وعدالله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض، کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا. یعنی: خداوند آنها را که از شما ایمان آورده، و عمل شایسته انجام داده اند، وعده داده است که در روی زمین جانشین سازد، چنانکه پیشینیان را جانشین ساخت. و آنان را از دینی که برای آنها پسندیده، متمکن سازد. و آنها را پس از خوف و وحشت به امنیت برگرداند. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود: درباره قائم (علیه السلام) و یاران او نازل شده است. امام زین العابدین علیه السلام آیه شریفه را تلاوت کرده فرمود: به خدا سوگند مقصود از آنها شیعیان ما اهل بیت است. خداوند آنها را به دست مردی از ما که مهدی این امت است جانشین قرار می دهد و متمکن می سازد و به امنیت می رساند.
نظیر این روایت از امام باقر و امام صادق (ع) نیز نقل شده است.
#مهدویت
یا رب
ماهیت قیام مهدی علیه السلام
برخی حوادث در دنیا وقتی که واقع می شود تنها جنبه انفجار دارد.مثل اینکه یک دمل در بدن شما پیدا می شود.این دمل باید برسد به حدی که یکدفعه منفجر شود.بنا بر این هر کاری که جلوی انفجار این دمل را بگیرد کار بدی است،اگر هم می خواهید دوا روی آن بگذارید باید یک دوایی بگذارید که این دمل زودتر منفجر شود.بعضی از فلسفه ها هم که برخی از سیستمهای اجتماعی و سیاسی را می پسندند طرفدار انقلاب به معنی انفجارند.به عقیده آنها هر چیزی که جلوی انفجار را بگیرد بد است.و لهذا می بینید بعضی از روشها و سیستمهای اجتماعی به طور کلی با اصلاحات اجتماعی مخالفند،می گویند:این اصلاحات چیست که شما می کنید؟!بگذارید اصلاح نباشد،بگذارید مفاسد زیاد شود،عقده ها و کینه ها زیاد شود،ناراحتی و ظلم بیشتر شود،کارها پریشانتر شود،پریشانی و پریشانی تا یکمرتبه از بن زیر و رو شود و انقلاب صورت گیرد.
فقه ما در اینجا وضع روشنی دارد.آیا ما مسلمانان راجع به ظهور حضرت حجت باید این جور فکر کنیم؟ باید بگوییم:بگذارید معصیت و گناه زیاد شود.بگذارید اوضاع پریشانتر گردد،پس امر به معروف و نهی از منکر نکنیم،بچه هایمان را تربیت نکنیم،بلکه خودمان هم برای اینکه در ظهور حضرت حجت سهیم باشیم العیاذ بالله نماز نخوانیم،روزه نگیریم،هیچ وظیفه ای را انجام ندهیم،دیگران را هم تشویق کنیم که نماز را رها کنید،روزه را رها کنید،زکات را رها کنید،حج را رها کنید،بگذارید همه اینها از بین برود تا مقدمات ظهور فراهم شود؟خیر،این بدون شک بر خلاف یک اصل قطعی اسلامی است،یعنی به انتظار ظهور حضرت حجت،هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی شود،نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی. شما در شیعه-که اساسا این اعتقاد از یک نظر اختصاص به دنیای تشیع دارد-تا چه رسد به اهل تسنن، یک عالم پیدا نمی کنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یک تکلیف کوچک را از ما ساقط می کند. هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمی کند.این یک نوع[تفسیر از ظهور حضرت حجت]است.
نوع دیگر این است که صحبت رسیده شدن است نه صحبت انفجار،مثل یک میوه در صراط تکامل است.میوه موقعی دارد،چنانکه دمل هم موقعی دارد.ولی دمل یک موقعی دارد برای اینکه منفجر شود، و میوه یک موقعی دارد که برسد،یعنی سیر تکاملی خودش را طی کند و برسد به مرحله ای که باید چیده شود.مساله ظهور حضرت حجت بیش از آنکه شباهت داشته باشد به انفجار یک دمل،شباهت دارد به رسیدن یک میوه،یعنی اگر ایشان تاکنون ظهور نکرده اند،نه فقط به خاطر این است که گناه کم شده است،بلکه همچنین هنوز دنیا به آن مرحله از قابلیت نرسیده است،و لهذا شما در روایات شیعه زیاد می بینید که هر وقت آن اقلیت سیصد و سیزده نفر پیدا شد امام ظهور می کند.هنوز همان قلیت سیصد و سیزده نفر-یا کمتر یا بیشتر-وجود ندارد،یعنی زمان باید آنقدر جلو برود که از یک نظر هر اندازه فاسد شود،از نظر دیگر آنهایی که می خواهند حکومت را تشکیل بدهند و به تبع و در زیر لوای ایشان زمامدار جهان شوند پدید آیند.هنوز چنین مردان لایقی در دنیا به وجود نیامده اند.بله «تا پریشان نشود کار به سامان نرسد»اما پریشانی تا پریشانی فرق می کند.همیشه در دنیا پریشانی پیدا می شود،پشت سر پریشانی سامان پیدا می شود،بعد این سامان تبدیل به پریشانی می شود اما پریشانی در یک سطح عالیتر،نه در سطح پایین.بعد آن پریشانی تبدیل به یک سامان می شود،باز در یک سطح عالیتر از سامان اول.بعد آن سامان تبدیل به یک پریشانی می شود،باز پریشانی در یک سطح عالیتر. یعنی این پریشانی بعد از آن سامان،حتی بر خود آن سامان برتری دارد.لهذا می گویند حرکت اجتماع بشر حرکت حلزونی است،یعنی حرکت دوری ارتفاعی است،در عین اینکه اجتماع بشر دور می زند،در یک سطح افقی دور نمی زند،رو به بالا دور می زند.بله،مرتب سامانها به پریشانیها می گراید اما پریشانی ای که در عین اینکه پریشانی است در سطح بالاتر است.
بدون شک امروز دنیای ما یک دنیای پریشان و از هم گسیخته ای است،یک دنیایی است که الآن اختیار از دست زمامداران بزرگ درجه اول آن هم بیرون است،اما این یک پریشانی است در سطح جهان،با پریشانی در ده از زمین تا آسمان فرق می کند،با سامان یک ده هم از زمین تا آسمان فرق می کند،با سامان یک شهر هم از زمین تا آسمان فرق می کند.
بنابراین ما،هم رو به پریشانی می رویم و هم رو به سامان،در آن واحد.ما که رو به ظهور حضرت حجت می رویم،در آن واحد هم رو به پریشانی می رویم،چون از سامان به پریشانی باید رفت،و هم رو به سامان می رویم،چون پریشانی در سطح بالاتر است.کی در صد سال پیش-تا چه رسد به پانصد سال پیش-این افکاری که امروز در میان افراد بشر پیدا شده،پیدا شده بود؟!امروز دیگر روشنفکران جهان می گویند: یگانه راه چاره بدبختیهای امروز بشر تشکیل یک حکومت واحد جهانی است.اصلا در گذشته چنین فکری به مخیله بشر نمی توانست خطور کند.
پس چون ما در عین اینکه رو به پریشانی می رویم رو به سامان هم می رویم،لهذا اسلام هرگز دستور نمی دهد[که تکالیف را انجام ندهید.]اگر غیر از این بود دستور می داد که محرمات را ارتکاب کنید، واجبات را ترک کنید،امر به معروف و نهی از منکر نکنید،بچه هایتان را تربیت نکنید،بگذارید فساد بیشتر شود،شما که می روید دنبال نماز خواندن،روزه گرفتن،امر به معروف،تالیف کتاب،سخنرانی، تبلیغ،و می خواهید سطح تبلیغات را بالا ببرید،شما که می خواهید اصلاح کنید،ظهور حضرت حجت را تاخیر می اندازید.خیر،همین اصلاحات هم ظهور حضرت حجت را نزدیک می کند همان طور که آن پریشانیها نیز ظهور حضرت حجت را نزدیک می کند.ابدا مساله انتظار ظهور حضرت حجت نباید این خیال را در دماغ ما بیاورد که ما که منتظر ظهور هستیم پس فلان تکلیف-کوچک یا بزرگ-از ما ساقط است،هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی شود.
مطالب دیگری هم هست که دیگر وقت ما منقضی شد و باید تدریجا به عرایض خودم خاتمه بدهم. مطلبی را برایتان عرض بکنم که آخرین مطلب من است:
#مهدویت
یا رب
بیان حافظ
من الان نمی دانم که حافظ آیا واقعا شیعه است یا سنی،و خیال هم نمی کنم که کسی به طور قطع بتواند بگوید که حافظ شیعه بوده است.ولی ما در اشعار حافظ نیز می بینیم[به این مساله اشاره شده است.]دو مورد الان یادم هست،یکی آنجا که می گوید:
کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
و دیگر آن غزل معروفی که چقدر با حال هم گفته است:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریاد رسی می آید ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس موسی اینجا به امید قبسی می آید کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست اینقدر هست که بانگ جرسی می آید خبر بلبل این باغ مپرسید که من ناله ای می شنوم کز قفسی می آید
عرایض من در این قسمت که می خواستم از جنبه تاریخی بحث کنم به پایان رسید.حال بعد از زمان حضرت حجت چه مدعیان کذابی پیدا خواهند شد،آن هم خودش یک داستانی دارد که دیگر وارد آن نمی شوم.پایان عرایض خودم را می خواهم به سه مطلب دیگر اختصاص بدهم.
اینکه بعد از آنکه دنیا پر از ظلم و جور شد عدل کلی پیدا می شود مساله ای به وجود آورده است و آن این که:بعضی از افراد به اتکاء همین مطلب با هر اصلاحی مخالفند،می گویند دنیا باید پر از ظلم و جور بشود تا یکدفعه انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود.اگر هم به زبان نیاورند،ته دلشان[با اصلاح]مخالف است.اگر ببینند یک کسی یک قدم اصلاحی بر می دارد ناراحت می شوند.وقتی که می بینند در جامعه ای در مردم یک علامت توجهی به سوی دیانت پیدا شده واقعا ناراحت می شوند،می گویند نباید چنین چیزی بشود،باید مرتب بدتر شوند تا حضرت ظهور کنند،اگر بنا شود ما یک کاری کنیم که مردم به سوی دین بیایند ما به ظهور حضرت حجت خیانت کرده و ظهور ایشان را تاخیر انداخته ایم.
آیا واقعا مطلب از همین قرار است یا نه؟توضیحی می دهم تا مطلب خوب معلوم شود.
#مهدویت
یا رب
اعتقاد به مهدویت در جهان تسنن
اگر می خواهید بفهمید که این مساله منحصر به شیعه نیست (18) ببینید آیا مدعیان مهدویت فقط در میان شیعه زیاد بوده اند و در میان اهل تسنن نبوده اند؟می بینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن هم زیاد بوده اند.یکی از آنها همین مهدی سودانی یا متمهدی سودانی است که در کمتر از یک قرن اخیر در سودان ظهور کرد و در آنجا یک جمعیتی به وجود آورد که تا همین اواخر هم بودند.اصلا این مرد که ظهور کرد.به ادعای مهدویت ظهور کرد،یعنی اینقدر اعتقاد به مهدی در همان سرزمینهای سنی نشین وجود داشته است که زمینه را برای ادعای یک مهدی دروغین مساعد کرد.در کشورهای دیگر اسلامی نیز مدعیان مهدویت زیاد بوده اند.در هندوستان و پاکستان قادیانیها به همین عنوان ادعای مهدویت ظهور کردند،و در روایات ما هم زیاد است که مدعیان کذاب و به اعتباری دجالها زیاد پیدا خواهند شد و ادعاهایی خواهند کرد.
#مهدویت
یا رب
سخن دعبل
دعبل خزاعی می آید حضور حضرت رضا علیه السلام و آن اشعار مرثیه خودش را می گوید:
ا فاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات
خطاب می کند به حضرت زهرا و یک یک مصائبی را که بر اولاد ایشان وارد شده بیان می کند که از آن قصائد بسیار غرای زبان عرب و از بهترین مراثی ای است که در این زمینه ها گفته شده است.حضرت رضا علیه السلام خیلی گریه می کند.دعبل در این اشعارش و در این اظهار تاثر خودش قبور اولاد زهرا را یک یک بیان می کند،قبوری که در«فخ »است،قبوری که در«کوفان »است،اشاره به شهادت همین محمد بن عبد الله محض می کند،اشاره به شهادت برادرش می کند،اشاره به شهادت زید بن علی بن الحسین می کند،اشاره به شهادت حضرت سید الشهداء می کند،اشاره به شهادت حضرت موسی بن جعفر می کند(و قبر ببغداد لنفس زکیة)که نوشته اند در اینجا حضرت رضا فرمود:یک شعر هم من می گویم اضافه کن:«و قبر بطوس یا لها من مصیبة »که عرض کرد:آقا!این قبر را من نمی شناسم.فرمود: این قبر من است.
دعبل در این اشعارش شعری دارد که به همین موضوع اشاره می کند.در این شعر،دعبل تصریح می کند که تمام این قضایا هست و هست و هست تا ظهور امامی که آن ظهور لا محاله وقوع پیدا می کند و قطعا صورت می گیرد.
اگر بخواهیم باز هم از شواهد تاریخی ذکر کنیم،شواهد تاریخی زیاد دیگری داریم که لزومی ندارد همه آنها را برای شما عرض کنم.ذکر این شواهد از این جنبه بود که خواستم بگویم مساله مهدی موعود از صدر اسلام و از زمان پیغمبر اکرم یک امر قطعی و مسلم در میان مسلمین بوده است و از نیمه دوم قرن اول هجری منشا حوادث بزرگ تاریخی شده است.
#مهدویت
یا رب
محمد بن عجلان و منصور عباسی
جریانهای دیگری در تاریخ اسلام می بینیم،از جمله:یکی از فقهای مدینه به نام «محمد بن جلان »رفت با محمد بن عبد الله محض بیعت کرد.بنی العباس که ابتدا حامی اینها بودند.مساله خلافت که پیش آمد،خلافت را گرفتند،بعد هم سادات حسنی را کشتند.منصور این مرد فقیه را خواست، تحقیق کرد،ثابت شد که او بیعت کرده است.دستور داد دست او را ببرند.گفت این دستی که با دشمن من بیعت کرده است باید بریده شود.نوشته اند فقهای مدینه جمع شدند و شفاعت کردند و در شفاعتشان این جور گفتند که خلیفه!او تقصیر ندارد،او مردی است فقیه و عالم به روایات،این مرد خیال کرد که محمد بن عبد الله محض مهدی امت است و لذا با او بیعت کرد و الا قصد او دشمنی با تو نبود.
این است که ما می بینیم در تاریخ اسلام موضوع مهدی موعود از مسائل بسیار مسلم و قطعی است.ما همین طور که دوره به دوره پیش می آییم می بینیم حوادثی در تاریخ اسلام پیدا شده که منشاش همین اعتقاد به ظهور مهدی موعود بوده است.بسیاری از ائمه ما وقتی که از دنیا می رفتند عده ای می گفتند شاید نمرده است،شاید غایب شده است،شاید مهدی امت است.این امر راجع به حضرت امام موسی کاظم هست،حتی راجع به حضرت باقر هست،ظاهرا راجع به حضرت صادق هم هست،و راجع به بعضی از ائمه دیگر نیز هست.
حضرت صادق پسری دارند به نام اسماعیل که «اسماعیلیه »منتسب به او هستند.اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت.حضرت خیلی هم اسماعیل را دوست می داشتند.وقتی اسماعیل از دنیا رفت و او را غسل دادند و کفن کردند،حضرت صادق مخصوصا آمدند به بالین اسماعیل،اصحابشان را صدا زدند،کفن را باز کردند،صورت اسماعیل را نشان دادند و فرمودند:این اسماعیل پسر من است،این مرد،فردا ادعا نکنید که او مهدی امت است و غایب شد،جنازه اش را ببینید،صورتش را ببینید، بشناسید و بعد شهادت بدهید.
اینها همه نشان می دهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است که جای شک و تردید نیست.تا آنجا که من تحقیق کرده ام،تا زمان ابن خلدون شاید حتی یک نفر از علمای اسلام پیدا نشده است که بگوید احادیث مربوط به مهدی علیه السلام از بیخ اساس ندارد،همه قبول کرده اند.اگر اختلاف بوده است،درباره جزئیات بوده که آیا مهدی این شخص است یا آن شخص؟آیا پسر امام حسن عسکری است یا نه؟آیا از اولاد امام حسن است یا از اولاد امام حسین؟اما در اینکه این امت مهدی ای خواهد داشت و آن مهدی از اولاد پیغمبر و از اولاد حضرت زهرا است و کارش این است که جهان را پر از عدل و داد می کند پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است،تردیدی نبوده است.
#مهدویت
یا رب
نیرنگ منصور،خلیفه عباسی
حتی ما می بینیم یکی از خلفای عباسی اسمش مهدی است،پسر منصور،سومین خلیفه عباسی.اولین خلیفه شان سفاح است،دوم منصور و سوم پسر منصور،مهدی عباسی.مورخین و از جمله «دارمستر»نوشته اند که منصور مخصوصا اسم پسرش را«مهدی »گذاشت برای اینکه می خواست استفاده سیاسی کند،بلکه بتواند یک عده مردم را فریب بدهد،بگوید آن مهدی ای که شما در انتظار او هستید پسر من است،و لهذا مقاتل الطالبیین و دیگران نوشته اند که گاهی با خصیصین خودش که روبرو می شد[به دروغ بودن این مطلب اعتراف می کرد.]یک وقتی با مردی به نام مسلم بن قتیبه که از نزدیکانش بود روبرو شد،گفت:این محمد بن عبد الله محض چه می گوید؟گفت:«می گوید من مهدی امتم.»گفت:«اشتباه می کند،نه او مهدی امت است نه پسر من ».ولی گاهی با یک افراد دیگری که روبرو می شد می گفت:«مهدی امت او نیست،پسر من است.»عرض کردم بسیاری از کسانی که بیعت می کردند به همین عنوان بیعت می کردند،از بس روایات مهدی از پیغمبر اکرم زیاد رسیده بود و در دست مردم بود و همین اسباب اشتباه مردمی می شد که کاملا تحقیق نمی کردند تا مشخصات بیشتری به دست آورند،زود ایمان پیدا می کردند که این،مهدی امت است.
#مهدویت
یا رب
قیام «نفس زکیه »و اعتقاد به مهدویت
امام حسن علیه السلام پسری دارند به نام «حسن »که هم اسم خودشان است و لهذا به او می گفتند«حسن مثنی »یعنی حسن دوم،حسن بن الحسن،حسن دوم داماد ابا عبد الله الحسین است. فاطمه بنت الحسین زن حسن مثنی است.از حسن مثنی و فاطمه بنت الحسین پسری متولد می شود به نام «عبد الله »و چون این پسر،هم از طرف مادر به حضرت امیر و حضرت زهرا متصل می شد و هم از طرف پدر و خیلی خالص بود،به او می گفتند«عبد الله محض »یعنی عبد الله،کسی که یک علوی محض و یک فاطمی محض است،هم از پدر نسب[به علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام]می برد و هم از مادر.عبد الله محض پسرانی دارد یکی به نام محمد و یکی به نام ابراهیم.زمان اینها مقارن است با اواخر دوره اموی یعنی در حدود سنه 130 هجری.محمد بن عبد الله محض بسیار مرد شریفی است که به نام «نفس زکیه »معروف است.در آخر عهد اموی سادات حسنی قیام کردند(جریان مفصلی دارد)،حتی عباسیها هم با محمد بن عبد الله محض بیعت کردند.حضرت صادق علیه السلام را نیز در جلسه ای دعوت کردند و به ایشان گفتند ما می خواهیم قیام کنیم و همه می خواهیم با محمد بن عبد الله بن محض بیعت کنیم،شما هم که سید حسینیین هستید بیعت کنید.امام فرمود:هدف شما از این کار چیست؟اگر محمد می خواهد به عنوان امر به معروف و نهی از منکر قیام کند،من با او همراهی می کنم و تاییدش می نمایم،اما اگر می خواهد به این عنوان که او مهدی این امت است قیام کند اشتباه می کند،مهدی این امت او نیست،کس دیگر است و من هرگز تایید نمی کنم.شاید تا حدودی مطلب برای خود محمد بن عبد الله محض هم اشتباه شده بود،زیرا هم اسم پیغمبر بود،یک خالی هم در شانه اش داشت (17) ،مردم می گفتند نکند این خال هم علامت این باشد که او مهدی امت است.بسیاری از کسانی که با وی بیعت کردند،به عنوان مهدی امت بیعت کردند.معلوم می شود که مساله مهدی امت آنقدر در میان مسلمین قطعی بوده است که هر کس که قیام می کرد و اندکی صالح بود افرادی می گفتند«این همان مهدی ای است که پیغمبر گفته است.»اگر پیغمبر نمی گفت این طور نمی شد.
#مهدویت