مهدویت در قرآن و احادیث نبوی در آثار شهید مطهری قسمت پنجم
یا رب
قیام «نفس زکیه »و اعتقاد به مهدویت
امام حسن علیه السلام پسری دارند به نام «حسن »که هم اسم خودشان است و لهذا به او می گفتند«حسن مثنی »یعنی حسن دوم،حسن بن الحسن،حسن دوم داماد ابا عبد الله الحسین است. فاطمه بنت الحسین زن حسن مثنی است.از حسن مثنی و فاطمه بنت الحسین پسری متولد می شود به نام «عبد الله »و چون این پسر،هم از طرف مادر به حضرت امیر و حضرت زهرا متصل می شد و هم از طرف پدر و خیلی خالص بود،به او می گفتند«عبد الله محض »یعنی عبد الله،کسی که یک علوی محض و یک فاطمی محض است،هم از پدر نسب[به علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام]می برد و هم از مادر.عبد الله محض پسرانی دارد یکی به نام محمد و یکی به نام ابراهیم.زمان اینها مقارن است با اواخر دوره اموی یعنی در حدود سنه 130 هجری.محمد بن عبد الله محض بسیار مرد شریفی است که به نام «نفس زکیه »معروف است.در آخر عهد اموی سادات حسنی قیام کردند(جریان مفصلی دارد)،حتی عباسیها هم با محمد بن عبد الله محض بیعت کردند.حضرت صادق علیه السلام را نیز در جلسه ای دعوت کردند و به ایشان گفتند ما می خواهیم قیام کنیم و همه می خواهیم با محمد بن عبد الله بن محض بیعت کنیم،شما هم که سید حسینیین هستید بیعت کنید.امام فرمود:هدف شما از این کار چیست؟اگر محمد می خواهد به عنوان امر به معروف و نهی از منکر قیام کند،من با او همراهی می کنم و تاییدش می نمایم،اما اگر می خواهد به این عنوان که او مهدی این امت است قیام کند اشتباه می کند،مهدی این امت او نیست،کس دیگر است و من هرگز تایید نمی کنم.شاید تا حدودی مطلب برای خود محمد بن عبد الله محض هم اشتباه شده بود،زیرا هم اسم پیغمبر بود،یک خالی هم در شانه اش داشت (17) ،مردم می گفتند نکند این خال هم علامت این باشد که او مهدی امت است.بسیاری از کسانی که با وی بیعت کردند،به عنوان مهدی امت بیعت کردند.معلوم می شود که مساله مهدی امت آنقدر در میان مسلمین قطعی بوده است که هر کس که قیام می کرد و اندکی صالح بود افرادی می گفتند«این همان مهدی ای است که پیغمبر گفته است.»اگر پیغمبر نمی گفت این طور نمی شد.
#مهدویت