موضوع: "امامت"

5ام دی 1397

اهل بیت چه کسانی هستند؟ 2

2016 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی, امامت, ولایت, احادیث

اهل بیت چه کسانی هستند؟ 

پاسخ تفصیلی
اهل بیت اصطلاحی قرآنی، حدیثی و کلامی، به معنای خانواده ی پیامبر گرامی اسلام (ص) است. این اصطلاح در این معنا(اهل بیت) در قرآن کریم در آیه ی تطهیر؛ یعنی آیه ی 33 سوره ی احزاب به کار رفته است. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند).
ریشه ی لغوی «اهل» به معنای انس و قرابت است[1] و «بیت» هم به معنای محل سکونت و جای بیتوته است.[2] اصل اهل البیت در لغت به معنای خویشان فرد است که با او قرابت و خویشاوندی داشته باشند،[3] ولی به طور مطلق در معنای عام تری که شامل تمامی افرادی که در نسب، دین، مسکن، وطن و شهر با فردی شریک باشند نیز استعمال شده است.[4]
اما اهل اصطلاح، از متکلمان، محدثان و مفسران قرآن مجید، اصطلاح «اهل البیت» را که در قرآن مجید به کار رفته به مفهوم خاص به کار برده اند؛ زیرا آنان اعتقاد دارند که در این مورد از پیامبر (ص) و امامان بزرگ وار شیعه روایات زیادی وارد شده و لذا این جمله ی قرآنی تفسیر خاصی دارد.
در این باره که این تفسیر خاص شامل چه کسانی می شود، میان مفسران، محدثان و متکلمان اختلاف نظر وجود دارد:
1. برخی از مفسران اهل سنت اعتقاد دارند که به قرینه ی جمله های قبل و بعد که درباره ی همسران پیامبر اسلام (ص) است، این آیه تنها شامل همسران پیامبر (ص) می شود. اینان در تأیید این نظر، به روایتی از ابن عباس که عکرمه، مقاتل، ابن جبیر و ابن سائب آن را نقل کرده اند، استناد جسته اند و می نویسند: عکرمه در بازار فریاد می زد که اهل بیت پیامبر (ص) فقط همسران او هستند و من با هر کس که منکر این است مباهله می کنم.[5]
برخی از مفسران اهل سنت و همه ی مفسران شیعه این نظر را مورد نقد قرار داده و گفته اند: اگر منظور از اهل بیت در این آیه همسران پیامبر (ص) بود، مناسب بود که مانند عبارات قبل و بعد که خطاب به آنان به صورت جمع مؤنث است، در این آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» خداوند به جای« عنکم و یطهرکم » می فرمود:« عنکن و یطهرکن » در حالی که چنین نیست و خطاب در این آیه به صورت جمع مذکر (عنکم و یطهرکم) است و این نشان می دهد که گفتار این گروه درست نیست.
اما استناد آنان به روایت نیز مورد تردید قرار گرفته است و از جمله ابوحیان غرناطی – که خود از اهل سنت است – نوشته که انتساب روایت به ابن عباس درست نیست. ابن کثیر نیز گفته است که اگر منظور از این روایت، آن باشد که شأن نزول از آیه ی تطهیر، زنان پیامبرند، این سخن صحیح است، ولی اگر منظور این است که مراد و مصداق آیه زنان پیامبر (ص) باشند و نه دیگران این سخن صحت ندارد؛ زیرا روایات فراوانی این نظر را رد می کند[6].
البته، همان طور که اشاره کردیم سخن ابن کثیر در این که: «شأن نزول آیه ی تطهیر زنان پیامبرند»، هم صحیح نیست؛ زیرا که اولاً: این سخن مخالف سیاق آیات است و ثانیاً: مخالف روایاتی است که خودش آنها را تأیید نموده است.
2. گروه دیگری از مفسران اهل سنت، معتقدند که منظور از اهل بیت در آیه، همسران پیامبر (ص) و نیز علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) هستند.[7] گفتنی است که طرفداران این نظریه برای تأیید دیدگاه خود، به هیچ روایتی استناد نکرده اند.
3. بعضی از مفسران می گویند: ظاهراً آیه عام است و شامل همه ی خاندان پیامبر (ص) اعم از همسران و فرزندشان، نزدیکان و حتی غلامان و کنیزان پیامبر (ص) می گردد. ثعلبی می گوید: همه ی بنی هاشم یا مؤمنان بنی هاشم را نیز در بر می گیرد.[8] این نظر نیز مستند به هیچ روایتی نیست.
4. گروهی از مفسران اشاره کردند که شاید اهل بیت کسانی باشند که صدقه بر آنان حرام است و این نظر بر حدیثی از زید بن ارقم مبتنی است که از او پرسیدند: اهل بیت پیامبر (ص) چه کسانی هستند و آیا زنان پیامبر (ص) نیز جزو آنان به شمار می روند؟ زید گفت: زنان نیز جزو اهل بیت اند. اما اهل بیت پیامبر (ص) کسانی هستند که صدقه بر آنان حرام است؛ یعنی آل علی (ع)، آل عقیل، آل جعفر و آل عباس.[9] به گفته ابوالفتوح رازی، این نظر نیز، قولی شاذ و نادر است و مستندی ندارد.
5. همه ی مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت - به استناد شواهد و قراین و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص) حضرت علی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و دیگر امامان (ع) و نیز ام سلمه، عایشه، ابوسعید خدری، ابن عباس و دیگر اصحاب – اعتقاد راسخ دارند که آیه ی تطهیر در شأن اصحاب کساء؛یعنی حضرت محمد (ص)، علی ، فاطمه، حسن و حسین (ع) نازل شده است و منظور از اهل بیت آنانند.
تنها پرسشی که به ذهن می آید، این است که چگونه در میان بحث از وظایف همسران پیامبر (ص) مطلبی گفته شده است که شامل همسران پیامبر نیست؟
در پاسخ به این پرسش جواب هایی وجود دارد: از جمله ی آنها پاسخ هایی است که به آنها اشاره می شود.
الف: طبرسی می گوید: این تنها مورد نیست که در قرآن آیاتی در کنار هم قرار دارند که از موضوعات مختلفی سخن می گویند؛ قرآن آکنده از این گونه موارد است. همچنین در کلام فصحای عرب و اشعار آنان نیز نمونه های فراوانی از این دست دیده می شود[10].
ب: علامه طباطبایی(ره) پاسخ دیگری بر این افزوده و نوشته است: هیچ دلیلی در دست نیست که عبارت «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» همراه این آیات نازل شده باشد، بلکه از روایات به خوبی استفاده می شود که این بخش جداگانه نازل گردیده، و به امر پیامبر (ص) یا هنگام گردآوری آیات قرآن پس از رحلت آن حضرت در کنار این آیات قرار داده شده است[11].
ج: در تفسیر نمونه چنین آمده: پاسخ سومی که می توان از این سؤال داد، این است که قرآن می خواهد به همسران پیامبر (ص) بگوید: شما در میان خانواده ای قرار دارید که گروهی از آنان معصوم اند، کسی که در زیر سایه ی درخت عصمت و در کانون معصومان قرار گرفته، سزاوار است که بیش از دیگران مراقب خود باشد و فراموش نکند که انتساب او به خانواده ای که پنج معصوم پاک در آن است، مسئولیت های سنگینی برای او ایجاد می کند، و خدا و خلق خدا انتظارات فراوانی از او دارند.[12]
اما روایاتی که در مورد شأن نزول و مراد از آیه ی تطهیر نقل شده بسیار زیاد است و به چند دسته تقسیم می شوند:
الف: روایاتی که به صراحت شأن نزول و مراد از آیه ی تطهیر و اصطلاح اهل بیت را پنج تن آل عبا دانسته اند.[13]
ب: روایات تأیید کننده ی حدیث کساء: روایاتی که از ابوسعید خدری و انس بن مالک، ابن عباس، ابوالحمراء و ابوبرزه وارد شده است که پس از ماجرای کساء و نزول آیه ی تطهیر، پیامبر گرامی اسلام مدت یک ماه، یا 40 روز، یا 6 تا 9 ماه به طور مداوم هنگام نماز صبح ، یا در وقت نمازهای پنج گانه به در خانه ی علی و فاطمه (ع) می رفت و می فرمود: «السلام علیکم اهل البیت و رحمة الله و برکاته، الصلاة یرحمکم الله» سپس آیه ی تطهیر را قرائت می فرمود.[14]
در شرح احقاق الحق[15] بیش از هفتاد منبع معروف اهل سنت در این باره گردآوری شده، و منابع شیعی در این زمینه بیش از این است.[16]
پس این مطلب از نظر روایات قطعی است که منظور از اهل بیت در آیه ی شریفه ی (احزاب، 33) پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) می باشند.
این لفظ(اهل بیت) در روایات بر بقیه ی امامان؛ یعنی از امام علی بن الحسین (امام سجاد) تا امام زمان (عج) نیز اطلاق شده است.
ابوسعید خدرى از رسول خدا(ص ) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: “من دو چیز گرانبها را در بـیـن شـمـا مى گذارم؛ یکى کتاب خدا که ریسمانى است که از آسمان به زمین کشیده شده است و دیـگـرى عـترت و اهل بیت من، این دو تا قیامت از هم جدا نمى شوند ."[17]
ابوذر غفاری مى گوید: پیامبر اکرم (ص ) فرمودند: “مثَل اهل بیت من مثَل کشتى نوح است. هرکه بر آن سوار شد نجات یافت و آن که تخلف نمود غرق گشت .” [18]
حضرت على (ع) می فرمایند: رسول گرامى اسلام (ص) فرمودند: مـن دو چـیـز گرانبها را در بین شما به امانت مى گذارم، کتاب خدا و اهل بیت خودم این دو، تا قـیـامـت از هـم جـدا نخواهند شد (مانند دو انگشت) جابر عرض کرد: یارسول اللّه (ص) عترت و اهـل بـیت تو چه کسانى هستند؟ حضرت فرمودند: على، فاطمه، حسن، حسین (ع) و امامانی که از نـسـل حـسین (ع) تا قیامت بوجود مى آیند. [19]
حضرت على (ع) فرمودند: من در خانه ی ام سلمه در خـدمـت رسـول خـدا (ص) بـودم که آیه ی «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت …» نازل گـشـت . پیامبر (ص ) به من فرمودند: این آیه درباره ی تو و فرزندت حسن (ع) و حسین (ع) و امامانى کـه از نـسـل تو به وجود مى آیند، نازل شده است. گفتم: یا رسول اللّه (ص) بعد از تو چند نفر به امـامـت مـى رسـنـد ؟ حضرت فرمود : بعداز تو حسن (ع) و بعد از حسن (ع) حسین (ع) و بعد از حـسـیـن (ع)، فـرزنـدش عـلـى (ع)و بعد از على (ع)، فرزندش محمد (ع) و بعد از محمد (ع) فرزندش جعفر (ع) و بعداز جعفر (ع) فرزندش موسى (ع) و بعد از موسى (ع) فرزندش على (ع) و بـعـد از عـلـى (ع)فـرزنـدش مـحمد (ع) و بعد از محمد (ع) فرزندش على (ع) و بعد از على (ع) فرزندش حسن (ع) و بعد از حسن (ع) فرزندش حجت (عج) به امامت خواهند رسید.نام هاى ایشان به همین ترتیب بر ساق عرش نوشته شده بود، از خدا پرسیدم اینها کیستند ؟ فرمود: امام هاى بعد از تو مى باشند، پاک و معصوم و دشمنان آنان ملعون شده هستند.[20]
روایات فراوان دیگرى نیز وجود دارد که اهل بیت را شامل ائمه ی دوازده گانه ی شیعه مى داند. در این احادیث امام صادق (ع)و دیگر ائمه (ع) از خود به اهل البیت تعبیر کرده و تصریح کرده اند که ما اهل بیت هستیم.[21]
چرا که فلسفه ی تأکید و اصرار قرآن مجید بر اعلان موقعیت ممتاز اهل بیت (ع) این بوده است که مردم در مسیر حرکت کمالی و پیمودن راه هدایت از آنها پیروی کنند (چون هدف اصلی قرآن هدایت انسانهاست «الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین»[22]) و چون امامان شیعه مقتدا و هادی امت بوده و هستند، از این جهت عنوان اهل البیت بر آنها تطبیق شده است. از این روی پیامبر اکرم (ص) که در واقع مفسر و مبین قرآن کریم است، وقتی می خواهند مقام مرجعیت دینی و امامت و پیشوایی بعد از خودشان را بیان نمایند، از همین واژه ی اهل بیت استفاده می نمایند.[23]

[1]فیومی، مصباح المنیر، ، ص 28.
[2] همان، ص 68.
[3] همان.
[4] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 29.
[5] طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 7.
[6] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 5، ص 452 – 453.
[7] فخرالدین، تفسیر کبیر،ج 25، ص209؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 4، ص163؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج7 ، ص232.
[8] قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص183؛ آلوسی، روح المعانی، ج 22 ، ص14.
[9] ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر ، ج 7، ص 231 – 232.
[10]طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص560.
[11] علامه طباطبائی، المیزان، ج 16، ص 312؛ فخرالدین، تفسیر کبیر، ج 25، ص 209؛ بیضاوی انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 4، ص 16؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج 7، ص 232؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص 183؛ آلوسی، روح المعانی، ج 22، ص 14؛ ابوحیان، البحر المحیط التفسیر، ج7 ، ص 231 – 232؛ طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص560.
[12] تفسیر نمونه، ج 17، ص 295.
[13] طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 6-7 ؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص183؛ حاکم ، المستدرک، ج 2، ص416، 3146؛ بخاری، التاریخ ، ج 2، ص69 – 70 ؛ ترمذی، سنن، ج 5، ص663.
[14] طبری، جامع البیان، ج 22،ص 5 - 6؛ بخاری، الکنی، ص 25 - 26، احمد بن حنبل، مسند، ج 3، ص 259؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص11-15؛ سیوطی، درالمنثور، ج6 ، ص606-607.
[15] مرعشی، شرح الحقاق الحق، ج 2، ص502 –547، ج 9، ص 2-91.
[16] در بخش هایی از این مقاله، کتاب شناخت نامه اهل بیت به قلم علی رفیعی علامرودشتی ، ص 301 تا 308، مورد استفاده قرار گرفته است، برای آگاهی بیشتر به همان کتاب مراجعه شود.
[17] ترمذی، الصحیح، ج 5، ص 663.باب مناقب اهل بیت النبی ح 3788.
[18] حاکم، مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 150؛ذهبی، میزان الاعتدال، ج 1، ص224.
[19] بحارالأنوار، ج 23 ، ص ، 147.
[20] بحارالأنوار، ج 36، ص، 336،ح 199.
[21] الکافی ج : 1 ص : 349،حدیث6
[22] بقره،1و2.

توسط ن.ع   , در 01:28:00 ب.ظ نظرات
5ام دی 1397

اهل بیت چه کسانی هستند؟ 1

154 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی, امامت, ولایت, احادیث

اهل بیت چه کسانی هستند؟

پاسخ اجمالی
اهل بیت اصطلاحی قرآنی، حدیثی و کلامی، به معنای خانواده ی پیامبر گرامی اسلام (ص)است. این اصطلاح در این معنا(اهل بیت) در قرآن کریم در آیه ی تطهیر؛ یعنی آیه ی 33 سوره ی احزاب به کار رفته است.
همه ی مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت - به استناد شواهد و قراین و روایات فراوان از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و دیگر امامان (علیهم السلام) همچنین ام سلمه، عایشه، ابوسعید خدری، ابن عباس و دیگر اصحاب – اعتقاد راسخ دارند که آیه ی تطهیر در شأن اصحاب کساء؛ یعنی حضرت محمد (ص)، علی ، فاطمه، حسن و حسین (ع) – نازل شده است و منظور از اهل بیت آنانند.
همچنین در احادیث زیادی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است، این اصطلاح بر بقیه ی امامان؛ یعنی از امام علی بن الحسین (امام سجاد) تا امام زمان (عج) نیز اطلاق شده است.

 

توسط ن.ع   , در 01:25:00 ب.ظ نظرات
22ام خرداد 1395

چيستى و حقيقت امامت

918 کلمات   موضوعات: آموزشی, امامت

یا رب

دكتر احد فرامرز قراملكى

چيستى و حقيقت امامت از ديرباز محل بحث و گفت و گوى متكلمان شيعه و اهل سنت بوده و در اين زمينه ديدگاههاى مختلفى ابراز شده است. آنچه در پى خواهد آمد، گزارش مختصرى است از اين ديدگاه‏ها كه اميدواريم مورد توجه خوانندگان عزيز موعود واقع شود.

شرح لفظ امامت و واژه‏ هاى وابسته

در ابتدا، به بيان معناى لغوى واژه امام و امامت و واژه ‏هاى وابسته به آن كه توجه به آنها در فهم مفهوم امامت روشنگر است، مى‏پردازيم.

امامت و امام

واژه امام از ريشه «ام‏م» مهموز الفاء و مضاعف است و در لغت، به معانى زير آمده است:
الف) آنچه مورد اقتدا و تبعيت قرار گيرد؛
طريحى در اين زمينه گويد:
امام به كسر الف، بر وزن فعال به معناى كسى است كه مورد پيروى است.
مؤلف معانى الاخبار نيز در توضيح وجه تسميه امام گويد:
امام را امام ناميدند، به دليل اين كه او پيشرو و مردم، پيرواند.
ب) مقدم
ج) قيم و سرپرست؛
د) طريق و راه؛
ه) ناحيه.
در خصوص سه معناى نخست (الف، ب و ج) كه بى‏ ارتباط با هم نيستند، گفته شده است كه مفاد لغوى واژه، مطلق است و شامل هر فردى مى‏شود كه نسبت به عده‏اى، مقدم، مقتدا و سرپرست است؛ چه او مستحق چنين تقدم و رهبرى‏اى باشد يا نه.
ابن منظور در لسان العرب معتقد است كه اَمام (جلو و مقدم) با اِمام (پيشوا) هم ريشه است هر دو از ريشه «أمّ، يؤمّ» به معناى قصد كردن و پيشى گرفتن است.
واژه امام در قرآن در غالب معانى لغوى آن به كار رفته است. تفليسى در وجوه القرآن، بر آن است كه «امام» در قرآن بر پنج وجه و معنى به كار رفته است:
وجه نخستين امام به معناى پيشرو است؛ چنانكه خداى متعال درسوره بقره آيه 124 فرموده است: «إنّى جاعلك للناس إماما» و نيز در سوره فرقان، آيه 74 فرموده است: «و جعلنا للمتقين إماما»؛ يعنى قائدا فى‏الخير.
وجه دوم به معناى «نامه» است؛ چنان كه در سوره بنى‏اسرائيل، آيه 71 فرموده است: «يوم ندعوا كلّ أناس بإمامهم»؛ يعنى بكتابهم الذى عملوا فى‏الدنيا.
وجه سوم به معناى «لوح محفوظ» است؛ چنان كه در سوره يس، آيه 12 فرموده است: «كلّ شى‏ء أحصيناه فى إمام مبين»؛ يعنى فى اللوح المحفوظ.
وجه چهارم به معناى «تورات» است چنان كه در سوره هود، آيه 17 فرموده است: «و من قبله كتاب موسى إماما»؛ يعنى التورية، و در سوره احقاف، آيه 13 فرمود: «و من قبله كتاب موسى إماما»؛ يعنى التورية.
وجه پنجم به معناى راه روشن و پيداست؛ چنان كه در سوره فجر آيه 79 فرمود: «و إنّهما لبإمام مبين»؛ يعنى الطريق الواضح.
راغب اصفهانى نيز در مورد معناى امام مى‏نويسد:
غالبا معناى امام نزد عرب، امرى است كه مورد تبعيت باشد؛ چه انسان باشد كه كردار وگفتارش، مورد تبعيت است و چه كتاب باشد (مانند آئين‏نامه) و چه محقّ باشد يا مبطل.

نبى

بحث از نسبت بين نبى و امام، از مباحث مهم در امامت است كه در مبحث تحليل مفهومى امام، به آن خواهيم پرداخت. در اين‏جا يادآور مى‏شويم كه نبى در لغت به چهار معنى آمده است: خبير، مخبر، طريق واضح، رفيع المنزلة، كه در دو معناى اخير، با معناى لغوى واژه امام، مشترك است.

ولايت، ولى

ولاء، وَلايت، وِلايت، ولى، مولى، اولى و امثال آنها، همه از ماده (و ل ى) اشتقاق يافته است. اين واژه، از پراستعمال‏ترين واژه‏هاى قرآن كريم است كه به صورتهاى مختلفى به كار رفته است. در 124 مورد، به صورت اسم و 12 مورد، در قالب فعل به كار آمده است. معناى اصلى اين كلمه، چنان كه راغب در المفردات گفته، چنين است:
قرار گرفتن چيزى در كنار چيزى ديگر است، به نحوى كه فاصله‏اى در كار نباشد؛ به همين مناسبت، طبعا اين كلمه درباره قرب و نزديكى به كار رفته است؛ اعم از قرب مكانى و قرب معنوى، و باز به همين مناسبت درباره دوستى، يارى و معانى ديگر استعمال شده است؛ چون در همه اينها، نوعى مباشرت و اتصال وجود دارد.
راغب راجع به كلمه «ولايت» از نظر موارد استعمال، مى‏گويد:
وِلايت به كسر واو، به معناى نصرت است و اما وَلايت به فتح واو، به معناى تصدى و صاحب اختيارى يك كار است و گفته شده است كه معناى هر دو، يكى است و حقيقت آن، همان تصدى و صاحب اختيارى است.
تفليسى معتقد است كه واژه «ولى» در قرآن به شش معنى آمده است:
1. فرزند: «فهب لى من لدنك وليّا»11؛ يعنى «ولدا».
2. يار: «ولم يكن له ولىّ من الذّل»12؛ يعنى «لم يكن له صاحب ينصر به من ذَلّ أصابه» و نيز «و من يضلل فلن تجد له وليّا مرشدا»13؛ يعنى «صاحبا مرشدا».
3. خويشاوند: «و ما لكم من دون اللّه‏ من ولىّ ولا نصير»14؛ يعنى «من قريب ينفعكم ولا ناصر ينصركم».
4. پروردگار: «قل أغير اللّه‏ اتّخذوا وليّا فاطر السموات والأرض»15؛ يعنى «اتّخذوا ربّا» و نيز «أم اتّخذوا من دونه أولياء فاللّه‏ هو الولىّ»16؛ يعنى «هوالرّب» از اين معنى در قرآن بسيار است.
5. ولىّ به معناى خدا و أوليا به معناى خدايان: «مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه‏ أولياء»17؛ يعنى «الإلهه».
6. نصيحت كننده: «لايتّخذ المؤمنون الكافرين أولياء من دون المؤمنين»18؛ يعنى «فى‏المناصحة» و نيز در سوره نساء، آيه 144 و ممتحنه، به همين معنى آمده است.
واژه مولى در روايت معروف «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» كه اعلام نصب حضرت على(ع) به امامت از جانب خداست، از ريشه (و ل ى) است و ارتباط معنايى آن با امام، در بحث امامت، حائز اهميت است. مخالفان شيعه، غالبا گفته‏اند كه مولى به لحاظ لغت، ربطى به امام و «مفترض الطاعة والرياسة» ندارد. شيخ مفيد، تك نگاره‏اى19 در رد ديدگاه آنها نوشته و با استناد به سروده‏هاى شاعران مُخضرم (شعرايى كه دوره جاهليت واسلام را درك كرده‏اند)؛ يعنى شاعرانى چون اخطل ، كميت، قيس بن سعد بن عباده و حسان بن ثابت، اثبات مى‏كند كه معناى ولى در حديث ياد شده، فقط امام است.

توسط ن.ع   , در 03:33:00 ب.ظ نظرات
22ام خرداد 1395

امامت اساس دین اسلام

961 کلمات   موضوعات: آموزشی, امامت

یا رب

امامت جزء دین است :
از احادیثی متعددی بر می آید که شناخت امام به خودی خود اهمیت دارد نه اینکه امام صرفاً وسیله ای باشد برای رسیدن به حقائق ، مانند این آیات و روایات : الیوم أکملت لکم دینکم (مائده 3)، یوم ندعوا کلّ أناس بإمامهم (اسراء71) ، من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیّة ، بنی الإسلام علی خمس علی الصلاة و الزکاة و الصوم و الحجّ و الولایة و ما نودی بشیء ما نودی بالولایة . اگر کسی روزگار را روزه باشد و شبها را به قیام بگذراند و دارایی خود را صدقه دهد و بین رکن و مقام شهید شود ولی ولایت امام عدل الهی بر سر او نباشد خداوند او را به رو در آتش خواهد افکند. خداوند تعالی از زمانی که آدم را خلق کرده زمین را از حجّتی برای خودش خالی نگذاشته و تا قیام قیامت هم خالی نخواهد گذاشت، حجّتی که خداوند بخاطر او بلاء را از اهل زمین دفع می کند و به برکت او باران نازل می کند و ببرکت او زمین برکاتش را بر ما ارزانی می دارد. این احادیث بر خلاف سخن کسانی هستند که ادعا می کنند به حقیقت أمور رسیده اند و از شریعت بی نیاز شده اند، یا کسانی که اسرار دارند همه را بهشتی کنند و می گویند: راه رسیدن به خدا متعدّد و مختلف است!
اما در توجیه این اهمیّت می توان این وجوه و تقریب ها را ذکر کرد :
1. اطاعت از ولایت متن یکی از واجبات دین اسلام است، اگر کسی تمام واجبات این دین را انجام دهد اما ولایت پذیری نداشته باشد، با شیطان فرقی ندارد، خدا در زمین حجّتی قرار داد(إنّی جاعل فی الأرض خلیفة) و از فرشتگان خواست بر او سجده کنند، شیطان با اینکه از فرشتگان نبود اما در جمع فرشتگان بود و تکالیف آنها را داشت، خداوند به جرم سجده نکردن به آدم او را از درگاه خود راند و شد شیطان رجیم. خداوند از ما نخواسته بر امامانمان سجده کنیم بلکه فقط خواسته سخن خدا را از آنان بشنویم، و همانطور که شیطان از آن دستور الهی مستثنی نبود هیچ یک از ما انسانها هم تافته ای جدا بافته نیستیم، بلکه مشمول آیه: أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم، هستیم. و صد البته خداوند در هیچکدام از کارهای خود مسؤول نیست بلکه ما هستیم که اگر اهل تسلیم باشیم می توانیم خود را مومن حقیقی و عبد خدا بنامیم و اگر از راهی بجز راه قراردادی خداوند وارد دین شویم و خدا را پرستش کنیم این کار عین تکبّر است (عبادتی من حیث أرید لا من حیث ترید) .
2. خداوند به اراده خود راه راست را منحصر در حجتّی که خود منصوب داشته، نموده و با خود عهد کرده هر کس از راه دیگری وارد شود او را به دست قدرت خود به گمراهی بکشاند، و خلاصه ادعای ما اینست که اگر کسی جز از راه اهل بیت بدنبال حق بگردد، آن را نخواهد یافت، پیامبر خدا فرمودند: علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار، آری حق به گرد علی می چرخد نه علی بدور حق، امام صادق علیه السلام فرمودند: من دان الله من غیر سماع عن صادق الزمه الله التیه إلی الفناء(خداوند او را به حیرت و سرگردانی می کشاند) و من ادعی سماعاً من غیر الباب الذی فتح الله فهو مشرک و ذلک الباب هو الأمین المأمون علی سرّ الله ، صادق در این روایت کسی است که سخن او با سخن دیگران فرق داشته باشد و به یک معنی در حرفهای خود معصوم باشد و خود حضرت این صادق را معرفی می کنند که او أمینی است که خداوند او را امین سرّ خویش قرار داده و این یعنی حجّت معصوم خدا. در ادعیه و احادیث دیگر می خوانیم: أین باب الله الذی منه یؤتی(دعای ندبه)، أنا مدینة العلم و علیّ بابها فمن أراد المدینة و الحکمة فلیأتها من بابها، من أتاکم نجی و من لم یأتکم هلک(زیارت جامعه)، المتقدّم لهم مارق و المتأخّر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق(صلوات شعبانیه)، مثل أهل بیتی کسفینة نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها هلک.
3. حقّ اهل بیت بر گردن ما فقط در باب اطاعت نیست بلکه محبّت و مودّت آنها هم جزء تکالیف و بلکه از مهمترین واجبات است ، قل لا أسئلکم علیه أجراً إلا المودّة فی القربی[10] ، أما إنّک إن صمت الدهر کلّه و قمت اللیل کلّه ثمّ قتلت بین الصفا و المروة لما بعثک الله إلا مع هواک بالغاً ما بلغ إن فی النار ففی النار و إن فی الجنّة ففی الجنّة[11] (امیر مومنین) .
4. استقلال از اهل بیت برای کسی است که در فضیلت از آنها بالاتر باشد و حالی که حتّی درک مقام آنها غیر ممکن است. حتی می توان گفت : لزوم پیروی از امامان یکی از فضائل آنان شمرده می شود و اگر ولایت آنها واجب نشود تنزّل مقام آنهاست در حالی که در روایات داریم : ما را از خدا بودن پایین بیاورید و سپس هر چه خواستید در مورد ما بگویید[12].
5. از احادیث طینت بر می آید کسی در پیشگاه الهی مقرّب تر است که عصاره وجودی او بر گرفته از اهل بیت باشد و حتی عمل هنگامی ارزش دارد که در راستای محبّت باشد . نه تنها بهشتی بودن در إطاعت اهل بیت است بلکه به اهل بیتی بودن است . اهل بیت پیامبر مظهر خوبی ها اند(همانظور که دشمنانشان مظهر بدی هایند) و اگر کسی ظاهر خوبی داشته باشد اما اهل بیتی نباشد عمل خوبان را دزدیده نه اینکه خوب باشد.
6. با توجّه به اینکه خلقت کن و مکان و خلقت ما بخاطر اهل بیت و به برکت آنها بوده روشن است نعمت دادن و بهشت دادن خدا هم به یمن آنها خواهد بود و به شرط اتصال به آنها خواهد بود . روشن است منظور از عبادتی که هدف خلقت استعبادت بی سر و پاهایی مثل ما نیست بلکه عبادت خالصان الهی مانند اهل بیت است که شایسته است هدف برای چنین خلقت عظیمی باشد .

توسط ن.ع   , در 03:26:00 ب.ظ نظرات
22ام خرداد 1395

حجت خدا از منظر ملا صدرا

439 کلمات   موضوعات: امامت

یا رب

مرحوم ملا صدرا از اعلام و فلاسفه بزرگ اسلامی است در شرح بر کافی در باب امامت فصلی را به نام ” انّ الحجة لا تقوم لله علی خلقه الاّ بامام” دارد.

معتقد است خدای تعالی دستورات و فرامین بسیاری در قران دارد لکن زمانی این فرامین الزام آور است که در کنار قران ،عالم آگاه و معصوم از خطا از سوی خدا نصب شده باشد .

زیرا کسی میتواند حجت خدا باشد که اولاّ: احتمال پیدایش خطا و اشتباه و غلبه هواهای نفسانی بر او محل باشد
ثانیا": عالم و اگاه به عوالم هستی، دارای کرامت های خارق العاده باشد.راه های نجات از عذاب الهی رابداندو بر اسرار قران عالم باشد و رابطه اتصال زمین و آسمان را حفظ کندو با منطق وحی و فرشتگان اشنا باشد،طریق بندگی را بشناسد و تناسب عبادت را باروح انسان و با عوالم پس از این جهان را بداند و با مقام قرب الهی آشنا باشد.

حال اگر چنین رهبر معصومی در کنار قران نباشد،قران به تنهای حجت بر بندگان نیست زیرا جز معصومان آگاهی به اسرار و رموز قران نداشتند و ندارند.
پس قران حتما” باید قرین و عدل خود را در کنار داشته باشد به همین جهت نیز از شیعه و سنی حدیث ثقلین پیامبر صلی الله نقل شده است که فرمود: انیّ تارک فیکم الثقلین ،کتاب الله و عترتی اهلبیتی لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض،
من شما را ترک میکنم در حالی که دو شی گرانبها برای شما میگذارم، کتاب خدا و عترت و اهلبیتم . این دو از هم جدا نیستند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

در روایت 4 همین فصل آمده است:الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق؛ ائمّه علیهم السلام قبل از ایجاد خلایق ،حجت خدا بوده اند و همراه با آنان نیز حجت اند و و پس از انقراض عالم نیز حجت هستند.

خدای منان نظام هستی را برای پیدایش نفوس کامل و ذوات عالی و انوار شامخ آفرید و اراده اش از آفرینش در جهت استکمال و تمامیت وجودی انهاست.
اگر آنان مأمور به هدایت خلق و مکلف به تکالیف سخت نبوت وامامت هستند قبل از اینکه خلق از رنج و زحمت انان استفاده برند خودشان به وسیله این تکالیف تا عالی ترییت درجات قرب الهی صعود میکنند.

و آنچه آنان از تکالیف و دستورات بسیار مشکل استفاده کرده اند نسبت به آنچه امّت نصیبشان گشته همانند نسبت بی نهایت با متناهی است.
بر این اساس ذات آن بزرگواران قبل از خلق و بعد الخلق غرض از خلقت عالمیان و دلیل اصل ایجاد بوده است.علّت نهایی نظام صنع هستند و بدون انان خدا دست به ایجاد نمیزد.لذاست که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: بکم فتح الله و بکم یختم الله.

شرح اصول کافی، صدر المتألهین.

توسط ن.ع   , در 03:25:00 ب.ظ نظرات
22ام خرداد 1395

نیاز به امام

334 کلمات   موضوعات: امامت

یا رب

یکی از روش ها برای اثبات امام عنوان نیاز به امام است,برای مثال نیاز به امام برای تفسیر قران.
حال مساله این است که مصادیق نیاز به امام رو مشخص کنیم و اینکه ایا قران و سنت علی حده نیاز های ما رو برطرف نمیکنند؟

عمده ترین بحث درباب امامت در سه محور می باشد:
1-حکومت ورهبری جامعه .
2-مرجعیت علمی
3-قضاوت وداوری بین مردم
این سه مورد از شوون پیامبر ورسولخدا(ص)می باشد که بعد ایشان به ائمه به عنوان جانشینان آنحضرت منتقل می شود.

دلایل:
دلیل امر اول حدیث متواتر غدیر وآیه ولایت وصدها دلیل دیگر می باشد که برای اثبات این مقام برای ائمه علما کتابهای متعددی(مثل الغدیر علامه امینی وعبقات الانوار میر حامد حسین )نوشته اند.
اما بحث اصلی ما وسوال مربوط به شان دوم یعنی مر جعیت علمی اهلبیت در تفسیر وتبیین قرآن وسنت رسولخدا(ص)می باشدوبرای اثبات این جایگاه نیز دلایل زیادی وجود دارد.
سنت پیامبر نیاز به توضیح وتبیین دارد چون پیامبرفرصت نکرد در طول 23سال تمام دین وهمه ابعاد آن رابرای مردم بیان کند ولی علم دین را نزداهلبیت به ودیعه گذاشت وآنها را به عنوان مفسران دین برای مردم معرفی کرداما دلایل این سخن:
1-حدیث ثقلین :پیامبر(ص)بارها فرمود من در بین شمادوچیز گرانبها می گذارم که اندو تا قیامت از هم جدا نمی شوند،قران واهلبیتم مادامی که به این دو چنگ زنید گمراه نمی شوید.(سنن ترمذی ح3811و3813،صحیح مسلم ص1043 ح2408)
این حدیث مورد قبول شیعه واهل سنت است.
2-حدیث سفینه:پیامبر فرمود مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس سوار آن شد نجات یافت وهر کس از آن تخلف کرد به هلاکت رسید.(ینابیع المودةص27،احقاق الحق وازهاق الباطل ج18ص311)
بنابراین اگر ما در فهم دین به اهل بیت مراجعه کنیم سعادتمند خواهیم بود والا به گمراهی کشیده خواهیم شد.
3-حدیث مدینةالعلم:پیامبراسلام (ص)حضرت علی (ع)را به عنوان باب علم خود معرفی کرد انا مدینةالعلم وعلی بابهافمن اراد المدینةفلیات الباب،یعنی من شهر علم هستم وعلی در آن است وهر کس بخواهد وارد شهر(علم)شود باید از درآن وارد شود.(المسترک علی الصحیحین ج3ص126،دلائل الصدق ج6ص173)
پس باب علم پیامبر(ص)راه صحیح فهم سیره وسنت نبوی رجوع به علی(ع)واولاد طاهرین آنحضرت می باشد.

توسط ن.ع   , در 03:24:00 ب.ظ نظرات
22ام خرداد 1395

فرق امام با پیامبر تبلیغی چیست؟(صرفه نظر از مقام معنویشان)

397 کلمات   موضوعات: امامت

یا رب

1. ويژگى تمام پيامبران (اعم از پیامبران تبلیغی و تشریعی)، اين است كه به آنان وحى مى‏ شود؛ در حالى كه به امام وحى نمى‏ شود.

2. علامه طباطبایی (ره) می فرمایند : فرق امام با نبی در اين است كه نبی تنها دارای هدايت تشريعی و به اصطلاح ارائه كننده طريق است؛ اما امام افزون بر آن، دارای هدايت تكوينی هم هست، يعنی امام از نظر باطنی و نفوذ روحانی كه اثر وجودش در قلب انسان می تابد او را هدايت می كند و لذا مقام امامت يك نوع ولايت بر اعمال مردم است از نظر باطن كه توأم با هدايت می باشد.(ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 372-382.) پس ، پیامبر تشریعی فقط وظیفه هدایت تشریعی مردم را دارد اما امام علاوه بر هدایت تشریعی ، هدایت تکوینی هم دارد. به بیان دیگر ؛ پیامبران راه را به مردم نشان می دهند (ارائه طریق) اما هدابت امام ، به نحو ايصال و رساندن به مقصد و مطلوب است؛ نه صرف ارائه طريق .


3. وظیفه امام اجرای دستور الهی است، در حالی که وظیفه رسول ابلاغ این دستورها می‌باشد.
انبياء مخصوصا پيغمبران تبليغی تنها مأمور ابلاغ رسالت، پيامبران پيشين و توضيح و تفسير آن بودند؛ اما امام علاوه بر آن پيشوايی است كه شخصا دارای سمت امر و نهی و تكليف و دستورات است و جامعه بشری را با مديريت صحيح به كمال رساند.(جعفر سبحانی، منشور جاويد، ج 5، ص 252).

شهید مطهری (ره) نیز می فرمایند :پيغمبران تبليغی فقط مبين و مفسر شرايع قبلی بودند؛ اما امام جانشين پيغمبر است در حل اختلاف مذهبی، يعنی امام حجت خداست در ميان مردم و وظيفه دارد كه اختلافاتی را كه اهل هوا و بدع و اهل اغراض به وجود می آورند، رفع كند او صلاحيت كافی و كامل دارد برای حل اين اختلافات. (مرتضی مطهری، خاتميت، ص 58.)

تذکر: منصب امامت، مقامى بالاتر و برتر از نبوت است كه برخى از پيامبران، از اين مقام برخوردار بودند. مثلا حضرت ابراهیم علیه السلام در پایان عمرشان و در زمان نبوتشان بعد از اینکه از آزمايش‏هاى مختلف الهى سربلند بيرون آمدند، مقام امامت به ایشان اعطا شد . “وَ إِذِ اِبْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي‏…(بقره/124)؛ ياد آور هنگامى كه خداوند، ابراهيم را به امورى چند، امتحان فرمود و او همه را به درستى به جا مى‏ آورد، خداوند به او گفت: من تو را امام قرار خواهم داد. ابراهيم عرض كرد: آيا اين مقام امامت را به فرزندان من نيز عطا مى‏ فرمايى…

توسط ن.ع   , در 03:21:00 ب.ظ نظرات