تفاوت جنس و فصل با مادّه و صورت
ارسطو در مابعدالطبیعه ، ارتباط مادّه با جنس و فصل با صورت را به اختصار بیان کرده است.
چنانکه بیان شد، از نظر فرفوریوس جنس و فصل شبیه مادّه و صورت است، اما او تنها به ذکر مشابهت بسنده کرده، ولی ابنسینا این مطلب را بهتفصیل تبیین نموده و نظر او در این باره، دقیقتر و روشنتر از دیدگاه فلاسفه یونان است و نتایجی را در پی دارد که از مباحث فلسفه یونان به دست نمیآید.
← اعتباری بودن این فرق
ابنسینا
فرق میان مادّه با جنس، و صورت با فصل را اعتباری دانسته است.
←← اعتباری بودن فرق جنس با مادّه
به گفته او،
جنس و مادّه ذاتاً متحدند، ولی بهحسب اعتبار عقلی مختلفاند.
مادّه هرگاه لابشرط (بدون هیچ قید و شرط ) در نظر گرفته شود جنس است و جنس، هرگاه بشرط لا ( ماهیت مجرد به شرط نبود یا در نظر نگرفتن هیچ چیز دیگر با آن) ملاحظه شود، مادّه است.
فصل نیز با صورت ذاتاً متحد است و اختلاف آنها به حسب اعتبار عقلی است.
فصلِ بشرط لا، صورت است و صورتِ لابشرط، فصل است؛ بنابراین، جنس و فصل، حقیقتی جدا از مادّه و صورت ندارند و تمایز آنها اعتباری است.
←← مثال
مثلاً، اگر معنای حیوان را، که در بیش از یک نوع موجود است، در نظر بگیریم و آن را « جوهر جسم نامی حساس متحرک به اراده » تعقل کنیم، میتوانیم آن را مستقلاً و به تنهایی با همین معنی، چنان در نظر آوریم که هر معنای دیگری که به آن اضافه شود زائد بر آن باشد و داخل در ماهیت آن و قابل حمل بر آن نباشد؛ مانند ناطق، که خارج از معنای مذکور و زائد بر آن است.
یعنی آن معنی که ما از حیوان تعقل کردهایم با معنای جدید مغایرت دارد و همچنین با مفهوم مجموع آن دو، یعنی حیوان و ناطق ، نیز مغایر است.
بدینترتیب، مفهوم معقول از حیوان در این نحوه تعقلِ ماهیت ، غیر از مفهوم حیوان ناطق و غیر از ناطق به تنهایی است.
معنایی که بدین صورت از یک ماهیت تعقل گردد نسبت به معنای زائدی که با آن همراه شود، مادّه و نسبت به مجموع آن دو علت مادّی به حساب میآید، اما اگر معنای حیوان را در مقایسه با انواع حیوان در نظر بگیریم که همه در معنای حیوانیت مشترکاند (مثلاً مفهوم حیوان را چیزی تصور کنیم که هم میتواند انسان باشد و هم اسب و گوسفند و از این قبیل)، در این صورت، مفهوم مورد تعقل از حیوان، ناقص و مبهم و غیرمتحصل است تا وقتی که مفهوم دیگری (فصل منوّع) به آن ضمیمه شود و آن را به صورت ماهیت تام متحصل در آورد.
مثلاً، ناطق، که فصل انسان است، بر حیوان افزوده گردد و حیوان ناطق، یعنی نوع انسان، حاصل شود.
در این ترکیب، ذاتی مشترکٌفیه (حیوان)، جنس است و میتواند بر تمامی انواع مندرج در تحت خود حمل شود، زیرا با فصلِ خاصی لحاظ نشده است و آنچه آن ذاتی مشترکٌفیه را از ابهام خارج میسازد (ناطق)، فصل نامیده میشود.
←← اعتباری بودن فرق صورت با فصل
این دوگونه اعتبار عقلی بشرط لا و لابشرط ، که در باره جزء مشترک ذکر شد، در باره جزء مختص، یعنی صورت و فصل، هم جاری است.
بدینترتیب، جزء مختص هرگاه به اعتبار بشرطلا تصور گردد صورتِ جزء دیگر و علتِ صوری مجموعِ مرکّب از دو جزء است و در این صورت قابل حمل بر جزء دیگر یا بر مجموع آنها نیست و هرگاه لابشرط تعقل گردد، فصل است که جنس را متحصل میسازد و مفهوم نوع را کامل میکند و بر آن، قابل حمل به حمل اَوَلی ذاتی است.