موضوع: "آموزشی"

صفحات: 1 ... 12 13 14 15 16 17 ...18 ...19 21 23

12ام فروردین 1394

تاکتیک ها و ابزارهای جنگ نرم :: تصویری

2 کلمات   موضوعات: آموزشی, جنگ نرم

یا رب

توسط ن.ع   , در 01:42:00 ب.ظ نظرات
12ام فروردین 1394

تاکتیک ها و ابزارهای جنگ نرم :: تصویری

2 کلمات   موضوعات: آموزشی, جنگ نرم

یا رب

توسط ن.ع   , در 01:40:00 ب.ظ نظرات
10ام فروردین 1394

مآخذ نامگذاری سوَر قرآن

2148 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

بسم الله الرحمن الرحیم

مأخذ نامگذاری سُوَر قرآن

1- سوره حمد به معنی ستایش: مأخذ نامگذاری با حساب کردن بِسمِ الله آیه دوم سوره است.

2- سوره بقره به معنی گاو، گاو مخصوصی که دستور ذبح آن از طرف خداوند به قوم بنی اسرائیل داده شد، مأخذ نامگذاری آیه 67 سوره بقره است.

3- سوره آل عمران به معنی عمران پدر حضرت مریم است، مأخذ نامگذاری آیه 33 سوره است.

4- سوره نساء به معنی زنان (این سوره مشتمل بر احکام و حقوق زنان می باشد)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

5- سوره مائده به معنی سفره ی آراسته از غذا (راجع به تقاضای حواریون عیسی است که از او خواستند سفره آراسته از غذا برای آنان نازل کند)، مأخذ نامگذاری آیه 112 سوره است.

6- سوره اَنعام به معنی چهار پایان (در این سوره حکم حلیت و حرمت آن بیان شده است)، مأخذ نامگذاری آیه 136 سوره است.

7- سوره اعراف به معنی (محلی است میان بهشت و جهنم)، مأخذ نامگذاری آیه 45 سوره است.

8- سوره اَنفال به معنی بهره ها، غنائم چنگ، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

9- سوره توبه به معنی بازگشتن از گناه و کار بد (در این سوره شرح توبه متخلّفین از جنگ تبوک آمده است)، مأخذ نامگذاری آیه 105 سوره است.

10- سوره یونس نام یکی از پیامبران الهی، مأخذ نامگذاری آیه 98 سوره است.

 

11- سوره هود نام یکی از پیامبران الهی، مأخذ نامگذاری آیه 53 سوره است.

12- سوره یوسف نام یکی از پیامبران الهی، مأخذ نامگذاری آیه 4 سوره است.

13- سوره رعد صدای ابر و غرّش آن، مأخذ نامگذاری آیه 13 سوره است.

14- سوره ابراهیم نام یکی از پیامبران الهی، مأخذ نامگذاری آیه 35 سوره است.

15- سوره حِجر به نام شهری در شبه جزیره عربستان که قوم ثمود در آنجا ساکن بودند، مأخذ نامگذاری آیه 80 سوره است.

16- سوره نحل به معنی زنبور عسل، مأخذ نامگذاری آیه 68 سوره است.

17- سوره اسراء به معنی سیر در شب (منظور معراج حضرت محمّد (ص) از مسجد اقصی و مابعد آن است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

18- سوره کهف به معنی غاری که در کوه بوجود آمده باشد (در این سوره از اصحاب کهف سخن رفته است)، مأخذ نامگذاری آیه 9 سوره است.

19- سوره مریم مادر حضرت عیسی (ع)، مأخذ نامگذاری آیه 27 سوره است.

20- سوره طه یکی از نام های حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و یا رمزی میان خدا و پیامبرش (از حروف مقطعه است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.



21- سوره انبیاء به معنی پیامبران (در این سوره داستان زندگی بسیاری از پیامبران آمده است)، مأخذ نامگذاری زندگی انبیاء است که در این سوره آمده است.

22- سوره حج یکی از عبادات مهم اسلام است، مأخذ نامگذاری آیه 27 سوره است.

23- سوره مؤمنون به معنی ایمان آورندگان (در این سوره اوصاف ایشان را ذکر کرده است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

24- سوره نور به معنای روشنایی، مأخذ نامگذاری آیه 35 سوره است.

25- سوره فرقان به معنی جدا کننده حق و باطل (یکی از نامهای قرآن است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

26- سوره شعراء به معنی کسانی که شعر می سرایند (در این سوره از شعرا سخن رفته است)، مأخذ نامگذاری آیه 224 سوره است.

27- سوره نمل به معنی مورچه ( واقعه برخورد لشکر سلیمان با مورچگان در این سوره است)، مأخذ نامگذاری آیه 18 سوره است.

28- سوره قِصص به معنی حکایتها ( در این سوره داستان حضرت موسی آمده است)، مأخذ نامگذاری آیه 25 سوره است.

29- سوره عنکبوت نام حشره ای، مأخذ نامگذاری آیه 41 سوره است.

30- سوره روم منظور دولت امپراتوری روم است، مأخذ نامگذاری آیه دوم سوره است.



31- سوره لقمان به نام لقمان حکیم است، مأخذ نامگذاری آیه 12 سوره است.

32- سوره سجده به معنی عمل پیشانی بر زمین نهادن برای عبادت خداوند، مأخذ نامگذاری آیه 15 سوره است.

33- سوره احزاب به معنی فرقه ها، طایفه ها، لشکرها (منظور لشکرهای کفار مکه و سایر قبایل عرب است که برای جنگ با مسلمین به مدینه آمدند)، مأخذ نامگذاری آیه 20 سوره است.

34- سوره سبأ نام قومی است، مأخذ نامگذاری آیه 15 سوره است.

35- سوره فاطر به معنی پدید آورنده، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

36- سوره یس یکی از حروف مقطعه قرآن است، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

37- سوره صافات به معنی صف کشندگان، فرشتگان صف کشیده، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

38- سوره ص یکی از حروف مقطعه، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

39- سوره زمر به معنی گوهها (گروه گروه از دوزخیان و فرشتگان)، مأخذ نامگذاری آیه 71 سوره است.

40- سوره غافر (مؤمن) به معنی آمرزنده (در این سوره از مؤمن آل فرعون سخن رفته است)، مأخذ نامگذاری آیه 3 سوره است.

41- سوره فصّلت به معنی تفصیل داده شده (در آیات قرآن حق و باطل موشکافی شده است) و در این سوره سجده واجب وجود دارد ، مأخذ نامگذاری آیه 3 سوره است.

42- سوره شوریٰ به معنی مشاوره، مشورت کردن، مأخذ نامگذاری آیه 38 سوره است.

43- سوره زخرف به معنی زینت ها، طلا (در این سوره از نقره و طلا سخن رفته است)، مأخذ نامگذاری آیه 35 سوره است.

44- سوره دُخان به معنی دود، مأخذ نامگذاری آیه 10 سوره است.

45- سوره جاثية به معنی به زانو در آمده (در روز قیامت مردم به زانو در می آیند)، مأخذ نامگذاری آیه 27 سوره است.

46- سوره احقاف به معنی سرزمین قوم هود می باشد که گرفتار عذاب الهی شدند، مأخذ نامگذاری آیه 21 سوره است.

47- سوره محمّد نام پیامبر عظیم الشّأن اسلام، مأخذ نامگذاری آیه 2 سوره است.

48- سوره فتح به معنی گشودن، پیروزی (منظور پیروزی پیامبر در انعقاد قرارداد صلح حدیبیه است که راه را برای پیروزیهای بعدی هموار کرد)، مأخذ نامگذاری آیه 1ول سوره است.

49- سوره حجرات به معنی حجره ها، خیمه ها (حجره های منزل پیامبر)، مأخذ نامگذاری آیه 4 سوره است.

50- سوره ق از حروف مقطعه قرآن است، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.



51- سوره ذاریات به معنی پراکنده کنندگان مانند بادها، ابرها، ملائکه، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

52- سوره طور نام کوهی است، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

53- سوره نجم به معنی ستاره، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

54- سوره قمر به معنی ماه (در این سوره موضوع شقُّ القمر بیان شده است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

55- سوره الرّحمن از صفات خداوند-بسیار بخشنده، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

56- سوره واقعه یکی از نامهای قیامت است به معنی واقع شونده، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

57- سوره حدید به معنی آهن، مأخذ نامگذاری آیه 25 سوره است.

58- سوره مجادلة به معنی گفتگو کردن (در این سوره موضوع گفتگوی زنی با پیامبر در مورد شوهرش بیان شده است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

59- سوره حشر به معنی جمع کردن، راندن (راندن یهودیان بنی النضیر از حوالی مدینه در این سوره آمده است) ، مأخذ نامگذاری آیه 2 سوره است.

60- سوره ممتحنة به معنی کسی که مورد آزمایش واقع شده، آزمایش شده (موضوع زنانی که مسلمان شده بودند و شوهران کافر خود را در مکه رها کرده و در مدینه به پیامبر اسلام (ص) پناهنده می شدند در این سوره آمده است)، مأخذ نامگذاری آیه 10 سوره است.

61- سوره صف به معنی ردیف ایستاده، صف به صف ایستادن، مأخذ نامگذاری آیه 4 سوره است.

62- سوره جمعة نماز جمعه در این سوره بیان شده است، مأخذ نامگذاری آیه 9 سوره است.

63- سوره منافقون جمع منافق، آدم دورو ( در این سوره از منافقان و توطئه آنان علیه مسلمانان سخن گفته است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

64- سوره تغابن به معنی پشیمانی، مغبون کردن، یکی از نامهای قیامت است، مأخذ نامگذاری آیه 9 سوره است.

65- سوره طلاق در این سوره قسمتی از احکام طلاق و سفارش درباره زنان آمده است، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

66- سوره تحریم به معنی حرام کردن (و منظور از آن خطاب خداوند به پیامبر است که چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال ساخته بر خود حرام می کنی)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

67- سوره مُلک به معنی پادشاهی، پادشاهی و اقتدار خداوند است زیرا تصرف در کارها تنها به دست قدرت اوست، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

68- سوره قلم به معنی قلم، ابزار نوشتن، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

69- سوره حاقّة به معنی حقّانیت وقایع و به حق رسی، از نامهای قیامت است (زیرا جمیع حوادث قیامت وقوعش واجب و حق است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

70- سوره معارج به معنی نردبان ها و جاهای بالا رفتن است، مأخذ نامگذاری آیه 3 سوره است.

71- سوره نوح نام یکی از پیامبران الهی است، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

72- سوره جن به معنی موجودات ناپیدا (در این سوره موضوع ایمان آوردن عده ای از اَجِنّه به پیامبر مطرح شده است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

73- سوره مزّمّل به معنی گلیم بر خود پیچیده (منظور پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

74- سوره مدّثّر به معنی رداء یا گلیم بر خود پیچیده (منظور پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

75- سوره قيامة به معنی رستاخیز، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

76- سوره دهر(انسان) به معنی روزگار، زمانه، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

77- سوره مرسلات به معنی فرستاده شدگان (منظور ملائکه یا بادها است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

78- سوره نبأ به معنی خبر (منظور خبر روز قیامت است)، مأخذ نامگذاری آیه 2 سوره است.

79- سوره نازعات به معنی فرشتگانی که مأمور گرفتن جانها هستند، کشندگان،مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

80- سوره عبس به معنی روی ترش نمودن (منظور شخص نابینایی است که حضور پیامبر آمد و شخصی روی در هم کشید که در این سوره آمده است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.



81- سوره تکویر به معنی درهم پیچیدن (منظور این است که خداوند روشنایی را از خورشید می گیرد و این پیش در آمد قیامت است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

82- سوره انفطار به معنی شکافته شدن (منظور شکافته شدن و از هم گسستن آسمان است که پیش درآمد قیامت است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

83- سوره مطفّفین به معنی کم فروشان (در این سوره از کم فروشی نکوهش شده است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

84- سوره انشقاق به معنی شکافته شدن (از هم گسستن آسمانها و جاذبه های آن است که خبر از قیامت می دهد)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

85- سوره بروج به معنی برج ها، یا ستاره های بزرگ، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

86- سوره طارق به معنی ظاهر شونده، ستاره درخشان، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

87- سوره اعلیٰ به معنی برتر (یعنی پروردگار برتر است از هر چه تصور شود)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

88- سوره غاشية به معنی فروگیرنده، بیهوش کننده، همه گیر (یکی از نامهای قیامت است)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

89- سوره فجر به معنی شکافته شدن، بامداد، صبح، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

90- سوره بلد به معنی شهر، منظور شهر مکه است، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

91- سوره شمس به معنی آفتاب، خورشید، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

92- سوره اللَّیل به معنی شب، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

93- سوره الضُّحیٰ به معنی صبحگاه، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

94- سوره
انشراح به معنی گشاده شدن (منظور این است که خداوند سینه و دل پیامبر را گشاده نمود و وسعت بخشید)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

95- سوره تین به معنی انجیر، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

96- سوره علق به معنی خون بسته، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

97- سوره قدر به معنی اندازه، شب قدر، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

98- سوره بيّنة به معنی دلیل آشکار، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

99- سوره زلزال به معنی لرزش زمین، تکان دادن که از علامت های قیامت نیز می باشد، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

100- سوره عادیات به معنی اسب های دونده، ممکن است اشاره به رفتن حضرت علی علیه السلام به غزوه ذات السلاسل باشد، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

101- سوره قارعة به معنی کوبنده، یکی از نامهای قیامت است، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

102- سوره تکاثر به معنی مباهات و فخر نمودن به مال بسیار و قوم بسیار (کفار قریش برای فخر فروشی به کثرت خویش قبرهای قبیله خود را نیز می شمردند و به حساب می آوردند)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

103- سوره عصر به معنی زمانه، نماز عصر، عصر و زمان رسول اکرم صلّی الله علیه و آله یا امام عصر(عج)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

104- سوره هُمزة به معنی غمّاز و عیب جو، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

105- سوره فیل به معنی فیل (منظور سپاه ابرهه است که برای خراب کردن خانه خدا از یمن به طرف مکه حرکت کرد و نابود شد)، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

106- سوره قُریش نام قبیله ای که حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله از آن قبیله بود، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

107- سوره ماعون به معنی زکات، مأخذ نامگذاری آیه آخر سوره است.

108- سوره کوثر به معنی خیر کثیر، حوضی در بهشت یا فاطمه زهرا سلام الله علیها، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

109- سوره کافرون مراد از کافران در اینجا کافران قریش است که پیشنهادی به پیامبر صلّی الله علیه و آله دادند و پذیرفته نشد، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

110- سوره نصر به معنی یاری کردن، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

111- سوره مسد(لهب) ابولهب که از دشمنان پیامبر (ص) در مکه بود، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

112- سوره اخلاص به معنی پاک و خاص کردن (منظور پاک و خاص کردن معتقدات از هر گونه شرک)، مأخذ نامگذاری اسم آن از معنای سوره گرفته شده است.

113- سوره فلق به معنی شکافتن، سپیده دم، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.

114- سوره ناس به معنی مردم، مأخذ نامگذاری آیه اول سوره است.



توسط ن.ع   , در 05:26:00 ب.ظ 1 نظر »
10ام فروردین 1394

خواص انگشتر عقیق

338 کلمات   موضوعات: آموزشی

 

یا رب

خواص سنگ عقیق



امام صادق {ع} :عقیق در دست کنید که مبارک است و هر که انگشتر عقیق داشته باشد امید است که عاقبتش مقرون به نیکی باشد.



عقیق قدرت منطق، تفکر و تمرکز را بالا می‌برد و در دوران حاملگی باعث آرامش و تعادل بین مادر و فرزند می شود و عقیق سرخ را سنگ عزت نفس می نامند.
گشایشامور ومشکلات . باز شدن ابواب رزق وروزی .عزت ومقام رفیع یافتن .حفاظت ازشر بلایا ودشمنان .حفاظت اموال .حفاظت در مقابل بد گویان زبان بند .بختگشای بسیار موثر.
جلب محبت واحترام ومجذوب نمودن افراد .

تشخیص عقیق اصل با نوع بدل
عقیق روی شیشه خط می اندازد.
با آتش نمی توان آن را سوزاند.
عقیق در مقابل نور اشکالی همچون حباب یا کندوی زنبور از خود نشان می دهد.
شی نوک تیز روی عقیق اثری ندارد و ردی نمی اندازد.

عقیق در گفتار امامان
امام صادق{ع}: هر که انگشتری از عقیق بدست کند پریشان نشود و مادام که با خود دارد اندوهی به او نمی‌رسد.
از امام باقر {ع} آمده است عقیق سرخ زرد و سفید هر سه کوه هایی هستند در بهشت و هر که انگشتری از عقیق بدست کند به جز خیر و خوبی و وسعت رزق نمی‌بیند.
در فضیلت انگشتر عقیق امام رضا (ع) فرمودند:عقیقفقر و تنگدستی و درویشی را برطرف می کند و در حدیث دیگری امام می فرمایدهر که قرعه به انگشتر عقیق بزند بهره او تمامتر بیرون می آید.
امام صادق (ع) فرمودند که انگشتر عقیق در دست کنید که مبارک است و هر که انگشتر عقیقداشته باشد امید است که عاقبتش خیر باشد.
حضرت محمد (ص) فرمودند : هر کهانگشتر عقیق در دست داشته باشد حاجتش براورده می شود و در حدیث نبوی دیگرمنقول است شخصی نزد رسول اکرم ( ص) آمد و شکایت کرد که دزد در راه به منرسید و اموال مرا برد حضرت فرمودند که : چرا انگشتر عقیق در دست نداشتی کهآن از هر بدی نگاه می دارد آدمی را.

آنچه از سایر احادیث می‌توان به اختصار گفت آن است که عقیق اندوه را به شادی و امید مبدل می‌کند.

 

توسط ن.ع   , در 05:22:00 ب.ظ نظرات
10ام فروردین 1394

تلاوت این سوره هنگام خواب را فراموش نکنیم

1159 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

یا رب

سوره کافرون از سوره‌های كوچك قرآن است. از سُور آخر قرآن، سوره‌های مكی است و تقریباً اختلافی در آن نیست كه در مكه نازل شده است و آن خیلی در فهم فضای سوره به ما كمك می‌كند. یعنی در دوره‌ای كه هنوز حضرت به حسب ظاهر به دوره حكومت و قدرت در مدینه نرسیده بودند و در مكه در محاصره‌ی قدرت قریش بودند.

گرچه همه می دانند که شأن نزول سوره، مقید معنای سوره نیست. اینطور نیست كه فقط سوره را به خاطر آن حادثه‌ای كه در كنار آن حادثه نازل شده است، تفسیر كرد. ولی بالاخره آن حادثه ممكن است در فهم آن سوره كمی به ما كمك كند.

در تاریخ هست كه حضرت وقتی دعوتشان جدی شد، قریش ابتدا استهزاء‌ می‌كردند. بعد با حضرت پای معامله آمدند، اول به حضرت پیغام دادند، كه شما دست از كارت بردار بگذار ادامه‌ی امور جامعه دست ما باشد، با همین روال پیش برود، هرچه بخواهی به تو از امور دنیا می‌دهیم. مال بخواهی، ثروت بخواهی، همسر بخواهی، زیباترین همسران، بیشترین امكانات، حتی ریاست بخواهی، به یك نسبتی می‌دهیم.

حضرت به عمویشان ابوطالب كه واسطه بود فرمودند: اگر خورشید را كف دست راستم، ماه را كف دست چپم بگذارید من از این دعوت دست برنمی‌دارم. مسأله‌ی انگیزه‌های دنیایی نیست كه سر این انگیزه‌ها با هم معامله كنیم.

قریش دیدند ظاهراً این شدنی نیست. مسیر دیگری را طی كردند كه دیگر معامله‌ی بر سر مادی نبود. به حضرت پیشنهاد دادند، كه شما بیایید و برای مدتی مثلاً، ماهی یا سالی، ما خدای شما را می‌پرستیم، سالی هم خود شما بیا با ما بت پرستی كن. اگر شما درست بگویی، ما رسیدیم به آن خیری كه شما می‌گویی. اگر ما هم درست بگوییم، شما در خیر ما شریك هستی. حضرت فرمودند: این شدنی نیست. به هیچ وجه!

باز هم كوتاه آمدند. گفتند: این هم لازم نیست. شما بیایید بت‌های ما را یكبار لمس كنید، ما هم می‌آییم خشوع می‌كنیم. آداب و مراسمی داریم، نمی‌خواهد شما بپرستید. همین قدر بیایید با ما یك همراهی بكنید. حضرت باز هم نپذیرفتند.

این سوره‌ی مباركه نازل شد كه كاملاً صف بندی را روشن می‌كند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏، قُلْ یَأَایهُّا الْكَفِرُونَ» (كافرون/1) پیداست لحن، بسیار لحن قاطعی است. پیغمبر ما به كافرین بگو

«ایها الكافرون» با همین خطاب: ای کافران!

«لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (كافرون/ 2و3) نه من عبادت می‌كنم آنچه را كه شما می‌پرستید، و نه شما پرستنده‌ی آن هستید كه من می‌پرستم. به هیچ وجه اهلیت خدا پرستی ندارید. من هم به هیچ وجه بت پرستی نمی‌كنم. بعد لحن كمی تغییر می‌كند.
«وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ‏» (كافرون/4) من كسی نیستم كه بت‌های شما را بپرستم. باز هم «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (كافرون/5) شما هم خدای مرا نخواهید پرستید. بنابراین «لَكمُ‏ دِینُكُمْ وَ لىِ‏ دِینِ» (كافرون/6) هم شما دین دارید، هم من. اینطور نیست كه ما دین داریم و شما منكر دین هستید. دین ما دین خاص ما است، دین شما هم دین شماست.

این«لَكمُ‏ دِینُكُمْ وَ لىِ‏ دِینِ» به معنای پذیرش دین آنها نیست. كه بعضی بخواهند بگویند: قرآن ما گفته: هركسی دین خودش را داشته باشد، این نیست. لحن قرآن صف بندی است و اینكه حضرت به هیچ وجه حاضر نیستند، سر توحید معامله كنند. توحید معامله كردنی نیست. حتی برای بسط و گسترش توحید هم نمی‌شود معامله كرد، كه بگوییم: برای اینكه دین خدا گسترش پیدا كند یك خرده كوتاه بیاییم از معارف دین، تا دین گسترش پیدا كند. توحید را قید بزنیم، شرك را بپذیریم تا دین گسترش پیدا كند. این هم شدنی نیست.

فضیلت سوره کافرون
روایاتی در فضیلت این سوره هست، كه با محتوای سوره هم مربوط است. یكی دو مورد از روایات را خدمت شما تقدیم می‌كنیم.

یك روایت این است كه حضرت فرمودند كه: اگر كسی این سوره را بخواند و سوره‌ی «قل هو الله احد» را، وقتی كه در بستر قرار می‌گیرد، می‌خواهد بیارمد، این دو سوره را بخواند، با این عهد‌ها، شبش به خواب برود، «كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ الشِّرْكِ» (كافی/ج2/ص626) خدای متعال برای او می‌نویسد، بر او تثبیت می‌شود كه او برائت از شرك جسته و دیگر شرك دامن او را نمی‌گیرد.

هم سوره‌ی توحید، هم سوره‌ی كافرون به یك معنا برائت از شرك است. اگر این دو خوانده شود، انسان به مقام برائت از شرك می‌رسد. خدای متعال این را برایش تثبیت می‌كند، دیگر شرك نمی‌تواند در او نفوذ كند.
یک چهارم قرآن است!
روایت دیگر هم كه باز در فضیلت این سوره است. حضرت فرمودند: این سوره یك چهارم قرآن است. ربع القرآن است. كما اینكه سوره‌ی توحید، ثلث القرآن است. اگر كسی سه مرتبه بخواند، به منزله‌ی یك ختم قرآن است. یعنی یك ربع قرآن از آن تعبیر شده است.

ثبت در دیوان اهل سعادت
باز یك روایت از مرحوم كلینی در كتاب كافی است، مرحوم صدوق هم در ثواب الاعمال این روایت را نقل كردند كه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر كسی سوره‌ی «قل یا ایها الكافرون» و «قل هو الله احد» را در یكی از نماز واجبش بخواند، خدای متعال خودش را و پدر و مادرش را و نسلش را می‌آمرزد. و بقیه‌ی ثواب‌ها! «وَ إِنْ كَانَ شَقِیّاً مُحِیَ مِنْ دِیوَانِ الْأَشْقِیَاء» (وسایل‌الشیعه/ج6/ص82) اگر در باطن شقی باشد، خدای متعال او را از دیوان اشقیا محو می‌كند و در دیوان اهل سعادت نامش ثبت می‌شود كه این خیلی نكته‌ی مهمی است. چون ممكن است انسان واقعاً یكطوری در عوالم گذشته راه رفته باشد که موجب گرفتاری او شود .

اگر می‌خواهد از گرفتاری‌هایی كه در عالم گذشته برای خودش درست كرده، راهی برای نجات پیدا كند، توسل به این سوره است. «وَ أُثْبِتَ فِی دِیوَانِ السُّعَدَاءِ وَ أَحْیَاهُ اللَّهُ سَعِیداً وَ أَمَاتَهُ شَهِیداً وَ بَعَثَهُ شَهِیداً» (وسایل الشیعه/ج6/ص82)
آیا این فضیلت‌هایی كه برای تلاوت سوره‌ها ذكر می‌شود، به حقیقت آن سوره برمی‌گردد؟
بله، به مقام سوره برمی‌گردد. همان طور که می دانیم و بسیار هم بزرگان دین گفته اند ، قرآن صرفاً الفاظ نیست. یك حقیقتی است، ذكری است، نور است، از عالم بالا نازل شده، هدایت است، شفیع است. اگر كسی به این سوره متوسل شود، تا این مقام می‌تواند برود. می‌تواند حتی دست در عالم قبل خودش ببرد. از دیوان اشقیا محو می‌شود. این كار سوره است. مقام سوره است. ظرفیت سوره است.

البته یك موقع انسان وقتی سوره می‌خواند، نازله‌ی قرآن در او می‌آید. فرمود: وقتی جوان قرآن می‌خواند، قرآن با گوشت و پوستش مخلوط می‌شود. نورانی به نور قرآن می‌شود. یك موقع می‌بینید در یك مقامی قرار می‌گیرد كه مراتب بالاتر قرآن در او تجلی می‌كند. متصل به مقامات باطنی‌تر قرآن می‌شود. مقام بالاتری پیدا می‌كند، فتوحات بیشتری، آثار بیشتری، بركات بیشتری برایش حاصل می‌شود.

این شأن سوره است. این سوره می‌تواند انسان را به مغفرت، نه خودش، گذشته و آینده‌‌اش را، نسلش را، پدر و مادرش را، به مغفرت الهی برساند.

این سوره در مقامی است كه با تمسك به این سوره در نماز، می‌شود از دیوان اشقیا محو شد. می‌شود در دنیا سعید زیست. شهید از دنیا رفت و شهید مبعوث شد. این از بركات این سوره است. در ثواب الاعمال این از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است.

توسط ن.ع   , در 05:19:00 ب.ظ نظرات
10ام فروردین 1394

سوره عبس در مورد چه چيزي است؟

1165 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

یا رب

سوره عبس در مورد چه چيزي است؟

محتواى سوره :.

 

محتواى اين سوره را مى توان در پنج موضوع خلاصه كرد:
1ـ عتاب شديد خداوند نسبت به كسى كه در برابر مرد نابيناى حقيقت جوبرخورد مناسبى نداشت .
2ـ ارزش و اهميت قرآن مجيد.
3ـ كفران و ناسپاسى انسان در برابر نعمتهاى خداوند.
4ـ بيان گوشه اى از نعمتهاى او در زمينه تغذيه انسان و حيوانات براى تحريك حس شكرگزارى بشر.
5ـ اشاره به قسمتهاى تكان دهنده اى از حوادث قيامت و سرنوشت مؤمنان وكفار در آن روز بزرگ .
نامگذارى آن به ((عبس )) به تناسب نخستين آيه سوره است .



برای روشن شدن سؤالات شما ترجمه و شأن نزول آیات را از کتاب “تفسیر نمونه"برای شما نقل می کنم:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 - چهره درهم کشید و روی برتافت !
2 - از اینکه نابینائی به سراغ او آمده بود .
3 - تو چه می‏دانی شاید او پاکی و تقوی پیشه کند ؟
4 - یا متذکر گردد و این تذکر به حال او مفید باشد .
5 - اما آن کس که مستغنی است .
6 - تو به او روی می‏آوری !
7 - در حالی که اگر او خود را پاک نسازد چیزی بر تو نیست .
8 - اما کسی که به سراغ تو می‏آید و کوشش می‏کند ،
9 - و از خدا ترسان است ،
10 - تو از او غافل می‏شوی .
شان نزول :
این آیات اجمالا نشان می‏دهد که خداوند کسی را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اینکه فرد یا افراد غنی و ثروتمندی را بر نابینای حق‏طلبی مقدم داشته است ،
اما این شخص مورد عتاب کیست ؟

در آن اختلاف نظر است : مشهور در میان مفسران عامه و خاصه این است که : عده‏ای از سران قریش مانند عتبة بن ربیعه ، ابو جهل ، عباس بن عبد المطلب ، و جمعی دیگر ، خدمت پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنها مؤثر شود ( و مسلما اگر اینگونه افراد اسلام را می‏پذیرفتند گروه دیگری را به اسلام می‏کشاندند و هم کارشکنیهای آنها از میان می‏رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود ) در این میان عبد الله بن ام مکتوم که مرد نابینا و ظاهرا فقیری بود وارد مجلس شد ،
و از پیغمبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) تقاضا کرد آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد ، و پیوسته سخن خود را تکرار می‏کرد و آرام نمی‏گرفت ، زیرا دقیقا متوجه نبود که پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) با چه کسانی مشغول صحبت است .
او آنقدر کلام پیغمبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) را قطع کرد که حضرت (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) ناراحت شد ، و آثار ناخشنودی در چهره مبارکش نمایان گشت و در دل گفت : این سران عرب پیش خود می‏گویند پیروان محمد (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) نابینایان و بردگانند ، و لذا رو از عبد الله برگرداند ، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد .

در این هنگام آیات فوق نازل شد ( و در این باره پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) را مورد عتاب قرار داد )
رسول (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) بعد از این ماجرا عبد الله را پیوسته گرامی می‏داشت ، و هنگامی که او را می‏دید می‏فرمود :مرحبا بمن عاتبنی فیه ربی: مرحبا به کسی که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او می‏فرمود : آیا حاجتی داری آنرا انجام دهم ؟

و پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) دو بار او را در غزوات اسلامی در مدینه جانشین خویش قرار داد .

شان نزول دومی که برای آیات فوق نقل شده این است که این آیات درباره مردی از بنی امیه نازل شده که نزد پیامبر نشسته بود ، در همان حال عبد الله بن ام مکتوم وارد شد ،
هنگامی که چشمش به عبد الله افتاد خود را جمع کرد ، مثل اینکه می‏ترسید آلوده شود و قیافه درهم کشیده و صورت خود را برگردانید ، خداوند در آیات فوق عمل او را نقل کرده ، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است ، این شان نزول در حدیثی از امام صادق (علیه‏السلام) نقل شده است .


محقق بزرگ شیعه مرحوم سید مرتضی این شان نزول را پذیرفته است .
البته در آیه چیزی که صریحا دلالت کند که منظور شخص پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) است وجود ندارد تنها چیزی که می‏تواند قرینه‏ای بر این معنی باشد خطابهائی است که از آیات 8 تا 10 این سوره آمده که می‏گوید : کسی که پیوسته ( برای شنیدن آیات خدا ) به سرعت سراغ تو می‏آید ، و از خدا می‏ترسد ، تو از او غافل می‏شوی ! این چیزی است که بهتر از هر کس در مورد پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) می‏تواند صادق باشد .
ولی به گفته مرحوم سید مرتضی قرائنی نیز در این آیات وجود دارد که نشان می‏دهد منظور شخص پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) نیست از جمله اینکه : عبوس بودن از صفات پیامبران مخصوصا پیغمبر اسلام نیست ، او حتی نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن می‏گفت ، تا چه رسد به مؤمنان حقیقت جو .


دیگر اینکه پرداختن به اغنیا و غافل شدن از فقرای حق طلب با اخلاق آن حضرت که در آیه 4 سوره ن به آن اشاره شده “و انک لعلی خلق عظیم” ( تو اخلاق عظیم و برجسته‏ای داری) هرگز نمی‏سازد ، ( بخصوص اینکه معروف است سوره ن قبل از سوره عبس نازل شده است ) .


ولی به فرض که شان نزول اول واقعیت داشته باشد این مطلب در حد ترک اولائی بیش نیست : و کاری که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمی‏شود .
زیرا اولا پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) هدفی جز نفوذ در سران قریش ، و گسترش دعوت اسلام از این طریق ، و درهم شکستن مقاومت آنها ، نداشت .


ثانیا چهره درهم کشیدن در برابر یک مرد نابینا مشکلی ایجاد نمی‏کند چرا که او نمی‏بیند ، به علاوه عبد الله بن ام مکتوم نیز رعایت آداب مجلس را نکرده بود زیرا هنگامی که می‏شنود پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) با گروهی مشغول صحبت است نباید سخن او را قطع کند .


ولی از آنجا که خداوند اهمیت فوق العاده‏ای به محبت و ملاطفت کردن با مؤمنان مستضعف حقیقت طلب می‏دهد همین مقدار بی‏اعتنائی را در برابر این مرد مؤمن برای پیامبرش نمی‏پسندد و او را مورد عتاب قرار می‏دهد ، اینها همه از یک سو .


از سوی دیگر ، اگر به این آیات از زاویه حقانیت و عظمت پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) نگاه کنیم ، می‏بینیم در سرحد یک معجزه است ، چرا که رهبر بزرگ اسلام در کتاب آسمانی خود آنچنان مسؤولیت برای خود ذکر می‏کند که حتی کوچکترین ترک اولی ، یعنی بی‏اعتنائی مختصری نسبت به یک مرد نابینای حق طلب ، را مورد عتاب خداوند می‏بیند ، این دلیل زنده‏ای است بر اینکه این کتاب آسمانی از سوی خدا است و او پیامبر صادق است ، مسلما اگر این کتاب از سوی خداوند نبود چنین محتوائی نداشت .


و عجب‏تر اینکه پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) طبق روایتی که در بالا آوردیم هر وقت عبد الله بن ام مکتوم را می‏دید به یاد این ماجرا می‏افتاد و او را بسیار احترام می‏کرد .
و از سوی دیگر این آیات می‏تواند بیانگر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستکبران باشد ، که چگونه مرد فقیر نابینای مؤمنی را بر آن همه اغنیا و سران قدرتمند مشرک عرب مقدم می‏شمرد ، این به خوبی نشان می‏دهد که اسلام حامی مستضعفان و دشمن مستکبران است .
در پایان این سخن بار دیگر تکرار می‏کنیم که مشهور در میان مفسران گرچه شان نزول اول است ولی باید اعتراف کرد که در خود آیه چیزی که صریحا دلیل بر این معنی باشد که منظور پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسل� �م) است وجود ندارد

توسط ن.ع   , در 05:16:00 ب.ظ نظرات
10ام فروردین 1394

کاتبان قرآن چه کسانی بودند ؟

1261 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

یا رب

در شماره كاتبان وحى اختلاف نظر بسيار است. حافظ بن عساكر (م 571 ه)

در تاريخ دمشق 23 نفر را ياد مى‏كند. ابو شامه در تلخيص اين تاريخ نام 25 نفر را مى‏برد.» ابن عبد البر نيز همين رقم را مى‏دهد، شبر املسى (م 1087) تعداد را به چهل نفر مى‏رساند و حال آنكه حافظ عراقى (م 806 ه) قبلا نام 42 نفر را به نظم در آورده بود. برهان حلبى تعداد را در حواشى شفا 43 نفر ذكر مى‏كند و مجتهد زنجانى نيز همين عدد را نقل مى‏نمايد.

در ميان مستشرقان كه در اين زمينه اظهار نظر كرده‏اند بلاشر فرانسوى مى‏گويد:
تعداد كاتبان وحى به چهل نفر مى‏رسد. كازانوا پنج فهرستى را كه ابن سعد، طبرى، نووى، حلبى و ديار بكرى داده‏اند مقايسه كرده ، اما به نظر بلاشر اين كافى نيست، بايد فهرستى را هم كه سيوطى مى‏دهد بدان افزود . ولى به واقع اظهار نظر قطعى‏تر، محتاج بررسى خيلى بيشترى در منابع است.

مشكل اصلى كار را كتابت وحى در دوران اقامت رسول خدا در مكه تشكيل مى‏دهد. زيرا اگر آيات مكى و مدنى را مقايسه كنيم از يكصد و چهارده سوره قرآن هشتاد و شش سوره در مكه آمده و يا اينكه از 6236 آيه، قريب 1600 آيه فقط مدنى است (يعنى كمى بيش از ربع). البته آيه‏هاى مكّى كوتاه‏تر است و به همين جهت اگر شمار كلمات را در نظر بگيريم به تقريب، كمى بيش از يك ثلث قرآن در مدينه و قريب دو ثلث آن در مكه نازل شده است.

بدين ترتيب، اهميّت نويسندگان وحى در مكّه بيشتر نمودار مى‏شود. بخصوص كه توجّه كنيم: مدتى از دوران وحى را به مكه پيامبر در خانه ارقم و يا شعب ابى طالب پنهان و يا منزوى بوده است. به اضافه كه آگاهى‏هاى ما از دوران مكه، نسبت به مدينه، كمتر است. بنا بر اين، بررسى روايات و اخبار در اين زمينه كار مشكلى است. يكى از جهات خاص اين اشكال، انگيزه‏ها و گرايشهاى مختلف، بخصوص تمايلات عقيدتى و مسلكى، در ثبت نام افراد به عنوان كاتب وحى است. علاقه به داشتن نام در اين فهرست افتخار، بخصوص كه تاريخ اظهار اسلام افراد به طور دقيق براى همه يكسان ثبت نشده، لحظات حضور هر كاتبى در خدمت رسول خدا معين نشده، مهمتر كه ميان كاتبان وحى و كاتبان رسائل و عهود تميز دقيقى نيست، اينها از عواملى است كه بر پيچيدگى كار مى‏افزايد. اما با همه اين مشكلات، بررسى را نمى‏توان آغاز نكرد. تحقيق و پژوهش دقيق‏تر، دسترسى بيشترى به منابع متقن‏تر نياز دارد. اما بررسى كلى را مى‏توان آغاز كرد. صورتى را كه محدّثان و مورّخان داده‏اند با توجه به زمان روى آوردن صحابه به اسلام مى‏توان بدين ترتيب تنظيم كرد:


نويسندگان دوران مكه:

خلفاى چهارگانه، شرحبيل بن حسنه (م 18 ه)، عبد اللّه بن سعد بن ابى السّرح قرشى (م 37 ه)، خالد بن سعيد بن عاص بن اميه، طلحه، زبير (م 36 ه)، سعد بن ابى وقاص (م 55 ه)، عامر بن فهيره (م 4 ه)، علاء بن حضرمى (م 21 ه)، معيقيب بن ابى فاطمة الدوسى (م 40 ه)، ارقم بن ابى الارقم (م 11 ه)، حاطب بن عمرو، حاطب بن ابى بلتعه (م 30 ه)، مصعب بن عمير، عبد اللّه بن جحش (م 3 ه)، جهم بن قيس و سالم مولى ابى حذيفه (م 12 ه).

دوران مدينه:


در اين دوره تعداد نويسندگان بيشتر شد. در آغاز كار نويسندگى را بيشتر ابىّ بن كعب انجام مى‏داد و بعد كه زيد بن ثابت آموخته‏تر و ورزيده‏تر گرديد و كتابت را نزد اسيران بدر تكميل كرد ، او بيشتر در محضر نبى حضور مى‏يافت. كسانى كه بعد بدين جمع افزوده شدند عبارتند از:
عبد اللّه بن رواحه (م 8 ه)، ثابت بن قيس (م 12 ه)، حنظلة بن الربيع الاسيدى (م 45 ه)، حذيفة بن يمان (36 ه)، علاء بن عقبه، جهيم بن الصلت، عبد اللّه بن زيد (م 63 ه)، محمد بن مسلمة (م 43 ه)، حنظلة بن ابى عامر (م 3 ه)، عبد اللّه بن عبد اللّه بن ابىّ بن سلول، ابو زيد قيس بن السكن، عقبة بن عامر (م 58 ه)، معاذ بن جبل، ابو ايوب انصارى (م 52 ه)، مغيرة بن شعبه (م 50 ه).

عده ديگرى هم بعدتر بدين گروه افزوده شدند:
ابان بن سعيد بن عاصى (برادر خالد) (م 13 ه)، عمرو بن عاص (م 43 ه)، و خالد بن وليد (م 21 ه)، در سال هفتم هجرى.
ابو سفيان و دو پسرش يزيد و معاويه، عبد اللّه بن ارقم (م 44 ه) و حويطب بن عبد العزّى (م 54 ه) را نيز گفته‏اند كه از سال هشتم هجرى (فتح مكه) در اين جمع بوده‏اند.

بدين ترتيب، نام چهل و پنج تن از صحابه را داريم كه گفته‏اند در كتابت وحى شركت داشته‏اند. اما اين صورت محتاج بررسى بيشتر و دقيق‏ترى است.(تاريخ قرآن(راميار)، متن، ص: 264 )


در مورد امام على (ع) تقريبا همه تصريح دارند كه از كاتبان اوليه و مداوم وحى بوده ، هر چند بعضى مثل ابن حجر او را ياد نكرده باشند .

در نهايت تأسف، آنها كه صورت اسامى كاتبان رسول خدا را داده‏اند، بخصوص در مورد كاتبان وحى، خالى از بغض و حّب شخصى و يا عقيدتى نبوده‏اند. گاهى اين صورتهاى به وضوح مبتنى بر دسته‏بنديهاى سياسى و عقيدتى است. به همين جهت بررسى آنها از نظر تاريخى دقّت فراوان مى‏خواهد. البته داشتن نامى به عنوان كاتب وحى، افتخارى بزرگ بود.

بنا بر اين بدست آوردن اين افتخار و احيانا تبليغ بر اساس آن، ارزش آنرا داشت كه روايتى در اين باره نقل شود. بويژه كه لازم نبود نامى از پيامبر (ص) برده شود تا راوى احتياط بيشترى به كار بندد. همين كه از قول يك صحابى، چيزى گفته مى‏شد، زور و زر مدّعى، آن حرف را به كرسى مى‏نشاند كه اين افتخار براى خاندانى هر قدر بزرگ، شرفى عظيم بود. يك چنين افتخاراتى ساختگى‏ بود كه دستاويز حكومتهاى اموى و عبّاسى مى‏گرديد. اين ابو سفيان و يزيد و معاويه كه در صورت كاتبان جا گرفته‏اند، همانها بودند كه تا روز فتح مكه از هيچ فسونى بر عليه پيامبر دريغ نكردند…

البته معاويه جزء كاتبان بود، اما به قطعيّت نمى‏توان گفت كه كاتب وحى بوده است. مدائنى (م 225 ه) مى‏گويد: زيد بن ثابت وحى را مى‏نوشت و معاويه آنچه ميان پيامبر و عرب (باديه) لازم بود مى‏نوشت . اما اسنادى كه وجود دارد نشان مى‏دهد كه بعضى از رسائل و عهد نامه‏ها نيز به خط معاويه بوده ، ولى از ابو سفيان و يزيد ديگر خبرى نيست. عمرو بن عاص و خالد بن وليد هم كه در سالهاى آخر اسلام آوردند بيشتر در مأموريت بودند و ديگر فرصتى براى كتابت نداشتند.


در مورد طرز نوشتن چنين بود كه هر گاه آيه‏اى نازل مى‏شد پيغمبر كسى و يا كسانى از نويسندگان وحى را احضار نموده و دستور نوشتن مى‏فرمود.

نويسندگان وحى آيات را با دقت و ضبط مى‏نوشتند و بر پيامبر گرامى مى‏خواندند.

گاه بود كه او خود انگشت بر روى كلمه‏اى مى‏نهاد و آنرا مى‏پرسيد. او خود دستور مى‏داد كه هر آيه‏اى را در كجا بايد گذارد. نمونه‏هائى از اين را ديديم. در اواخر عمر گاهى بر روى درست نوشتن، واضح نوشتن بعضى از حروف، كشيده و يا دندانه دار كردن حرفهائى نيز تذكراتى مى‏فرمود.

و نيز ديديم كه هر وقت قبايلى اسلام مى‏آوردند پيامبر تنى چند از ياران را براى آموزش قرآن و تعليم احكام به نزد آنها مى‏فرستاد. اين طبيعى است كه اينان نوشته‏هائى از آيات قرآن را نيز همراه داشته باشند.

خط وحى چنان رواجى يافته بود كه بدان مثل مى‏زدند. نگاهى به شعر حسّان بن ثابت (م 54 ه) شاعر مديحه سراى محمدى بيندازيم كه پس از وقعه بدر در مدحيّه‏اى او سخن از «خط وحى» بر كاغذى لطيف به ميان مى‏آورد، كه بدون شك منظور او نوشته‏هاى صحائف قرآنى است. اين بدان جهت بود كه چيزى از نزول نمى‏گذشت كه آيات قرآنى سينه به سينه و دست به دست مى‏گشت. كسى كه خواندن نمى‏دانست با شنيدن از حفظ مى‏شد و به ديگران باز مى‏گفت. آن هم كه نوشتن مى‏دانست نسخه‏اى براى خود تهيه مى‏كرد كه هميشه از آن داشته باشد.(همان منبع)


توسط ن.ع   , در 05:14:00 ب.ظ نظرات
10ام فروردین 1394

چرا عاصم به روایت حفص؟!

498 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

یا رب

پذیرش قرائت حفص از عاصم، مختص شیعیان نیست بلکه این قرائت، قرائتی جهانی و مورد پذیرش همه مسلمین _به ویژه اهل سنت_ است. قرآن هایی که معمولا در کشورهای مختلف چاپ می شود به همین روایت، یعنی روایت حفص از عاصم است.

بهتر است ادامه توضیحات را از بیان شیوا و قلم توانای استاد معرفت _که در این مبحث، صاحب نظر هستند_ عرض کنم. برای توضیحات بیشتر، به آدرس نقل شده در پی نوشت مراجعه فرمایید. ایشان می نویسد:

قرائتی که در طول سال ها و قرن ها و از زمان پیامبر تا کنون، به صورت سماع و نقل متواتر، در نزد عموم مسلمین متداول بوده، یک قرائت بیشتر نیست. همانطور که امام صادق (علیه السلام) فرموده: «القرآن واحد، نزل من عند الواحد و انما الاختلاف من قبل الرواة: قرآن یک قرائت بیشتر ندارد و آن یک قرائت هم از سوی خدای یگانه نازل شده است ولی اختلاف قرائت ها از جانب قاریان [و با دخالت اجتهادهای شخصی شان] به وجود آمده است». قرائتی که با قرائت جمهور مسلمین توافق دارد، همین قرائت حفص از عاصم است؛ یگانه قرائتی که دارای سند صحیح بوده و با پشتوانه جمهور مسلمین استحکام یافته و همواره میان مسلمین متداول و رایج بوده است.

این قرائت را حفص از عاصم و او از استاد خود ابوعبدالرحمان سلمی و او از امام علی (علیه السلام) گرفته است و امام علی (علیه السلام) هم جز با نص وحی ای که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اخذ کرده بود، قرائت نمی کرد. اعتماد عمومی به این قرائت، از این جهت بوده که با نص اصلی و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است و عاصم و حفص، به مانند سایر قرّاء، در این قرائت اجتهاد نظری دخالت نداده اند.

عاصم ضابطی بی نهایت استوار بود و در اخذ قرآن از دیگران بسیار محتاط بود و به تعبیر ابن خلکان در وفیات الاعیان، یگانه ی مورد عنایت و توجه بوده است. امام احمد بن حنبل نیز قرائت عاصم را بر دیگر قرائت ها ترجیح می داد و به گفته ذهبی در میزان الاعتدال، احمد بن حنبل گفته: «عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختیار کرده ام». قرائت حفص به روایت عاصم، مورد توجه ویژه علمای امامیه بوده و آن را یگانه قرائت برتر و مطابق با لهجه فصیح قریش _که قرآن بر وفق آن نازل شده_ می دانستند. البته سند عالی این قرائت که به امیرالمؤمنین (علیه اسلام) می رسد و ایشان که کاتب خاص وحی بودند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند، افتخاری برای تشیع نیز هست که سندی کاملا شیعی دارد و این قرائت در میان عموم مسلمین جهان، از ابتدا تا کنون، مورد توجه بوده و متداول گشته و رواج داشته است. در حال حاضر نیز، قرائت اصلی قرآن، همین قرائت رایج و متداول بین جمهور مسلمین است (یعنی قرائت حفص از عاصم).*


پی نوشت
————————–
* علوم قرآنی، استاد محمد هادی معرفت، ص 213 تا 224 / با تلخیص و تصرف اندک در عبارات. نیز رجوع کنید به: تلخیص التمهید، ج 1، ص 326 به بعد.

توسط ن.ع   , در 05:12:00 ب.ظ نظرات
10ام فروردین 1394

ویژگی های مصحف امیر المونین علی علیه السلام

132 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

یا رب

قرآنی که توسط حضرت علی(علیه السلام) جمع آوری شده بود با قرآن موجود از جهت محتوا و متن تفاوتی نداشت. تفاوت اصلی آن در ترتیب سوره ها بود و شان نزولی که حضرت علی(علیه السلام) در مورد آیات مختلف در کنار آنها ذکر کرده بودند.

مصحف على عليه السّلام ويژگيهايى داشت كه در منابع متعدّد بدين شرح آمده: نخستين ويژگى اين كه سوره ها به ترتيب نزول نوشته شده بود. دوم اين كه قرائت آيات بر طبق قرائت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله ثبت بود و جايى براى اختلاف قرائت در آن نبود. سومين خصوصيّت اين بود كه شأن نزول آيات و برخى توضيحات روشنگر- يعنى تفسير يا تأويل آيات- جدا از متن قرآن در آن آمده بود و بدين جهت بسيارى از حقايق قرآنى را در برداشت.

توسط ن.ع   , در 05:10:00 ب.ظ نظرات
9ام فروردین 1394

رجعت به طور خلاصه!

820 کلمات   موضوعات: آموزشی

یا رب

“رجعت” از عقاید معروف شیعه است. بعد از ظهور حضرت مهدی (عج) و در آستانه رستاخیر، گروهی از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور، به جهان باز می گردند. گروه اوّل، مدارجی از کمال را طی می کنند. گروه دوم، کیفرهای شدیدی می بینند. مرحوم سید مرتضی از علمای شیعه می فرماید: خداوند بعد از ظهور حضرت مهدی، گروهی از کسانی را که قبلاً از دنیا رفتهاند، به جهان باز می گرداند تا در ثواب و افتخارات یاری او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند. نیز گروهی از دشمنان سرسخت را باز می گرداند تا از آنها انتقام گیرد. بعد می فرماید: دلیل بر اثبات این عقیده، اجماع امامیه است؛ زیرا احدی از آنها با این عقیده مخالفت نکرده است. (1) البته از کلمات بعضی از قدمای علمای شیعه و همچنین از سخنان مرحوم طبرسی در مجمع البیان برمیآید که اقلیت بسیار کوچکی در این مسله تردید دارند. ولی در مجموع رجعت حقیقتی غیر قابل انکار است ؛ و مخالفت آنها طوری است که لطمه ای به اجماع نمیزند. (2) احیای گروهی از مردگان در دنیا، محال نیست؛ همان گونه که زنده کردن جمیع انسانها در قیامت، کاملاً ممکن است. عقل، چنین امری را محال نمی بیند و قدرت خدا چنان وسیع و گسترده است که همه این امور در برابر آن سهل و آسان است در قرآن مجید، وقوع رجعت اجمالاً در پنج مورد از امتهای پیشین آمده است، از جمله این آیات: . آیه 243 سوره بقره که در آن سخن از جمعیتی است که از ترس مرگ ازخانههای فرد بیرون رفتند. خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد: “فقال لهم الله موتوا ثماحیاهم". (3) 12. نیز به آیه 261 سوره بقره استدلال شده که در آن سخن از پیامبری است که از کنار یک آبادی عبور کرد؛ در حالی که دیوارهای آن فرو ریخته بود و اجساد و استخوانهای اهل آن در هر طرف پراکنده شده بود. ازخود پرسید: چگونه خداوند این ها را پس از مرگ زنده میکند؟ امّا خدا او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت: چقدر درنگ کردی؟ عرض کرد: یک روز یا قسمتی از آن. فرمود: نه، بلکه یکصد سال بر تو گذشت این پیامبر، عُزیر باشد یا پیامبر دیگری تفاوت نمی کند؛ مهم صراحت قرآن در زندگی پس از مرگ در دنیا است؛ “فاماته الله مأهْْ عام ثم بعثه". (4)
3. در آیه 55 و 56 سوره بقره درباره بنیاسرائیل میخوانیم که گروهی از آنها بعد از تقاضای مشاهده خداوند، گرفتار صاعقه مرگباری شدند و مردند. سپس خداوند آنها را به زندگی برگرداند تا شکر نعمت او را به جا آورند: “ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون".
4. در آیه 110 سوره مائده ضمن برشمردن معجزات حضرت عیسی(ع) می خوانیم: “و اذا تخرج الموتی باذنی؛ مردگان را با فرمان من زنده می کردی". این تعبیر نشان می دهد که مسیح(ع) از این معجزه (زنده کردن) استفاده کرد؛ بلکه تعبیر فعل مضارع (تخرج)، دلیل بر تکرار آن است و این خود یک نوع رجعت برای بعضی محسوب می شود.
5. در سوره بقره آیه 3 در مورد کشتهای که در بنی اسرائیل برای پیدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخواسته بود، می فرماید: “دستور داده شد. گاوی را با ویژگی هایی سر ببرند. بخشی از آن را بر بدن مرده زنند تا به دنیا بازگردد (و قاتل خود را معرفی کند و نزاع خاتمه یابد)؛ “فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحیی الله الموتی و یریکم آیاته لعلکمتعقلون". (5)
مرحوم علامه مجلسی(ره) می فرماید: بیش از دویست حدیث درباره رجعت داریم (6) امام صادق(ع) در حدیثی می فرماید: «رجعت، عمومی نیست؛ بلکه جنبه خصوصی دارد. تنها گروهی بازگشت می کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند». (7)
بر این اساس بعد از ظهور امام زمان (ع) عده ای از ظالمان رجعت می کنند و نتیجه ظلم وجنایت خود را می بینند، افزون برآن فلسفه ظهور امام تنها برخورد با ظالمان وکیفر آنان نیست،بلکه حضرت به منظور اجرای اسلام و بر قراری عدالت ظهور می کند و با تشکیل حکومت جهانی خواسته های انسان ها - ، مانند، امنیت رشد اخلاق، …- رابر آمورده ومحرومان را به حکومت می رساند ،از این رو است که دربرخی آیات و روایات از حکومت مظلومان و مستضعفان سخن به میان آمده است ،

گفتنی است که طبق روایت اولین امام که در رجعت می آید حضرت امام حسین است . علت اینکه امام حسین (ع) اولین کسی است که رجعت می کند ،معلوم نیست ،اما آنچه در برخی روایات آمده ، این است : اولین کسی که در جریان رجعت به دنیا بر می گردد، امام حسین (ع) است. امام صادق(ع) فرمود: نخستین کسی که زمین برای او شکافته می‌شود و به زمین باز می گردد،‌حسین بن علی(ع) است».(8) در روایت دیگر آمده«نخستین کسی که به دنیا رجعت می‌کند، حسین بن علی(ع) است. به قدری حکومت می‌کند که از کثرت سنّ ابروهایش ، روی دیدگانش می‌ریزد».(9)

پی نوشت ها:
1. ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1379ش، ج 15، ص 556.
2. همان، ص 556.
3. همان، ص 556.
4. همان، ص 557.
5. علامه مجلسی، بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 53، ص 122.
6. همان، ص 39.
7. همان.
8.بحار الانوار، ج 53، ص 63 .
9 .همان ، ص46.

توسط ن.ع   , در 11:41:00 ب.ظ 1 نظر »

1 ... 12 13 14 15 16 17 ...18 ...19 21 23