یا رب
منظور از حکومت ولايى چيست؟
براى آشنايى با حکومت ولايى و پى بردن به مفهوم دقيق اين واژه، ابتدا بايد به مفهوم لغوى و عرفى ولايت توجّه کنيم و آن گاه در پرتو اين مفهوم، به کالبدشکافىِ ترکيبِ حکومت ولايى بپردازيم.
ولايت واژه اى عربى به معناى به هم پيوستگى و نوعى اتّصال و ترابط دو چيز است; به شکلى که هيچ گونه روزنه و شکافى، آن دو، را از هم نگُسسته، مانع پيوند عميق آن دو نگردد.[8] لغويان براى ولايت، در زبان عربى و فارسى، معانى متعدّدى را ذکر مى کنند که از آن ميان، مى توان به اِمارت، تدبير، محبّت، سلطان و خِطّه و موطِن هر کس اشاره کرد. از آن جا که ريشه ى اصلى، با همان معنا و وضع لغوى، به نوعى در تمامى اين معانى ملحوظ است، نمى توان معانى برشمرده را از سنخ مشترک لفظى دانست.[9] با اين وجود، با بررسى موارد کاربرد واژه ى ولايت، در متون عربى و محاوره ى عرفى، به اين نتيجه مى رسيم که گسترده ترين کاربرد اين واژه، اِمارت و حاکميت سياسى است; به گونه اى که هرگاه ولايت، بدون قيد به کاررود و عارى از قرينه باشد، انصرافِ آن به ولايت سياسى و اِمارت خواهد بود. منظور از ولايت سياسى و اِمارت، همان مديريت و اداره ى جامعه و تنظيمِ امورِ کلانِ اجتماعى است، که در زبان فارسى مى توان آن را سرپرستى ناميد.
ولايت، در کاربرد عرفى، نظير امامت است. امامتِ مطلق و بدون مضافٌ اليه، همان رهبرى و حاکميت سياسى است، و امامت مضاف و مقيد حتماً نيازمند ذکر مضافٌ اليه است; مانند امامت جمعه. ولايت نيز چنين است.
مورّخان بزرگى چون طبرى و ابن اثير، براى نقل حوادث تاريخى و ذکر دوره ى حکومت هاى گوناگون در تاريخ، واژه ى ولايت را به کار مى برند. ابن قتيبه، در کتاب الإمامة و السياسة، از زمام دارى حاکمان سياسى، به ولايت تعبير مى کند; مثل ولاية الوليد، ولاية الحجّاج، ولاية هشام بن عبدالملک; بدون آن که قرينه اى به کار برده باشد.[10]
بنابراين، ولايت، عرفاً همان اِمارت و حاکميت سياسى است که ترسيم کننده ى اصل حکومت، قطع نظر از نوع آن، و شيوه ى استقرار مشروعيت آن مى باشد. ولايت و اِمارت، ممکن است ولايت حق و اِمارتِ والىِ عادل، يا ولايت باطل و امارت والىِ جور باشد. واژه ى ولايت، هر دو نوع حکومت را شامل مى شود.
#ولایت
یا رب
انواع ولايت
ولايت، دو گونه است:
تکوينى و تشريعى;
پيوند يادشده، اگر در محدوده ى امور تکوينى و پديده هاى هستى آشکار گردد، ولايتِ تکوينى است. در ولايت تکوينى، پيوند و تأثير و تأثّر، در امور واقعى است و تابع قرارداد و وضع کسى نيست. ولايت تکوينى، اساساً، ويژه ى علّت العلل آفرينش و ذات پاک الهى است، و در مراتب پايين تر، با اذن و اراده ى پروردگار، بندگان صالح او از پيامبران، امامان معصوم(عليهم السلام)و اولياى الهى، درجات و بهره هايى از اين تأثيرگذارى تکوينى را دارا مى باشند و معجزات و کراماتى که از اين وجودهاى نورانى مشاهده مى شود، مثل زنده کردن مردگان يا اژدهاشدن عصا، معلول همان ولايت تکوينى و مقامات معنوى و روحانىِ آن انسان هاى کامل است.[2]
امّا ولايت تشريعى، همان ولايت قانونى است; به اين معنى که هرگاه فردى حقّ تشريع و قانون گذارى داشته باشد و به تصميم گيرى و تصرّف در امور جامعه بپردازد و آن را سرپرستى نمايد، داراى ولايت تشريعى است. پس ولايت تشريعى، ناظر به سرپرستى، تدبير و تنظيم اجتماعى است; ولايتى که تمامى جوامع بشرى، همواره، فطرتاً به آن نيازمند بوده اند.
بر اساس توحيد ربوبى، همچنان که ولايت تکوينى بر عالم هستى، از آنِ خداوند است، ولايت تشريعى نيز، ويژه ى پروردگار هستى است.[3]انسان موحّد نبايد از هيچ فرد يا نهادى فرمان بردارى داشته باشد و کسى را ولى، سرپرست و به تعبير قرآنى، ارباب خود قرار دهد و بى چون و چرا مطيع او گردد;[4] مگر آن که خداوند سبحان براى او چنين حقّى را جعل و تشريع کرده باشد.
طبق آيه ى (النَّبِي أَوْلى بِالمُـؤْمِنِـينَ مِنْ أَنْفُسِـهِمْ)[5] و بر اساس آيه ى (إنَّمَا وَليکُمُ اللهُ وَ رَسُوُله وَالَّذينَ أَمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ يؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعُون)[6]، خداوند ولايت تدبيرى و حقّ اداره و تنظيم اجتماعى را براى پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام) تشريع کرده است. در اثر اين ولايت، تصميمات پيامبر(صلى الله عليه وآله)و امام معصوم براى افراد جامعه لازم الاجراست و آنها هستند که مى توانند حاکميت سياسى و زمام دارى جامعه را گرفته، در رأس هرم قدرت قرار گيرند. اين ولايت، چيزى است که طبق معارف فکرى شيعه، امامت ناميده مى شود.[7]
#ولایت
یا رب
سؤال از چيستىِ هر شىء، در واقع، پرسش از تعريف کامل، جامع و مانع از ماهيت و کُنهِ حقيقى آن شىء است. هرگاه از چيستى و ماهيتِ پديده اى تکوينى پرسش به ميان آيد، مثلا پرسيده شود «انسان چيست؟» به اصطلاحِ دانشمندان منطقى، بهترين تعريف، ارائه ى حدّ تام است که مشتمل بر جنس قريب و فصل قريب مى باشد; اما وقتى از، امرى اعتبارى و مربوط به جهان تشريع و قرارداد سؤال شود، ارائه ى تعريفى مشتمل بر جنس و فصل براى آن، بى مفهوم است. در اين موارد، پاسخ دهنده حتّى الامکان مى کوشد تا با ارائه ى تعريفى جامع و مانع، ابهام را از آن پديده ى اعتبارى، زدوده، با تبيين روشن و شفّاف آن، ذهن پرسشگر را به سوى حقيقت، راه نمايى کند.
با اين مقدمه، وقتى از چيستى ولايت مى پرسند، سؤال کننده مى خواهد با محتواى واقعى ولايت آشنا شود; از اين رو، بايد با توضيحِ جوانبِ گوناگونِ اين موضوع، سيمايى روشن، دقيق و عالمانه از آن ترسيم کرد.
در پاسخ اين که ولايت چيست، بايد گفت: ريشه ى لغوى ولايت، «وَلْىْ» به معناى قرب، اتّصال و پيوند دو يا چند شىء است. از پيوند عميق دو شىء، ولايت پديد مى آيد.[1]
#ولایت