ولايت چيست و چه انواعي دارد؟ قسمت پنجم
یا رب
ويژگى هاى جامعه ى ولايى
واژه ى ولايت، در اصطلاح خاصّ قرآنى و روايى، نشان مى دهد که جامعه ى ولايى داراى ويژگى ها و خصلت هاى متعدّد بى نظيرى است که عمدتاً مى توان آنها را در سه وجهه و قالب مشخّص، معرفى و ارائه نمود:
ـ وجهه ى نخستِ جامعه ى ولايى، به هم پيوستگى و اتّحاد و يکپارچگىِ گروهى موحّد و مؤمن است که در مسير انديشه و هدف واحد گام برمى دارند; ايمانى مبتنى بر انديشه ى صحيح و اعتقاد قلبى و آگاهى کافى دارند; با هم مهربان اند و به يکديگر عشق مىورزند:
(وَالمُـؤْمِنُونَ وَالمُـؤْمِناتُ بَعْضُـهُمْ أَوْلِـياءُ بَعْض)[13].
جوشش مستحکم و جدايى ناپذير مؤمنان با يکديگر که بر اساس عشق به خداوند و ايمان شکل مى گيرد و براى منافع حزبى يا جناحى و دنيوى و رسيدن به متاع مادى و طعمه ى چرب زر و زور نيست، نخستين مؤلّفه ى تشکيل جبهه ى اهل ولايت و جامعه ى ولايى است.
ـ دومين وجهه ى جامعه ى ولايى، پرهيز از وابستگى به کافران، معاندان و دشمنان راه خداست. افراد اين جامعه، ذره اى تحت فرمان آنان و تأثّر از افکار، انديشه ها و نظريه هاى جبهه ى مقابل قرار نمى گيرند. البته، منظور، قطع روابط سياسى يا اقتصادى نيست; بلکه، پيوند جوهرى و وابستگى به دشمن است که به شدت طرد مى شود:
(يا أَيها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا اليهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضوَمَنْ يتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ) اى مؤمنان، يهوديان و مسيحيان را از اوليا و افراد جبهه ى خودى قرار ندهيد، آنان اولياى يکديگرند. هر کس از شما با آنان پيوند برقرار کند، از آنان به شمار مى آيد.[14]
ـ رکن رکين و رأس هرم تحقّق جامعه ى ولايى، وجهه ى سوم آن است. براى پيوند قلب هاى مؤمنان به يکديگر و تشکيل يک جبهه ى واحد در برابر بيگانه، وجود يک قلب تپنده ضرورى است; يعنى رهبرىِ نافذ و متمرکزى که آحاد مردم، با ارتقاى آگاهى و بينش خود و با اعتقاد و ايمان قلبى خويش، از روى طوع و رغبت و با شوق و اشتياق، با او ارتباط عقلانى و عاطفىِ مستحکم برقرار کنند; محورى که، همانند قطب يک آسياب، همه ى جناح ها را به دور خود جمع کند; از تعارض ها جلوگيرى نمايد و همه ى نيروها را به يک سمت و سو هدايت کند. مقام چنين رهبرى، همان مقام امامت و ولايت امّت است.
تحقّق جامعه ى ولايى، بدون مشخّص شدن ولى، غيرممکن است. به عنوان مثال، مسلمانان صدر اسلام، در شهر مدينه، داراى جامعه ى ولايى بودند; چرا که با گرد آمدن دور شمع وجود پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)تشکيل حکومت ولايى داده، يک امّت را پديد آوردند; ولى پس از رحلت، جامعه از ولىّ الله روى برتافت و غير ولايى گرديد، و پس از بيست و پنج سال که دوباره به ولىّ الله روى آورد، جامعه ى ولايى تشکيل شد.
با اين تفسير از ولايت، حکومت ولايى، ترکيبى غيرمنطقى و ناصواب نيست. حکومت ولايى، در جامعه اى ولايى قابل تحقّق است. حکومت ولايى، حکومتى است که مردم، با ايمان، آگاهى، بصيرت و اعتقاد قلبى، امام و رهبر خود را بر مى گزينند و عاشقانه به سوى او مى شتابند. امام و پيشوايى که در بصيرت و تدبير، علم و آگاهى، عدالت و شجاعت، و تقوا و دورى از رذايل اخلاقى، شرايط امامت و ولايت را به طور کافى و کامل داراست; رهبرى که همچون قلبى تپنده، تمام نيروهاى جامعه را به پيکرى واحد و متّصل و همسو تبديل مى کند، و آنگاه جامعه با حرکت هماهنگ به سوى کسب کمالات و ارتقا در تمامى ابعاد، به راه خود ادامه مى دهد.
#ولایت