ولايت چيست و چه انواعي دارد؟ قسمت دوازدهم
یا رب
جايگاه ولايت فقيه در اصول و فروع دين
ولايت فقيه نه از اصول دين است و نه از فروع دين[33]، چرا اين قدر روى آن پافشارى مى شود؟
جواب پرسش بالا را با تأمّل در جواب سؤال گذشته، مى توان يافت. با اين وجود، براى تحقيق و موشکافى بيش تر، بايد گفت: دو مطلب، در پرسش بالا مورد ادّعا قرار گرفته است:
1. ولايت فقيه از اصول دين نيست;
2. ولايت فقيه از فروع دين نيست.
امّا درباره ى ادّعاى نخست بايد گفت: ولايت فقيه گرچه از اصول دين نيست، ولى از آنها جدا هم نيست. بحث ولايت فقيه، در استمرار اهداف و فلسفه ى امامت قابل طرح است. وظايفى که در مسئله ى امامت براى حکومت دينى و تدبير اجتماعى جامعه ى دينى بر شمرده مى شود، در گفتمان ولايت فقيه نيز مورد توجه هست.
حسّاسيتى که بحث حکومت و دولت، در سرنوشت جامعه و سعادت آن دارد و تأثير شگرفى که، خواسته يا ناخواسته، بر ايمان مردم، گسترش توحيد و عدل، اقامه ى نماز و زکات و عموم فرايض دينى، تنظيم روابط سياسى، اجتماعى، اقتصادى و غيره بر اساس موازين اسلامى، بازدارندگى از فساد و فحشا و ستم و استکبار، مبارزه با مظاهر شيطانى و طاغوت و سلطه گرى، دفاع واقعى از حقوق تمامى مردم به ويژه محرومان در برابر چپاولگران و سرمايه داران، ايجاد مانع در سر راه سرمايه سالارى و ترسيم اهداف عاليه براى گسترش قسط و ارزش هاى اخلاقى و انسانى دارد، باعث مى شود که فردى که سوداى دين در دل دارد، نتواند بحث ولايت فقيه را بى اهمّيت بخواند و بهاى لازم را براى آن نپردازد و بر عکس، طبيعى است فردى که از آموزه هاى دينى بيگانه است و اهداف آن را سعادت خود نمى داند و يا با آنها سر سازش ندارد، نه تنها علاقه اى نسبت به اين بحث نداشته باشد، بلکه هر چه زودتر صورت مسئله را پاک کرده، اغراض و اميال خاصّ خود را دنبال کند.
امّا در پاسخ مدّعاى دوم که مى گويد: ولايت فقيه از فروع دين هم نيست، بايد گفت: گر چه ولايت فقيه در رديف فروع دين قرار نمى گيرد، در واقع، مقدّم بر آنها و روح حاکم بر جميع آنهاست، از نماز و روزه تا جهاد و امربه معروف و نهى ازمنکر و موالات با دوستان خدا و برائت از دشمنان او و اقامه ى حجّ ابراهيمى، تا پرداخت زکات و خمس، همگى در حيطه ى مباحث مربوط به ولايت فقيه و اهداف و آرمان هاى آن قرار دارد و در ادلّه ى ولايت فقيه، مورد توجّه و استشهاد قرار مى گيرد. از سوى ديگر مسئله ى ولايت فقيه و حکومت اسلامى، پيوند محکمى با فروع دين دارد و ضامن اجرا و وسيله ى تحقّق آنهاست. چنان که امام باقر(عليه السلام)فرمود:
اسلام بر پنج پايه بنا شده است: نماز، زکات، حج و روزه و ولايت. زراره پرسيد: کدام يک از اين ها، بر بقيه، برترى دارد؟ فرمود: ولايت برترى دارد چون کليد راه گشاى آنهاست و حاکم (جامعه را) به سوى آنها هدايت مى کند.[34]
بر اساس همين انديشه، امام خمينى(رحمه الله) فرمود: الاسلام هو الحکومة بشؤونها و الاحکام قوانين الاسلام و هى شأن من شؤونها، بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلية لاجرائها و بسط العدالة فکون الفقيه حصناً للاسلام کحصن سور المدينة لها لا معنى له الا کونه والياً له نحو ما لرسول الله و للائمة ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ من الولاية على جميع الامور السلطانية;[35]
اسلام، حکومت با شؤون آن است و احکام، قوانين اسلام و شأنى از شؤون حکومت آن است; بلکه احکام و فروع دين، مطلوب ذاتى و هدف اوليه نيست و وسيله و ابزارى براى تحقّق و اجراى حکومت اسلامى و بسط عدالت محسوب مى گردد و فقيه قلعه ى مستحکم اسلام است; همچون قلعه ى اطراف شهر که از آن محافظت مى کند و نگهبان آن است.
و در جاى ديگرى فرمود:حکومت که شعبه اى از ولايت مطلقه ى رسول الله است، يکى از احکام اوليه ى اسلام و مقدّم بر تمام احکام فرعيه، حتّى نماز و روزه و حج است.[36]
#ولایت