وقتی برگشتم... 08 خرداد 1393 توسط ن.ع یا رب به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد. به من گفت: نرو که بن بست است. گوش نکردم … و رفتم. وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم, پیر شده بودم…! مطلب قبلیمطلب بعدی