موضوع: "مهدویت"

صفحات: 1 2

23ام شهریور 1395

مهدویت در قرآن و احادیث نبوی در آثار شهید مطهری قسمت چهارم

151 کلمات   موضوعات: مهدویت

یا رب

سخن زهری
جریانهای دیگری باز در تاریخ اسلام هست.ابو الفرج اصفهانی که خودش اموی الاصل و یک مورخ است و شیعه هم نیست،در مقاتل الطالبیین می نویسد که وقتی خبر شهادت زید بن علی بن الحسین (15) به زهری (16) رسید گفت:«چرا اینقدر این اهل بیت عجله می کنند؟!روزی خواهد رسید که مهدی از آنها ظهور کند.»معلوم می شود مساله مهدی موعود از اولاد پیغمبر،آنچنان قطعی و مسلم بوده است که وقتی خبر شهادت زید را به زهری می دهند زهری فورا ذهنش به این سو می رود که زید قیام کرده است،و می گوید:«این اولاد پیغمبر چرا عجله می کنند؟!چرا زود قیام می کنند؟!اینها نباید حالا قیام کنند،قیام اینها مال مهدی موعودشان است.»من کاری ندارم که اعتراض زهری آیا وارد است یا وارد نیست،خیر،وارد هم نیست،غرضم این جهت است که زهری گفت:خواهد آمد روزی که یکی از اهل بیت پیغمبر قیام کند و قیام او قیام ناجح و موفق باشد.

#مهدویت

توسط ن.ع   , در 09:50:00 ب.ظ نظرات
23ام شهریور 1395

مهدویت در قرآن و احادیث نبوی در آثار شهید مطهری قسمت سوم

265 کلمات   موضوعات: مهدویت

یا رب

قیام مختار و اعتقاد به مهدویت
اولین باری که می بینیم اثر اعتقاد مهدویت در تاریخ اسلام ظهور می کند،در جریان انتقام مختار از قتله امام حسین علیه السلام است.جای تردید نیست که مختار مرد بسیار سیاستمداری بوده و روشش هم بیش از آنکه روش یک مرد دینی و مذهبی باشد روش یک مرد سیاسی بوده است.البته نمی خواهم بگویم مختار آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده است،کار به آن جهت ندارم.مختار می دانست که و لو اینکه موضوع،موضوع انتقام گرفتن از قتله سید الشهداء است و این زمینه،زمینه بسیار عالی ای است،اما مردم تحت رهبری او حاضر به این کار نیستند.شاید(بنا بر روایتی)با حضرت امام زین العابدین هم تماس گرفت و ایشان قبول نکردند.مساله مهدی موعود را که پیغمبر اکرم خبر داده بود مطرح کرد به نام محمد بن حنفیة پسر امیر المؤمنین و برادر سید الشهداء،چون اسمش محمد بود، زیرا در روایات نبوی آمده است:«اسمه اسمی »نام او نام من است.گفت:ایها الناس!من نایب مهدی زمانم، آن مهدی ای که پیغمبر خبر داده است (14).مختار مدتی به نام نیابت از مهدی زمان،بازی سیاسی خودش را انجام داد.حال آیا محمد بن حنفیه واقعا خودش هم قبول می کرد که من مهدی موعود هستم؟بعضی می گویند قبول می کرد برای اینکه بتوانند انتقام را بکشند،ولی این البته ثابت نیست.در اینکه مختار محمد بن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی می کرد شکی نیست،و بعدها از همین جا مذهب «کیسانیه »پدید آمد.محمد بن حنفیه هم که مرد گفتند مهدی موعود که نمی میرد مگر اینکه زمین را پر از عدل و داد کند،پس محمد بن حنفیه نمرده است،در کوه رضوی غایب شده است.

#مهدویت

توسط ن.ع   , در 09:48:00 ب.ظ نظرات
23ام شهریور 1395

مهدویت در قرآن و احادیث نبوی در آثار شهید مطهری قسمت دوم

267 کلمات   موضوعات: مهدویت, عرفان

یا رب

بیان علی علیه السلام
قبل از اینکه اولین حادثه تاریخی در این زمینه را عرض کنم،جمله هایی از امیر المؤمنین علی علیه السلام را-که در نهج البلاغه است و من از مرحوم آیة الله العظمی بروجردی شنیدم که این جمله ها متواتر است یعنی تنها در نهج البلاغه نیست و سندهای متواتر دارد-نقل می کنم.

امیر المؤمنین در آن مصاحبه ای که با کمیل بن زیاد نخعی کرده است[مطالبی در این باب بیان نموده است]که کمیل می گوید شبی بود،علی علیه السلام دست مرا گرفت(ظاهرا در کوفه بوده است)،مرا با خودش برد به صحرا،«فلما اصحر تنفس الصعداء»به صحرا که رسیدیم یک نفس خیلی عمیقی،یک آهی از آن بن دل بر کشید و آنگاه درد دلهایش را شروع کرد،آن تقسیم بندی معروف:«الناس ثلاثة » (12) مردم سه دسته هستند:عالم ربانی،متعلمین و مردمان همج رعاع،و بعد شکایت از اینکه کمیل!من آدم لایق پیدا نمی کنم که آنچه را می دانم به او بگویم.یک افرادی آدمهای خوبی هستند ولی احمقند،یک عده ای افراد زیرکی هستند ولی دیانت ندارند و دین را وسیله دنیا داری قرار می دهند.مردم را تقسیم بندی کرد و همه شکایت از تنهایی خود:کمیل!من احساس تنهایی می کنم،من تنهایم،ندارم آدم قابل و لایق که اسراری را که در دل دارم به او بگویم.در آخر یکمرتبه می گوید:بله،البته زمین هیچ گاه خالی نمی ماند:اللهم بلی!لا تخلو الارض من قائم لله بحجة،اما ظاهرا مشهورا،و اما خائفا مغمورا،لئلا تبطل حجج الله و بیناته…یحفظ الله بهم حججه و بیناته،حتی یودعوها نظراءهم و یزرعوها فی قلوب اشباههم (13). فرمود:بله،در عین حال هیچ وقت زمین از حجت خدا خالی نمی ماند،یا حجت ظاهر آشکار و یا حجتی که از چشمها پنها و غایب است.

#مهدویت

توسط ن.ع   , در 09:47:00 ب.ظ نظرات
23ام شهریور 1395

مهدویت در قرآن و احادیث نبوی در آثار شهید مطهری قسمت اول

688 کلمات   موضوعات: مهدویت

یا رب

اولا:در قرآن کریم این مطلب به صورت یک نوید کلی در کمال صراحت هست،یعنی هر کسی که قرآن کریم را مطالعه کند می بیند قرآن کریم آن نتیجه را که بر وجود مقدس حضرت حجت مترتب می شود، در آیات زیادی به عنوان یک امری که به طور قطع در آینده صورت خواهد گرفت ذکر می کند.از آن جمله است این آیه: و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (10).خدا در قرآن می گوید که ما در گذشته بعد از«ذکر»-که گفته اند یعنی بعد از آنکه در تورات نوشتیم-در زبور هم این مطلب را اعلام کردیم،و ما اعلام کردیم،پس شدنی است که: ان الارض یرثها عبادی الصالحون. صحبت منطقه و محل و شهر نیست،اصلا فکر آنقدر بزرگ و وسیع است که سخن از تمام زمین است: زمین برای همیشه در اختیار زورمندان و ستمکاران و جباران نمی ماند،این یک امر موقت است،دولت صالحان که بر تمام زمین حکومت کند،در آینده وجود خواهد داشت.در مفهوم این آیه کوچکترین تردیدی نیست.

همچنین راجع به اینکه دین مقدس اسلام دین عمومی بشر خواهد شد و تمام ادیان دیگر در مقابل این دین از بین خواهند رفت و تحت الشعاع قرار خواهند گرفت،در قرآن کریم هست،که این یکی دیگر از آثار و نتایج وجود مقدس مهدی موعود است: هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون (11) این دین را به وسیله این پیامبر فرستاد برای اینکه در نهایت امر آن را بر تمام دینهای عالم پیروز گرداند،یعنی همه مردم دنیا تابع این دین بشوند،و آیات دیگری.چون بحثم درباره آیات قرآن نیست به اشاره قناعت می کنم.

از آیات قرآن که بگذریم مساله احادیث نبوی مطرح است.آیا پیغمبر اکرم در این زمینه چه مطالبی فرموده است؟آیا فرموده است یا نفرموده است؟اگر روایات مربوط به مهدی موعود انحصارا روایات شیعه می بود،برای شکاکان جای اعتراض بود که:اگر مساله مهدی موعود یک مساله واقعی است باید پیغمبر اکرم گفته باشد و اگر پیغمبر اکرم گفته بود باید سایر فرق اسلامی هم روایت کرده باشند و تنها شما شیعیان روایت نکرده باشید.جوابش خیلی واضح است:اتفاقا روایات باب مهدی موعود را تنها شیعیان روایت نکرده اند.روایاتی که اهل تسنن در این زمینه دارند،از روایات شیعه اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.کتابهایی را که در این زمینه نوشته شده است مطالعه کنید،می بینید همین طور است.

در همین سالهایی که ما در قم بودیم دو کتاب در این زمینه تالیف شد.یکی را مرحوم آیة الله صدر(اعلی الله مقامه)البته به زبان عربی نوشته اند به نام المهدی و خیال می کنم چاپ هم شده باشد. در آن کتاب،ایشان هر چه روایت نقل کرده اند،همه،روایات اهل تسنن است.وقتی انسان مطالعه می کند می بیند که مساله مهدی موعود در روایات اهل تسنن از روایات شیعه بیشتر هست و کمتر نیست.

کتاب دیگری که خوشبختانه به زبان فارسی است،به امر مرحوم آیة الله آقای بروجردی تهیه شده به نام منتخب الاثر،که یکی از فضلای حوزه علمیه قم که الآن هم در قم هستند به نام آقای آقا میرزا لطف الله صافی از فضلای مبرز قم(گلپایگانی)تحت رهنمایی مرحوم آیة الله بروجردی[این کتاب را تالیف کردند]،یعنی ایشان دستور کلی این کتاب را دادند و طرح و شکل و رسم کتاب را تعیین کردند و بعد این مرد فاضل رفت دنبالش و این کتاب را نوشت.این کتاب را هم مطالعه کنید،می بینید روایات زیادی در این زمینه هست بالاخص از اهل تسنن،به مضامین و تعبیرات مختلف.

باز من به جنبه روایتی این بحث کار ندارم،همین طوری که به جنبه آیاتش کار زیادی ندارم من از یک جنبه دیگری می خواهم مساله موعود اسلام را بحث بکنم و آن اینکه:این مساله روی تاریخ اسلام چه اثری گذاشته است؟وقتی که ما تاریخ اسلام را مطالعه می کنیم،می بینیم گذشته از روایاتی که در این زمینه از پیغمبر اکرم یا امیر المؤمنین وارد شده است اساسا از همان نیمه دوم قرن اول اخبار مربوط به مهدی موعود منشا حوادثی در تاریخ اسلام شده است.چون چنین نویدی و چنین گفته ای در کلمات پیغمبر اکرم بوده است احیانا از آن سوء استفاده هایی شده است،و این خود دلیل بر این است که چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود،آن سوء استفاده ها نمی شد.

توسط ن.ع   , در 09:44:00 ب.ظ نظرات
23ام شهریور 1395

آيا آياتي در قرآن هست كه اشاره مستقيم به امام زمان(عج) دارد؟

1624 کلمات   موضوعات: مهدویت

یا رب

براي مشخص شدن پاسخ، نياز به بيان مقدمه اي است . از دو دسته آيات قرآن، مي توان براي وجود حضرت ولي عصر (عج) و ظهور آن حضرت استفاده نمود: البته بايد دانست كه قرآن به صورت كلي سخن مي گويد و براي تشريح و تفسير آن بايد به سراغ آگاهان از حقايق قرآني ـ معصومين (ع) ـ رفت كه «الراسخون في العلم» (آل عمران7) هستند. به عبارت ديگر، وظيفه و مسئوليت روشنگري و بيان مقصود آيات قرآن به حجت هاي الهي واگذار شده است. (حديث ثقلين، مستدرك حاكم، ج 3 ، ص 148، طبع داردالمعرفه، بيروت)
از دو دسته آيات قرآن، مي توان براي وجود حضرت ولي عصر (عج) و ظهور آن حضرت استفاده نمود:
1 ـ آياتي كه ضرورت وجود حجت الهي را در زمين بيان مي كنند.:
از نظر قرآن كريم، در طول تاريخ زندگي بشر، هيچ گاه زمين از حجت خدا خالي نبوده و خداوند براي هر امتي فردي مناسب را برگزيده تا انسان ها را در راه رسيدن به كمال مطلوب رهنمون باشند؛ چنان كه خداوند سبحان فرمود: «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (به درستي كه تو بيم دهنده اي و براي هر جامعه راهنمايي هست. رعد/7)
پس همواره يك بيم دهنده و هدايتگر در جوامع انساني حضور دارد كه از جانب خدا برگزيده شده است. امام صادق(ع) در تفسير آيه ياد شده فرمود: «در هر زماني امامي از خاندان ما وجود دارد كه مردم را به آنچه رسول الله آورده (دين اسلام) هدايت مي كند». («و في كل زمان امام منا يهديهم الي ما جاء به رسول الله (ص) » (مجلسي، بحارالانوار، ج 23 ، ص 5)
از مجموع اين آيه و روايت، ضرورت وجود حجت الهي به عنوان هدايت گر در هر عصر، به خوبي فهميده مي شود.
دليل ديگر بر ضرورت وجود امام معصوم در جامعه اين است كه قرآن مبين و مفسر لازم دارد و به جز امام معصوم كسي به تمام معاني و خصوصيات آيات قرآن از محكمات و متشابهات آگاه نيست. پس به حكم عقل قطعي پس از رسول، امام معصوم لازم است. (بانوي اصفهاني، سيده نصرت امين ، مخزن العرفان در تفسيرقران، ج 3، ص 39، توضيح آيه ي 44 ،نحل)
امامان معصوم (ع) مايه آرامش و امنيت هستي و واسطه فيض الهي اند و نعمات و بركات خداوند متعال به واسطه آنها و به يمن حضورشان به انسان ها داده مي شود، كه اگر لحظه اي بركت وجودشان نباشد، زمين اهلش را فرو مي برد. ( در بحارالانوار، به مقوله اي لزوم وجود هميشگي رهبر آسماني بر مي خوريم. (مجلسي بحارالانوار، ج 23 ، ص 56))
اما اين كه مصداق اين امام معصوم كيست و چه هويتي دارد،‌روايات فراواني وارد شده كه بيان مي دارند اين فرد امام مهدي فرزند امام حسن عسكري (ع) است و … . ( ر.ك: صافي، لطف الله، منتخب الاثر؛ طبرسي نوري، ميرزا حسين، النجم الثاقب؛ مجلسي بحارالانوار)
2 ـ آياتي كه بشارت به حكومت صالحان و مومنان بر روي زمين مي دهد:
بر اساس ده ها آيه از قرآن كريم موضوع ظهور حضرت مهدي (عج) قابل استناد است. تمركز غالب اين آيات بر بشارت به بندگان صالح و مستضعف براي بازستادن حق خود و رسيدن به قدرت و ايجاد يك حكومت واحد جهاني مبتني بر حق و عدل و غلبه اسلام بر تمامي مكاتب و اديان است. قرآن كريم از يك سو بيان مي كند اين بشارت در بعضي كتب آسماني ديگر هم آمده است: «و همانا در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث خواهند برد». («وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» ، انبياء /150)
از سوي ديگر اين بشارت را به اراده خداوند استناد مي دهد: «و خواستيم بر مستضعفان روي زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان گردانيم»(قصص/5) اين آيات بشارت به ظهور مي دهند كه در تفسير آنها روايات زيادي وجود دارد.
در آيه اي ديگر خداوند حكومت و جانشيني مومنان و صالحان را به عنوان «وعده ي الهي» بر بندگان با ايمان خود بيان مي كند و امنيت و آرامش را مژده مي دهد: «خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين زمين جانشين (خود) قرار دهد و آن ديني را كه بر ايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به امنيت مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و … ». (نور 55)
روايات معصومان (ع) اين آيه را بر حضرت حجت ولي عصر‌ (عج) و اصحاب او منطبق نموده اند. (رك: فرزي، محمدعلي، اميد سبز، ص 34)
آيات متعددي در شان امام مهدي (عج) هست كه امامان معصوم (ع) تفسير، تاويل و تطبيق اين آيات را بر وجود مقدس امام زمان (عج) و حكومت جهاني ان عدالت گستر بيان نموده اند . در زمينه ظهور و قيام آن حضرت و جامعه آرمانى مهدوى، مى‏توان توصيفات و اشارات زير را از قرآن به دست آورد :
1. غلبه نهايى حقّ بر باطل و شكست جبهه كفر و فساد و نفاق(12) ؛
2. جانشينى و خلافت مستضعفان بر روى زمين و حاكميت صالحان و نيكان(13) ؛
3. گسترش و فراگيرى دين حقّ در برهه‏اى خاص از زمان(14) ؛
4. از آن روز موعود، تحت عناوين ايام اللّه(15)، وقت معلوم(16)، روز نصرت و پيروزى(17) و طلوع فجر و سلامتى(18) و… ياد شده است ؛
5. در آياتى از آن حضرت با نام‏هاى نعمت باطنى(19)، بقية اللّه(20)، كلمه باقيه(21)، اولى الامر(22) ؛ مهتدون(23) (مهدى) ؛ اقامه كننده نماز(24)، مضطرّ(25)، جنب اللَّه(26)، حزب اللَّه(27)، فجر(28)، «نهار اذا تجلى»(29) و… نام برده است.
6. خداوند، [با مهدى موعود]، نور خود را كامل مى‏كند(30) ؛
7. در آن عصر، زمين بعد از مرگش، زنده مى‏شود(31) ؛
8. او منصور از جانب خدا و انتقام گيرنده از دشمنان است(32) ؛
9. زمين، به نور پروردگار، روشن خواهد شد(33) ؛
10. در روز پيروزى، ايمان آوردن كافران، سودى به حالشان نخواهد داشت(34) ؛
11. هر چه در روى زمين است، تسليم و مطاع او خواهند شد(35) ؛
12. حضرت مهدى «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» است(36) ؛
13. او تأمين كننده امنيت و آرامش در روى زمين است(37).

براي توضيح بيشتر به چند آيه به طور خلاصه اشاره مي شود:
:خداوند در آيه 55 سوره نور مي فرمايد:
«وَعَدَاللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّنَّهُمْ في الاَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الِّذي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَاٌولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛« [خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند وعده داده كه آنها را به يقين خليفه روي زمين كند، آن گونه كه پيشينيان آنها را خلافت (روي زمين) بخشيد، و دين و آييني را كه براي آنها پسنديده است پا برجا و ريشه دار سازد ، و بيم و ترس آنها را به آرامش و امنّيت مبدّل كند، آن چنان مي‏شود كه تنها مرا مي‏پرستند ، و چيزي را شريك من نخواهند كرد، و كساني كه بعد از آن كافر شوند آنها فاسقند]» . در اين آيه با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده شده است كه سرانجام حكومت روي زمين را در دست خواهند گرفت ، و دين اسلام فراگير خواهد شد، و ناامني ها و وحشت ها به آرامش و امنّيت مبدّل مي‏گردد، شرك از سراسر جهان برچيده مي‏شود ، و بندگان خدا با آزادي به پرستش خداي يگانه ادامه مي‏دهند ، و نسبت به همگان اتمام حجت مي‏شود، به گونه‏اي كه اگر كسي بعد از آن بخواهد راه كفر را بپويد، مقصر و فاسق خواهد بود. (مخصوصاً در بخش آخر آيه دقت كنيد). گرچه اين امور مهم كه مورد وعده الهي بوده است در عصر پيامبر اكرم (ص) و زمانهاي بعد از آن در مقياس نسبتاً وسيعي براي مسلمين جهان تحقق يافت و اسلام كه روزي در چنگال دشمنان چنان گرفتار بود كه مجال كمترين ظهور و بروزي به آن نمي‏دادند ، و مسلمانان دائماً در ترس و وحشت به سر مي‏بردند، سرانجام نه فقط شبه جزيره عرب، بلكه بخشهاي عظيمي از جهان را فرا گرفت و دشمنان در تمام جبهه‏ها شكست خوردند؛ ولي با اين حال حكومت جهاني اسلام كه سراسر دنيا را فرا گيرد و شرك و بت‏پرستي را به كلي ريشه كن سازد، و امنيّت و آرامش و آزادي و توحيد خالص را همه جا گسترش دهد، هنوز تحقق نيافته است. پس بايد در انتظار تحقق آن بود. اين امر مطابق روايت متواتره در عصر قيام مهدي(ع) تحقق خواهد يافت، بنابراين يكي از مصاديق اين آيه در عصر پيامبر (ص) و اعصار مقارن آن حاصل شد و شكل وسيعترش در عصر قيام مهدي (ع) خواهد بود و اين دو با هم منافاتي ندارد، و اين وعدة در هر دو مرحله بايد تحقق يابد ( پيام قرآن ج 9، حضرت آيت الله مكارم شيرازي).

همچنين در قرآن مي‏فرمايد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّّّ الارْضَ يَرِثُها عِباديَ الصّالِحُونَ» كه مفاد ظاهر آن اين است كه: «و هر آينه ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه البته بندگان صالح من وارث زمين مي‏گردند». اين آيه از بشارت حتمي الهي خبر مي‏دهد كه شايستگان و صلحاء، وارث زمين و صاحب آن مي‏شوند و چون در آيات قبل از اين آيه از زمين خاصي سخني به ميان نيامده است لذا الف و لام «الأرض»، الف و لام عهد نخواهد بود چون ظاهر اين است كه مراد تمام زمين است. بنابر اين، آيه خبر از روزگاري مي‏دهد كه زمين و ادارة آن در همة قاره‏ها و همة مناطق و معادن آن در اختيار بندگان شايسته خدا در آيد، چنانكه در آيات ديگر نيز همين وعده را فرموده است. مانند آية: : «وَ نُريدَ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتَضْفِوُا فِي الْأَرْضِ وَ َنْجَعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ؛قصص/5 و اراده كرده‏ايم كه بر كساني كه در زمين ضعيف و ذليل نگه داشته شده‏اند منت گذارده و آنان را پيشوايان و وارثان زمين گردانيم»و… .

……………….) Anotates (……………..
.
12) ر.ك : اسراء (17)، آيه 81.
13) قصص (28)، آيه 5، انبياء (21)، آيه 105.
14) توبه (9)، آيه 23.
15) ر.ك : جاثيه (45)، آيه 14، ابراهيم (14)، آيه 5.
16) ر.ك : حجر (15)، آيات 36-38.
17) عنكبوت (29)، آيه 10.
18) قدر (97)، آيه 50.
19) لقمان (31)، آيه 20.
20) هود (11)، آيه 86.
21) زخرف (43)، آيه 28.
22) نساء (4)، آيه 59.
23) بقره (2)، آيه 9.
24) حج (22)، آيه 41.
25) نمل (27)، آيه 62.
26) زمر (39)، آيه 56.
27) مجادله (58)، آيه 22.
28) فجر (89)، آيه 1.
29) ليل (92)، آيه 2.
30) صف (61)، آيه 8.
31) حديد (57)، آيه 17.
32) شورى (42)، آيه 41.
33) زمر (39)، آيه 69.
34) سجده (32)، آيه 29.
35) آل عمران (3)، آيه 8.
36) نور (24)، آيه 35.
37) همان، آيه 55.
38) انبياء (21)، آيه 105.
39) پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ص 185.

براي مطالعه بيشتر ر.ك:
1. مهدويت(پيش از ظهور)، رحيم كارگر (نشر معارف)

#مهدویت

توسط ن.ع   , در 09:42:00 ب.ظ نظرات
23ام شهریور 1395

مهدویت در قرآن کریم

1523 کلمات   موضوعات: مهدویت

یا رب

جناب عبدالعظیم حسنی به امام جواد (علیه السلام) گفت : من امیدوارم که تو همان قائم از اهل بیت باشی که زمین را پر از عدل و داد می کند، همان گونه که پر از جور و ستم شده است . آن حضرت در پاسخ او فرمود:«ای ابوالقاسم !هریک ازما قائم به امرخدا و هدایت کننده به سوی دین می باشد، اما آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از اهل کفر پاک می گرداند، همان است که ولادتش برمردم مخفی شده است و از نظرها غایب خواهد شد».

 


در این مقاله دو موضوع مهدویت در قرآن و لقب قائم آل محمد را بررسی می کنیم:

آیا مهدویت در قرآن کریم مطرح شده است؟
1- قرآن، منبع اصلی همه معارف وقوانین اسلامی است ودر حقیقت،به منزله قانون اساسی همه قوانین اسلامی است. همان گونه که در قانون اساسی هرکشور ، اصول واهداف ومسۆولیت های ارگان ها ونهادها به صورت کلّی وبدون شرح وتوضیح کامل ثبت شده وشرح وتبیین آن به عهده قانون های عادی است، درقرآن نیزبرخی ازمعارف اسلامی به صورت کلّی ومجمل بیان شده وتقسیر وتوضیح آن برعهده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نهاده شده است . در مورد مهدویت نیز چنین است.

ریشه اصلی این تفکّر، قرآن است که درچند آیه، نابودی ستم راپیش بینی کرده و پیروزی پارسایان، صالحان ومستضعفان رانوید داده وفرجام کار را از آن پرهیزکاران دانسته و بشارت داده که در پایان جهان، نیکوکاران حاکم خواهند شد. در تفسیر این آیات، روایات فراوانی از پیامبر وائمّه-علیهم السلام– نقل شده است که بنا بر آنها ،حکومت امام مهدی (علیه السلام) درآخرالزمان همان حکومت مستضعفان وصالحان است که درقرآن، بشارت به آن داده شده است.

خداوند درسیصد وشصت وپنج آیه که در هشتاد سوره آمده است، به صورت کلّی درباره مهدویت سخن گفته است . بیش از پانصد روایت از پیامبر وائمه-علیهم السلام – در تفسیر این آیات (نگارنده تمام این روایات رادر«معجم احادیث الامام المهدی »، ج 5 باهمکاری گروهی ازنویسندگان گردآورده است.) نقل شده است. از باب نمونه، به چند آیه وروایت بسنده می کنیم:

الف)« وَنُرِیدُأَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةَ وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِینَ»؛ مامی خواهیم برمستضعفان زمین منت نهیم وآنان راپیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم. (سوره قصص ، آیه 5)

یونس بن عبدالرحمن از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: آیا شما همان قائم به حق هستید؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:«آری ، من قائم به حق هستم، اما آن قائم به حقی که زمین را از دشمنان خداپاک می کند و آن را پر از عدل و داد می کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، او پنجمین فرزند از اولاد من است که غیبتش طولانی خواهد شد»
سلمان فارسی رحمه الله گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «خداوند هیچ پیامبر ورسولی رانفرستاد، مگر آنکه برای اودوازده نقیب قرار داد. پس نام یازده امام راشمرد وفرمود: سپس فرزندش ، محمد بن الحسن المهدی _عجل الله فرجه الشریف – است که به امر پروردگار قیام می کند». (دلائل الامامه، ص 237)

ب)« وَلَقَدکَتَبنافِی الزَّبورِ مِن بَعدِالذِّکرِأَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادَی الصّالحونَ»؛ درزبور بعد از ذکر(تورات) نوشتیم : بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد.

درتفسیر این آیه ، محمّد بن عبدالله بن حسن از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «مراد از آیه ، قائم آل محمّد (علیه السلام) ویارانش می باشند». (معجم الإمام المهدی علیه السلام ، ج 5 ، ص 262)

ج) أمَّن یُجیبُ المُضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاءالارض» (سوره نمل، آیه 62) و یاکسی که دعای مضطرّوگرفتار رااجابت می کند هنگامی که اورامی خواند ، وبلاوسختی رابرطرف می سازد وشماراخلفای زمین قرارمی دهد… .

امام باقر (علیه السلام) درتفسیر این آیه ، ضمن حدیث مفصّلی، سخنرانی امام عصر-ارواحناله الفداء- رادرموقع ظهوردرمکّه بیان می فرماید: «اوّلین کسی که با او بیعت می کند، جبرئیل است و سپس بیش ازسیصد نفر با او بیعت خواهند نمود». (تفسیر عیّاشی ، ج 2 ، ص 56)

2- این پرسش اختصاص به مهدویت ندارد بلکه درباره خصوصیات و جزئیات بیشتر احکام اسلامی همانند نماز ،روزه و زکات نیزمطرح است،چون درهیچ جای قرآن از شماره رکعات نمازهای پنج گانه یا شرایط وجوب زکات، سخن به میان نیامده است.

 

قائم آل محمد کیست؟
یونس بن عبدالرحمن از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: آیا شما همان قائم به حق هستید؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «آری، من قائم به حق هستم، اما آن قائم به حقی که زمین را از دشمنان خداپاک می کند و آن را پر از عدل و داد می کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، او پنجمین فرزند از اولاد من است که غیبتش طولانی خواهد شد».(1)

عبدالعظیم حسنی به امام جواد (علیه السلام) گفت : من امیدوارم که تو همان قائم از اهل بیت باشی که زمین را پر از عدل و داد می کند، همان گونه که پر از جور و ستم شده است . آن حضرت در پاسخ او فرمود:«ای ابوالقاسم !هریک ازما قائم به امرخدا و هدایت کننده به سوی دین می باشد، اما آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از اهل کفر پاک می گرداند، همان است که ولادتش برمردم مخفی شده است و از نظرها غایب خواهد شد».(2)

باعنایت به اینکه تمام معصومین علیهم السلام دارای این صفت هستند، اما این لقب مخصوص امام زمان (علیه السلام) است و تقریباً درتمام احادیثی که نام ایشان رامی برند، این لقب درباره وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) به کار رفته است . درشرح این لقب سخنانی گفته شده است که به جهت اختصار،به چندسخن بسنده می کنیم :


1- قیام و حمایت از دین

امام حسین (علیه السلام) فرمود: « مرد عربی پس از مسلمان شدن ، از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید آیاپس از تو پیامبر هست؟ حضرت صلی الله علیه وآله فرمود: نه ، من خاتم پیامبران هستم، امابدان که پس ازمن امامانی از نسل من خواهند بود که قائم به قسط می باشند و تعدادشان همان تعداد نقبای بنی اسرائیل می باشد. اولین نفر آنها علی بن ابی طالب است که امام و خلیفه پس از من و نُه نفر از صلب این است – و در همان حال دست به سینه ام گذارد- و قائم، نُهمین فرد از آنهاست که در آخرالزمان ، برای دین قیام می کند، همان گونه که من در نخستین روز برای دین چنین کردم…»(3)

2- قیام به وسیله شمشیر

علقمه بن محمّد حضرمی می گوید : از امام صادق (علیه السلام) خواستم نام امامان را به من بگوید. آن حضرت فرمود: از گذشتگان ، علی بن ابی طالب ، امام حسن، امام حسین، علی بن الحسین، محمّدبن علی ، سپس خودم.

عرض کردم: یابن رسول الله ! پس ازتو کیست؟ فرمود:من به فرزندم ، موسی وصیت کردم که او پس از من است.

عرض کردم :و پس از موسی چه کسی خواهد بود؟

فرمود: فرزند او علی است که رضا لقب گرفته است و پس ازاو فرزندش محمّد و پس از محمّد، فرزندش علی و پس از علی ، فرزندش حسن و فرزندحسن ، مهدی – صلوات الله علیهم اجمعین- .

سپس افزود: پدرم ازپدرش ، ازجدّ خود، ازعلی (علیه السلام) ،از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است که: «قائم ما هرگاه خروج کند، سیصد و سیزده نفر به عدد رزمندگان جنگ بدر ،گرد او جمع می شوند».

پس زمانی که ظهور او فرا می رسد،شمشیری در غلاف بوده و در مقابلش قرار دارد، فریاد بر می آورد:«قم یا ولی الله فاقتل أعداءالله ؛(4) برخیزای ولی خداودشمنان خدا را به قتل برسان!».

3- قیام پس از بردن نام او

صقربن ابی دلف می گوید : ازابوجعفر،امام جواد (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «امام پس ازمن ، فرزندم علی است ، امر او امرمن ، گفتار او گفتار من و طاعت او طاعت من است .

خداوند درسیصد وشصت وپنج آیه که در هشتاد سوره آمده است ، به صورت کلّی درباره مهدویت سخن گفته است . بیش از پانصد روایت از پیامبر وائمه-علیهم السلام – در تفسیر این آیات (نگارنده تمام این روایات رادر«معجم احادیث الامام المهدی »، ج 5 باهمکاری گروهی ازنویسندگان گردآورده است.) نقل شده است
امام پس ازاو،فرزندش حسن است،امراوامر پدرش ،گفتاراوگفتارپدرش وطاعت او، طاعت پدرش می باشد».

سپس سکوت کرد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چه کسی پس ازحسن ، امام خواهد بود؟ امام جواد (علیه السلام) به شدت گریست، سپس فرمود: «پس ازحسن،فرزند او قائم به حق ،امام منتظر است».

عرض کردم: یابن رسول الله! چرابه وی قائم گفته می شود؟فرمود: «چون قیام می کند، پس از آنکه نام وی مرده باشد و بیشترین معتقدان به امامتش مرتد شده باشند».(5)

ابوحمزه ثمالی می گوید: به ابو جعفر محمّد بن علی، باقر (علیه السلام) گفتم : ای فرزند رسول خدا!مگر همه شماقائم به حق نیستید؟ فرمود: چرا.

گفتم: پس چرا حضرت مهدی (علیه السلام) قائم نامیده شده است؟ آن حضرت درپاسخ فرمود:« هنگامی که جدّم حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ،فرشتگان دردرگاه خداوند به گریه وضجّه وناله افتادند وگفتند: خدایا! تودرباره کسی که برگزیده وفرزندبرگزیده ات رابه قتل رسانده است ،سکوت می کنی ؟ ندارسید: ای فرشتگانم ! آرام باشید!قسم به عزّت وجلالم ! ازآنهاانتقام خواهم گرفت؛ اگرچه مدّتی ازاین جرم وجنایت گذشته باشد. سپس حجاب هارانسبت به فرزندان امام حسین (علیه السلام) ازبرابرشان کنارزده فرشتگان بادیدن امامان از نسل امام حسین (علیه السلام) بسیارشاد و خرسند گشتند و در میان آنها یک نفر ایستاده در حال نماز بود. ندارسید من به وسیله این قائم از آنها انتقام می گیرم».(6)

در روایات دیگر به تعبیرات دیگری برخورد می کنیم که تقریباً شبیه به یکدیگر می باشند، مثل قائم بأمرالله ،(7) قائم به قسط (8) ، قائم به حق .(9)

 

پی نوشت ها:

1.کفایه الاثر ،ص 265.

2.همان ،ص 278.

3.کفایه الاثر ،ص 338،334،173.

4.کفایه الاثر،ص 263.

5.همان ،ص 279.

6.علل الشرائع ، ص 160؛ ومعجم احادیث الامام المهدی،ص 310.

7.معجم احادیث الامام المهدی،ج5،ص222.

8.کفایه الاثر،ص 76.

9.همان ،ص145.

#مهدویت

توسط ن.ع   , در 09:40:00 ب.ظ نظرات
24ام اردیبهشت 1395

غیبت امام زمان(عج) و علل آن

1456 کلمات   موضوعات: مهدویت

غیبت و مفهوم غیبت

اولين نكته قابل طرح آن است كه غيبت به معني «پوشيده بودن از ديدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراين در اين بخش، سخن از دوره‌اي است كه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از چشمان مردمان غايب است و آنها او را نمي‌بينند و اين در حالي است كه آن بزرگوار در بين مردم حضور دارد و در كنار ايشان زندگي مي‌كند. اين حقيقت در روايات امامان معصوم به عبارات گوناگون بيان گرديده است.امام علي(عليه السلام) فرمود:«سوگند به خداي علي، حجّت خدا در ميان مردم هست و در راهها (كوچه و بازار) گام برمي دارد؛ به خانه‌هاي آنها سر مي‌زند؛ در شرق و غرب زمين رفت و آمد مي‌كند؛ گفتار مردم را مي‌شنود و برايشان سلام مي‌كند؛ مي‌بيند و ديده نمي‌شود تا وقت ]معين [ و وعده ] الهي [.»( 1 )البته نوع ديگري از غيبت نيز براي آن حضرت بيان شده است.امام صادق(عليه السلام) فرمود:«در صاحب اين امر سنت‌هايي از انبياء وجود دارد… اما سنّت او از يوسف(عليه السلام)، پنهان بودن است. خداوند بين او و مردم حجابي قرار مي‌دهد ]به گونه اي كه[ مردم او را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.»( 2 )بنابراين درباره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبت به دو گونه روي مي‌دهد: آن بزرگوار در مواردي از ديدگان پنهان است و در مواردي ديگر ديده مي‌شود ولي شناخته نمي‌گردد اما در هر حال در ميان مردم حضور دارد.

 

پیشینه غیبت


غيبت و نهان زيستي، پديده‌اي نيست كه براي اولين بار و تنها درباره آخرين حجّت پروردگار روي داده باشد بلكه از روايات فراوان استفاده مي‌شود كه تعدادي از پيامبران بزرگ الهي، بخشي از زندگي خود را در پنهاني و غيبت بوده‌اند و اين امر به جهت حكمت و مصلحت خدايي بوده و نه يك خواسته شخصي و يا مصلحت خانوادگي.بنابراين غيبت يكي از سنّت هاي( 1 ) الهي است كه در زندگي پيامبراني همچون ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسي، شعيب، الياس، سليمان، دانيال و عيسي(عليهم السلام) جريان يافته است و هر يك از آن سفيران الهي به تناسب شرايط سالهايي را در غيبت بسر برده‌اند.( 2 )به همين دليل است كه در روايات از غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به عنوان يكي از سنت‌هاي پيامبران ياد شده است و يكي از دلايل غيبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبياء(عليهم السلام) در زندگي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شمرده شده است.امام صادق(عليه السلام) فرمود:«به راستي كه براي ]امامِ[ قائم از ما غيبتي است كه مدت آن طولاني خواهد بود. راوي گويد: دليل اين غيبت چيست‌اي فرزند رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم)؟»حضرت مي‌فرمايد:«خداوند مي‌خواهد سنت‌هاي انبياء در غيبت هايشان درباره آن حضرت روي دهد.» ( 3 )از سخن فوق اين نكته نيز آشكار مي‌شود كه سخن از غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سال‌ها پيش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پيشوايان اسلامي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) تا امام عسكري(عليه السلام) از غيبت آن حضرت و بعضي از خصوصيات آن و آنچه در زمان غيبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر داده‌اند و نيز وظايفي را براي مردم مؤمن در آن زمان بيان داشته‌اند. ( 4 )پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده‌اند:«مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از فرزندان من است… براي او غيبتي است و حيرتي ]پريشاني[ تا آنگاه كه مردمان از دين‌هاي خود گمراه شوند پس در آن زمان مي‌آيد مانند شهاب ثاقب]ستاره‌اي روشن و تابان[؛ پس زمين را از عدل و داد پر مي‌كند همانگونه كه از ظلم و ستم آكنده باشد.» ( 5 )

فلسفه غیبت


به راستي چرا امام و حجّت خدا در پس پرده غيبت قرار گرفته است و كدام علت سبب گرديد تا مردم از بركات ظهور او محروم گردند؟درباره اين موضوع سخنان فراواني گفته شده و روايات فراواني نيز در دست است ولي پيش از پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است به نكته‌اي اساسي اشاره كنيم:ما ايمان داريم كه خداوند عالم هيچ كار كوچك و بزرگي را جز بر اساسِ حكمت و مصلحت انجام نمي‌دهد خواه اين مصلحت‌ها را بشناسيم يا خير. و نيز همه رويدادهاي خرد و كلانِ جهان با تدبير پروردگار و به اراده او انجام مي‌پذيرد كه يكي از مهمترين آنها، حادثه غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. بنابراين غيبت آن سرور نيز مطابق حكمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانيم.امام صادق(عليه السلام) فرمود:«بي‌ترديد براي صاحب الامر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبتي است كه هر اهل باطلي در آن به شك مي‌افتد.»راوي از علت غيبت سؤال كرد. حضرت فرمود:«غيبت به سبب امري است كه اجازه نداريم آن را براي شما بيان كنيم… غيبت، سرّي از اسرار الهي است ولي چون مي‌دانيم كه خداوند بزرگ حكيم است مي‌پذيريم كه همه كارهاي او]براساسِ [حِكمت است و اگرچه علّت آن كارها براي ما معلوم نباشد.» ( 1 )البتّه چه بسا انساني كه همه افعال خداوند را حكيمانه مي‌داند و در برابر آنها سر تسليم فرود مي‌آورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضي از رويدادهاي عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه يك پديده، آرامش نفس و اطمينان قلبي بيشتري يابد. بنابراين به بحث و بررسي پيرامون حكمت‌ها و آثار غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌پردازيم و به روايات مربوط به آن اشاره مي‌كنيم:

تادیب مردم


وقتي امّت نسبت به پيامبر و امام قدر نشناسند و وظايف خود را در برابر او انجام ندهند بلكه اوامر او را نافرماني كنند، رواست كه خداوند، پيشواي ايشان را از آنها جدا كند تا به خود آيند و در روزگار غيبت او، ارزش و بركت وجود او را دريابند و در اين صورت، غيبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درك نكنند.امام باقر (عليه السلام) فرمود:«وقتي خداوند همراهي و همنشيني ما را براي قومي خوش ندارد ما را از ميان آنها برگيرد.» ( 1 )

آزمایش مردم


امتحان كردن مردم يكي از سنّت‌هاي خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون مي‌آزمايد تا ميزان استواريشان در مسير حق روشن شود. البتّه نتيجه امتحان براي خداوند معلوم است ولي در كوره آزمايشها اين بندگان هستند كه ساخته مي‌شوند و به جوهر وجود خود پي مي‌برند.امام كاظم(عليه السلام) فرمود:«هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد تا كسي شما را از آن بيرون نكند براي صاحب اين امر (= امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبتي خواهد بود كه گروهي از پيروان او از اعتقاد خود دست بر مي‌دارند و اين غيبت، آزموني است كه خداوند با آن بندگانش را امتحان مي‌كند.» ( 1 )

حفظ جان امام


يكي از عواملي كه سبب كناره گيري پيامبران از قوم خود مي‌شد، حفظ جان خويش بود. آنها براي اينكه بتوانند در فرصتي ديگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرايطي كه مورد تهديد قرار مي‌گرفتند مخفي مي‌شدند همانگونه كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) از مكّه بيرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اينها به دستور و اراده خداوند است.درباره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و علت غيبت او نيز در روايات متعدد چنين امري بيان شده است.امام صادق(عليه السلام) فرمود:«امام منتظر، پيش از قيام خود، مدتي از چشم‌ها غايب خواهد شد. از علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: برجانِ خويش بيمناك است.» ( 1 )هر چند شهادت آرزوي مردان خداست ولي شهادتي مطلوب است كه در ميدان انجام وظيفه الهي و به صلاح جامعه و دين خدا باشد. امّا آنگاه كه كشته شدن فرد به معني به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد، ترس از قتل، امري عقلي و پسنديده است. كشته شدن امام دوازدهم كه آخرين ذخيره الهي است به معني فرو ريختن كعبه آمال و آرزوي تمام انبياء و اولياء(عليهم السلام) و تحقق نيافتن وعده پروردگار در تشكيل حكومت عدل جهاني است.گفتني است كه در روايات نكته‌هاي ديگري نيز درباره علّت غيبت امام دوازدهم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيان گرديده است كه براي رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري مي‌شود ولي آنچه مهم است اينكه همانگونه كه پيش از اين گذشت؛ «غيبت»، سرّي از اسرار الهي است و علت اصلي و اساسي آن پس از ظهور آشكار خواهد شد و آنچه بيان شد عواملي است كه در غيبت امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تأثير گذار بوده است.
امیدوارم این مطالب برای شما عزیزان بزرگوار مفید واقع شود. ان شاء الله در روزهای آتی درمورد انواع غیبت(غیبت صغری و غیبت کبری) امام زمان(عج) نیز صحبت خواهیم کرد.
————————-
1. الغيبة نعمانى، باب 10، ح 3، ص 146.
2. كمال الدين، ج2، باب33، ح46، ص28.
1. قرآن كريم در سوره‌هاي متعددي از جمله غافر، آيه58؛ فتح، آيه23 و اسراء، آيه77 سخن از سنّت الهى مطرح كرده است و از مجموع اينها استفاده مى شود كه مقصود از سنّت الهى قوانين ثابت و اساسى الهى است كه هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد. اين قوانين هم بر اقوام گذشته حاكم بوده است و هم بر اقوام امروز و آينده حكومت خواهد كرد. (تفسير نمونه، ج 17، ص 435، با تلخيص)2. كمال الدين، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300.3. بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90.4ر.ك به منتخب الاثر، فصل دوّم، باب هاى 26 تا 29، صص 312 تا 340.5كمال الدين، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536.
1. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 11، ص 204.
1. علل الشرايع، ص 244، باب 179.2. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 4، ص 232. 1. الغيبة طوسى، فصل 5، ح 284، ص 237.
1. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 7، ص 233.

#مهدویت

توسط ن.ع   , در 04:58:00 ب.ظ نظرات
24ام اردیبهشت 1395

جد مادر مکرمه امام زمان عج

1612 کلمات   موضوعات: مهدویت

بنا بر پاره ای از روایات ماثور، نرجس خاتون، مادر مکرمه امام زمان(عج) به جناب شمعون الصفا نسب می برد. شمعون، پیامبر خدا و وصی حضرت عیسی(ع) است.

بنا بر اعتقاد مسلمین، از آدم ابوالبشر(ع) تا پیامبر خاتم(ص)، پیامبری بر خلق برانگیخته نشد مگر اینکه خلیفه و جانشین بعد از خود را به مردمان معرفی کرد. در همین راستا، مرحوم قطب راوندی در کتاب “قصص الانبیاء"، نام کثیری از اوصیای پیامبران را در ضمن روایتی منقول از نبی مکرم اسلام آورده که در فرازی از آن نام وصی حضرت عیسی (ع) بدین صورت آمده است: «و اوصی عیسی الی شمعون بن حمون الصفا».[1]
بین مسیحیان و مسلمانان اتفاق نظر وجود دارد که شمعون الصفا(ع) وصی بلافصل حضرت عیسی(ع) است. شمعون در نزد مسیحیان به نام “پطرس” نیز خوانده می شود. زبان رایج در زمان حضرت عیسی(ع) یونانی است و بیتروس که احتمالا همان پطرس است، در لغت یونانی به معنای صخره است. گفته اند حضرت مسیح(ع) این نام را بر وی نهاده چراکه حضرتش در ایمان چونان صخره ای پرصلابت بوده است.
پدرش یونا و پیشه هر دو (پدر و پسر )ماهی گیری بوده است. بنا به روایت عهد جدید وی به زبانهای آرامی(زبان مادری پطرس) و یونانی تسلط داشته است. [2]
شمعون، جدی مادری امام زمان(عج)

پاره ای از روایات مورد وثوق اسلامی، نرجس خاتون مام امام دوازدهم را از نوادگان حضرت شمعون برشمرده اند. حضرت نرجس خاتون از کودکی تحت تعلیم جدّش قیصر روم قرار داشت و در آغاز، مسیحی بود. بنا بر مفاد این روایات،وی در عالم رؤیا پیامبر گرامی اسلام (ص) و علی (ع) را می بیند برای خواستگاری وی به منزل جدش،قیصر روم می روند. آنگاه حضرت عیسی (ع) از آنان استقبال می کند. در این هنگام رسول گرامی اسلام (ع) در حالی که به امام حسن عسگری (ع) اشاره می کند؛ می فرماید: ای روح خدا! من به خواستگاری دختر وصی تو، شمعون، برای این فرزندم آمده ام. حضرت عیسی(ع) نگاهی به شمعون کرده و می گوید: چه شرافتی نصیب تو شده است! شما با این پیوند مبارک موافقت کن! شمعون نیز موافقت می نماید. سپس رسول خدا بالای منبر قرار می گیرد و خطبه می خواند و نرجس را به عقد امام حسن عسگری (ع) در می آورد و حاضرین را بر این امر گواه می گیرد.[3]
خیمه شوم شرک بر سر این شهر آنقدر سنگین و کار این مردم گمراه در بت پرستی آنقدر بالا گرفته بود که خدا نخست دو پیامبرش را به سویشان گسیل داشت، گرفتند و در زنجیرشان کردند. آنگاه از در رحمت، پیامبر سومی فرستاد اما جواب این قوم لجوج یک چیز بیش نبود: تکذیب.
«شمعون الصفا» در قرآن

1. اهل تفسیر با استناد به کریمه « وَ وَهَبْنا لَه إِسْحاقَ وَ یَعْقوبَ وَ جَعَلْنا فی ذرِّیَّتِهِ النّبوَّةَ وَ الْكِتاب »(عنکبوت/27) بر این باورند که حضرت شمعون (ع)که پسرعمه حضرت عیسی(ع) است، از ذراری و فرزندان حضرت ابراهیم (ع) شمرده می شود.
2. در سوره مبارکه یس، خداوند به پیامبر اسلام(ص) دستور می دهد که سرگذشت اهل قریه را برای مردمان بازگو نماید. وَاضْرِبْ لَهمْ مَثَلاً أَصْحابَ القَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا المرْسَلونَ(13) «براى آنان سرگذشت آن سرزمین (انطاكیه) را مَثَل بزن هنگامى كه فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند »
منظور از قریه، شهری است در حدود جغرافیایی شامات و روم قدیم با مردمانی عنود و کافرکیش. بیشتر مورخان و مفسّران برآن اند كه مراد از قریه در آیه ، انطاكیه، از شهرهاى روم است.[4] اندكى نیز مكانى دیگر را ذكر كرده اند[5]; امّا در اینكه فرستادگان چه كسانى بوده اند اختلاف است; برخى آنان را فرستادگان خداوند مى دانند[6] كه ظاهر آیات قرآن نیز به آن اشاره دارد:(اِذ اَرسَلنا اِلَیهِم اثنَینِ … فَعَزَّزنا بِثالِث (یس/36، 14) و برخى نیز رسولان را فرستادگان حضرت عیسى(علیه السلام)مى دانند.[7]
جمع بین این دو قول چنین است كه چون حضرت عیسى(علیه السلام)پیامبر خدا بوده است، فرستاده وى را نیز مى توان فرستاده خدا دانست.
به هر روی، خیمه شوم شرک بر سر این شهر آنقدر سنگین و کار این مردم گمراه در بت پرستی آنقدر بالا گرفته بود که خدا نخست دو پیامبرش را به سویشان گسیل داشت، گرفتند و در زنجیرشان کردند. آنگاه از در رحمت، پیامبر سومی فرستاد اما جواب این قوم لجوج یک چیز بیش نبود: تکذیب.
بنا بر روایات ماثور یکی از نقش آفرینان این داستان، که در کریمه« إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِم اثْنَیْنِ فَكَذَّبوهما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالوا اِنَّا إِلَیْكمْ مرْسَلونَ» با عنوان سومین فرستاده از وی یاد شده، حضرت شمعون الصفاست.
تفصیل تفسیر این حكایت به روایت على بن ابراهیم از ابو حمزه ثمالى و او از حضرت ابى جعفر الباقر علیه السلام چنین است:
«حق سبحانه و تعالى دو كس را به سوى اهل مدینه انطاكیه فرستاد تا خلق را بدین حق دعوت كنند پس آن دو شخص بطرزى كه كسى ایشان را نشناخت به مدینه انطاكیه داخل شدند و به شغل دعوت پرداختند. اهل مدینه با ایشان به سر غلظت آمده در بیت الاصنام آنها را محبوس گردانیدند پس حق سبحانه و تعالى ثالثى را بجهت تقویت آن دو كس به آنجا فرستاد و در بعضى روایات آمده كه آن ثالث رأس حواریین: شمعون الصفا بود و چون او داخل مدینه انطاكیه شد به مردم شهر گفت كه در خانه ملك را به من بنمائید كه مدتى در صحراها عبادت كردم، این زمان میخواهم كه بعبادت معبود ملك مشغول كردم. مردم او را به در خانه ملك آوردند و عرض حال او نمودند ملك امر كرد كه او را به بیت الآلهه ببرید كه تا در آنجا عبادت آلهه ما نماید حسب الحكم ملك او را در آنجا به بردند و او یك سال با آن دو یار خود در آنجا گذرانید و به آن دو یار گفت كه بدون رفق و مدار اظهار دین حق كردن جهل است و این اضطراب از شما پسندیده نبود زنهار كه اقرار به معرفت من و حال من مكنید. پس او بعد از یك سال به خدمت ملك آمد و ملك به او گفت كه به من چنین رسیده كه تو مدتیست عبادت معبود من میكنى و از این جهت تو برادر من خواهى بود حاجت تو چیست تا آن را برآورم؟
شمعون الصفا گفت مرا هیچ حاجتى نیست اما در بیت آلهه دو كس را دیدم كه در آنجا محبوس بودند حال آنها چیست و بچه سبب آنها را محبوس ساخته اى؟ ملك گفت ایشان آمده بودند كه مرا به اله سما دعوت كنند و از دینى كه دارم مرا برگردانند پس شمعون گفت من با ایشان مناظره نیكو میكنم و بر دعوت ایشان حجت میخواهم اگر حق با ایشان خواهد بود تابع ایشان خواهم شد و اگر حق با ماست ایشان را به تبعیت خود دلالت خواهم كرد. پس بفرمود كه آنها را حاضر كنند و چون آنها حاضر شدند به ایشان گفت كه شما به چه سبب درین شهر آمده اید و مطلب شما چیست؟ گفتند ما آمده ایم كه مردم این شهر را به عبادت پروردگار عالمیان ترغیب كنیم. شمعون بایشان گفت كه اگر ما كورى را بیاوریم پروردگار شما تواند آن را بینا سازد؟
ایشان گفتند اگر پروردگار ما خواهد در طرفة العین بینا میگرداند. پس كورى را حاضر كردند و ایشان دو ركعت نماز كردند و بدعا مشغول شدند و بدعاى ایشان آن كور بینا گردید. شمعون گفت از من نیز این كار ناشى میگردد و او نیز نابینایى را بینا ساخت بعد ازین زمین گیرى را آوردند و بدعاى آن دو شخص از آن مرض نجات یافت پس شمعون نیز زمینگیرى را شفا بخشید و بملك گفت ایشان دو حجت آوردند و ما نیز مانند دو حجت ایشان آوردیم اذا تعارضا تساقطا. اما یك چیز دیگر مانده و آن اینست كه اگر ایشان مرده اى را زنده كنند ما بدین ایشان در مى آییم و من شنیده ام كه ملك را یك پسر بوده كه درین ایام فوت شده اگر معبود ایشان آن را حیات بخشد بیقین دین ایشان خواهد حق بود و من قبول دین ایشان خواهم كرد. ملك گفت من نیز درین امر موافقت تو خواهم نمود پس ایشان بعد از استماع اینسخن بسجده افتادند و بعد از سجود طولانى و عجز و نیاز بدرگاه پروردگار دو جهانى سر برداشته به ملك گفتند كه كسى بر سر قبر پسر خود بفرست كه او زنده شده. پس گروهى كه حاضر بودند بر سر قبر پسر ملك رفتند، دیدند كه او از قبر برآمده و گرد و خاك از سر و روى خود می افشاند. درین وقت ملك نیز رسید و پسر خود را بشناخت و گفت چیست حال تو اى فرزند؟ گفت من در حالت موت دو مرد را دیدم كه در برابر پروردگار من بسجده افتادند و حیات مرا ازو درخواستند و او مرا حیات بخشید.
ملك گفت اى فرزند اگر آن دو شخص را ببینى خواهى شناخت؟ گفت آرى میشناسم.
پس مردم به صحرا درآمده یك یك از نظر آن پسر می گذشتند بعد از جمعى یكى از رسولان پیش آمد پسر گفت: یكى اینست. پس جمعى دیگر گذشتند و بعد از ایشان رسول دیگر گذشت پسر گفت این یكى دیگرست. پس شمعون گفت من ایمان به معبود شما آوردم و دانستم كه دین شما بر حقست. پس ملك گفت كه من نیز ایمان به معبود ایشان آوردم. و در آخر این روایت چنین است كه:«و آمن أهل مملكته كلهم». و چون در بعضى روایات آمده كه : «آمن من أهل مملكته قوم و كفر آخرون» چنانچه در مجمع البیان آورده بنابرین ظاهر این است كه مراد از «آمن أهل مملكته كلهم» این باشد كه اهل مملكتى كه با ملك بدیدن پسر پادشاه رفته بودند همگى ایمان آوردند.[8]
پی نوشت ها:

1. قصص الانبیاء، قطب راوندی، ج1، ص372.
2. متی 26: 73
3. معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص200 _ 196؛ کمال الدین ج2 ، ص423 _ 418؛ بحارالانوار ج 51، ص10 _ 6؛ اثبات الهداة، ج 3، ص393؛ غیبت شیخ طوسی، ص 124؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص440.
4. تاریخ طبرى، ج1، ص379; تاریخ یعقوبى، ج1، ص80; تفسیر قرطبى، ج15، ص11.
5. تفسیر ابن كثیر، ج3، ص577; البدایة و النهایه، ج1، ص207.
6. تفسیر قمى، ج2، ص214; اعلام قرآن، ص163; تفسیر ابنكثیر، ج1، ص207.
7. جامع البیان،ج22، ص186; مجمع البیان، ج8، ص654; تفسیر قرطبى، ج15، ص11.
8. تفسیر شریف لاهیجى، ج 3، ص:

توسط ن.ع   , در 04:56:00 ب.ظ نظرات
24ام اردیبهشت 1395

سفیانی و یمانی چه کسانی هستند؟

182 کلمات   موضوعات: مهدویت

سفیانی و یمانی چه کسانی هستند؟

از نشانه هایی حتمی که قبل از ظهور امام زمان رخ خواهد داد ظهور سفیانی ویمانی است با این تفاوت که یمانی فردی مورد تایید ائمه علیهم السلام است ولی سفیانی در برابر دین بوده ودر مقام مبارزه با امام علیه السلام است.
عبدالملک بن اعین می گوید نزد امام باقر علیه السلام بودم که ذکر حضرت قائم شد وگفتم امیدوارم ظهور ایشان زود باشد وسفیانی نباشد که حضرت فرمود: نه قسم به خداوند او(سفیانی) از حتمیات است که باید باشد(بحارالانوار،ج52،ص492)
امام صاد علیه السلام می فرماید: خروج خراسانی، سفیانی ویمانی در یک سال ویک ماه ودر یک روز خواهد بود ودر بین آنها پرچم ودعوتی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست چون به سوی حق دعوت می کند.(الغیبة طوسی،ص447)
البته سفیانی همراه با لشگرش بل از خروج حضرت قائم در سرزمین بیداء در زمین فرو خواهد رفت. عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام نقل می کند که پنج نشانه قبل از خروج قائم رخ خواهد داد که عبارتند از صیحه آسمانی، خروج سفیانی، فرو رفتن سفیانی ولشگرش دربیداء،کشته شدن نفس زکیه وخروج یمانی(ترجمه روضه کافی،ج2،ص141)

 

توسط ن.ع   , در 04:34:00 ب.ظ نظرات

1 2