یا رب
پائين آمدن ضربان قلب توسط باران
« بياد بياوريد وقتيکه خدا خوابِ کمی را از جانب خود در شرايط تهديد بر شما مستولی کرد تا آرامش پيدا کنيد. و از ابر باران بر شما نازل می کرد تا شما را تميز کند و ذهنيتِ شيطانیِ (اينکه اگر به حق می بوديد پس چرا آب نداشتيد) به ذهن شما خطور نکند، و ضربان قلب شما را پائين بياورد و ماسه ها را سفت کـنـد».
("سفت کردن گامها توسط باران” در آيه مجاز است، و منظور از آن “سفت کردن ماسه های زير گامها” است که نتيجه آن “سفت نمودن گامها” خواهد شد. در رابطه با مجاز در مقدمه صحبت شده است).
آيه مربوط به يکی از نبردهاست. در آن شرايط تعداد مسلمانان کم بوده و دشمنان بسيار. قسمت اول آيه مربوط به شبِ پيش از نبرد بوده که مسلمانان نگرانی و ترس داشته اند و خوابشان نمی برده است. و بقيه آيه مربوط به روز نبرد است. نکته مورد نظر ما در آيه اينست که آيه می گويد: باران نازل کرده که ضربان قلب آنها را پائين بياورد. و اين نکته يک نکته درست و علمی است. يعنی اگر کسی دلهره و ضربان قلب وی بالا باشد اگر زير باران برود، ضربان قلب وی پائين می آيد و به آرامش می رسد.
یا رب
خوب شدن چشم يعقوب با عرق يوسف
« و از آنها روی کرده گفت: چه اندوهی از يوسف! و چشمان وی از اندوه سفيد شد، ولی اندوه خود را نمايان نمی کرد (84 ) ـــ با اين پيراهن من رفته و آنرا بر چهره پدرم بيندازيد بينا می شود، و همه خانواده های خود را پيش من بياوريد (93 ) ــ همينکه نويد رسيد آنرا بر چهره او انداخت و درجا بينا شد. (يعقوب) گفت: آيا به شما نگفتم من از خدا چيزهائی می دانم که شما آنرا نمی دانيد (96)».
نکات آيات:
1 ــ چشمان يعقوب از حزن سفيد شده است: سفيدی عدسه چشم که بسته به شدت آن، راه عبور نور به درون چشم را به اندازه های متفاوت کم می کند و يا کلاً می بندد و ضعف بينائی يا کوری می آورد چندين دليل دارد، از جمله: پيوسته در معرض دمای گرمای بالا بودن چشم، ضربه خوردن به چشم، پيری، برخی از بيماری ها مانند بيماری قند، اشعه يا نور خيلی تند. و يکی از دلائل آن نيز چنانکه آيه گفته “حزن” است. ("حزن” اندوه ناشی از پيشامد و رخداد است). اندوه باعث فزونی هورمون ادرنالين می شود. اندوه شديد (يا شادی شديد) باعث فزونی پيوسته هورمون ادرنالين می شود که بنوبه خود باعث فزونی قند خون می شود، و اين بنوبه خود باعث پيدايش سفيدی در عدسه چشم می شود. (سفيدی عدسه چشم بهم ريختگی بافت و ساختار ساختمان پروتئين عدسه چشم است).
2ــ چشم يعقوب با پيراهن يوسف بينا شده: يکی از ترکيبات عرق بدن می تواند سفيدی چشم را برطرف کرده و چشم نابينا را بينا کند. برای اولين بار يک محقق مسلمان مصری با استفاده از اين آيه عدسه چشم را در عرق گذاشته و ديده که خيلی زود سفيدی عدسه برطرف شده و عدسه شفاف می شود. اگر قرنيه چشم سفيد شده باشد نيز چنانچه اين قطره روزی دو بار به چشم چکانده شود پس از دو هفته سفيده قرنيه برطرف شده و نابينائی بهبودی پيدا می کند. اين محقق مسلمان نام قطره خود را داروی قرآنی گذاشته است.
یا رب
هـسـتـی
آغـاز هـسـتـی
« و فضا را، ما آنرا با نيروی ويژه بنا کرديم، و اين ما هستيم که پیوسته آنرا گسترش می دهيم»!
«سماء»: چیزیکه در بالا قرار دارد (بالای سر قرار دارد)، و به بالای هر چیزی سماءِ آن گفته می شود (و به پائین آن زمین آن).
ابتدا به درخت که بالای سر قرار دارد سماء گفته شده و بعد به گیاه تعمیم داده شده، و شاید به خاطر اینکه گیاه بالای زمین قرار دارد به آن سماء گفته شده است. سماء در برابر ارض (زمین) مؤنث است و مذکر هم بکار میرود. سماء هم مفرد و هم جمع هر دو می آید و جمع آن سماوات است. سمائی که بمعنی باران است مذکر میآید.
سماء در آیه بمعنی فضاء آمده است و می تواند مجاز باشد، که بمعنی “محتوای فضا” خواهد بود و میتواند بمعنی خود فضا باشد، که در این صورت به این معنی خواهد بود که گسترش فضا و گسترش محتوای آن با هم هستند و فضا بدون محتوای آن وجود ندارد.
نکات آيه:
1ـــ فضا پيوسته در گسترش است:
وقتی منبع نور به طیف نور نزدیک می شود امواج نور آن بهم فشرده می شوند و خطوط سیاه در طيف به طـرف رنگ آبـی جابجا می شود. و وقتی منبع نور از طیف نور دور می شود خطوط سياه در طيف به طرف رنگ قـرمز جابجا می شوند.
وقتی انسان از طـيـف نور سـتارگان کهـکشانها تصوير می گيرد و آنها را با هم مـقايسه می کند، می بيند که خطوط طيفی آنها در نظام تجزيه طيفی در جائيکه می بايست باشند نيستند، بـلـکـه بـه سمت خط قـرمـز طيف جابجا شده اند. معنی اين جابجائی اين است که ستارگان پيوسته از ما دور می شوند و اين به اين معنی است که کهکشانها پيوسته از ما دور می شوند. و اين به اين معنی می شود که فـضا (يعنی جهان) پـيوسته در حال گسترش است. یعنی همان چیزی که آیه گفته است.
2ـــ فضا با نيروی ويژه بنا شده است:
“پيوسته در گسترش بودن هستی“ به اين معنی است که هر چه رو به عقب برمی گرديم نتيجه اين می شـود کـه کـهکـشانها به هم نزديک و نزديک تر میشوند. تا اينکه بالاخره هـمه جرم و انرژی موجود در جهان در يک نقطه به هم می رسند. و نتيجه اين می شود که همه جرم و انرژی موجود در هستی در ابتدا در يک نقطه مـتمـرکز بوده و ضمن يک انـفجار به هر سو پخش و پراکنده شده و جهان کـنونی مـا شکـل گـرفـته است. زمان آن انفجار حدوداً 18 ميليارد سال پيش تخمين زده می شود.
پس از پخش و پراکنده شدن جرم و انرژی اولـيه با نيرو (يا بعبارتی با انفجار)، هـر يک از سـيارات و خورشـيـدهـا نـيـز بنوبه خود با نيرو متولد می شوند. به اين شکل که ابتدا نيروی جـاذبـه آغـاز به جـذب مـواد و عـناصر بدور خود می کند و رفـته رفـته سياره يا خورشيد بزرگ و بزرگ تر می شود و شکـل می گيرد.
یا رب
ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم
بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم
و بعد به سجده و خاک بر می گردیم.
یا رب
کافیه سیم جارو برقی رو جمع کنی ! اون موقع است که آشغالا یکی یکی خودشونو بهت نشون بدن!
ﺍُﺩﮐﻠﻦ 200 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ 3 ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ ! بعد یه ﺳﯿﮕﺎﺭ 200 ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﮑشن ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ…!
دقیقا وقتی داری با بابات راجع به گرفتن ماشین حرف میزنی ، همون لحظه تلویزیون یه برنامه پخش میکنه درمورد تاسف بارترین تصادف های تاریخ بشر با ماشین ! کلی هم به خانواده ها توصیه میکنه
همیشه توی تاکسی اون کسی که اون ته نشسته ، زودتر پیاده میشه!
1 هفته رژیم حرفه ای شما با 1 ساعت پرخوری بر می گرده!
هندزفری رو اتو هم بکشیم بعد دو دقیقه گره می خوره!
اگه اسمت میرزا شمس الدین گل کلمیان هم باشه ، وقتی میخوای ایمیل یاهو درست کنی میگه قبلا با این اسم ساخته شده!
اگر همه دنیا تأییدت کنن اون یه نفری که باید تأیید کنه نمی کنه!
سایز سنگ فرش های پیاده رو یه جوریه که نمی تونی توشون منظم راه بری…
کیلو کیلو آلبالو و آناناس و هلو و پرتقال تو یخچال باشه نمی خورین !
اما یه رانی که میخری گیر میدی به اون تیکه میوه که تهش مونده ! دلت میخواد با کلید درش بیاری !
اگه تنها باشی همه ماشینا خالیه ، اما اگه دونفر باشید 60 تا ماشینم بیاد فقط جا برای 1 نفر دارن ! چرا ؟!
وقتایی که با خودت تقلب میبری ، امتحان مثه آب خوردنه ، وقتی نمی بری امتحان میشه در حد آزمون دکتری !
موقع رایت کردن سی دی یا 300 مِگ خالی می مونه یا 5 مگ زیاد میاد که چون یه دونه فایله کاریشم نمی تونی کنی !
یک ساعت اضافه می خوابی تا دو روز خوابت نمیاد ، یک ساعت کمتر میخوابی تا دو روز خواب آلودی !
زمانی اون چیزی که آرزومون بوده رو به دست میاریم که دیگه آرزومون نیست
یا رب
هفت شماره را میگیرم …
(ایمان، عشق، محبت، صداقت، ایثار، وفاداری، عدل)
… بــــــــــــــــــــوق ..
شماره مورد نظر در شبكه زندگی انسانها موجود نمیباشد،
لطفا” مجددا” شماره گیری نفرمایید
.
.
.
هفت شماره دیگر
(دوست، یار، همراه، همراز، همدل، غمخوار، راهنما)
… بــــــــــــــــــــوق …
مشترك مورد نظر در دسترس نمیباشد !
.
.
.
.
باز هم هفت شماره دیگر
(خدا، پروردگار، حق، رب، خالق، معبود، یكتا)
… بــــــــــــــــــــوق … بــــــــــــــــــــوق …
لطفا” پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید
… بــــــــــــــــــــوق …
سلام …
خدای من!
اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا” تماس بگیرید،
فقط یكبار!
من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچكس، هیچ جوابی نداد!
شماره تماس من:
(غرور، نفرت، حسادت، حقارت، حماقت، حرص، طمع)
منتظر تماس شما هستم.
انسان!
.
.
.
.
خداوندا
تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری که من تنهاترین انسانم
خدا گوید:
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان!
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن …
یك قدم با تو
تمام گامهای ماندهاش با من …
یا رب
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد.
به من گفت: نرو که بن بست است.
گوش نکردم … و رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم,
پیر شده بودم…!
شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟
استاد کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
استاد گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟ حالا پسرها می گویند : تمیزه !
استاد جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :
خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !
استاد گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟ بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !
استاد این بار توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است .
استاد در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !
خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی!!