چرادر6آیه ابتدایی سوره حدید خدا خود را با نام "هو "خطاب می کند؟نام"هو"چه ویژگی هایی دارد؟
یا رب
چرادر 6آیه ابتدایی سوره حدید خدا خود را با نام “هو “خطاب می کند؟نام"هو"چه ویژگی هایی دارد؟
البته در سه مورد نام «الله» برده شده است.
- «هو» از اسماء خداوند است که به ذات مطلق خداوند اشاره دارد. نکتهای که باید مد نظر داشت این است که «هو» را ضمیر به حساب نیاوریم؛ حتی اگر بگوییم «هو» از ضمیر گرفته شده است، اما الان دیگر اسم شده است؛ مانند اسم الرحمن و … . بنابراین به صورت ضمیر معنا نمیشود.
- معمولا در ادعیه، آنجا که التجاهای شدیدی در میان است، از این اسم و اسم «الله» بیشتر استفاده شده است و این نکتهای است در خور تأمل.
- در میان اسماء الهی، برخی اند که به جنبهای از ذات خداوند اشاره دارند مثلا اسم علیم، اسم حی، اسم رزاق … اما در میان اسماء اسمائی هست که به خود ذات و نه به جنبهای خاص، اشاره دارند «هو» و «الله» از این قسم اند.
- بنابراین در میان اسماء، کلیترین اسم، اسم «هو» و اسم «الله» است.
- تعریف اسم در میان عارفان عبارت است از: ذات به اضافهی صفتی خاص، اما در اسم «هو» یا «احد»، وجود حق من حیث هو وجود مد نظر است که در آن هیچ گونه قیدی اعم از قید عموم و خصوص و هیچ شرطی اعم از شرط عروض و عدم عروض لحاظ نشده است. همچنین کثرت صفات در آن ملاحظه نمی شود بلکه صفات در ذات حق مندک اند.
- از افادههای این اسم، برگشت همه کثرات اسمائی و صفاتی به ذات واحد است که حقیقت محضهی غیر معلومه است. پس صفات زائد بر ذات نیستند.
بر همین مضمون، روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نقل از انس وارد است که: «أُسّستْ السماوات السبع و الارضون السبع علی قل هو الله أحد»؛ همه سماوات و ارضون بر قل هو الله احد استوار و برپاست.
ابن عربی نیز با نقل حدیثی از امیر المؤمنین علیه السلام وجه ممیزهی این اسم و اسماء مشابه آن با اسماء دیگر را در محض ذات دیدن خداوند فارغ از هر گونه کثرات اسمائی دانسته است. وی میگوید: «قال امیر المؤمنین علیه السلام: کمال الاخلاص له، نفی الصفات عنه لشهادة کل صفة أنها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف أنه غیر الصفة …». زیرا برگشت همه کثرات اسمائی به همین ذات است مانند قطرات و دریا.[1]
- شاید وجه تکرار «هو» در آیات ابتدایی سوره حدید، بیان معقولیت و موجه کردن انتساب اسماء چهارگانهی به ظاهر متضاد به خداوند باشد؛ چرا که او «الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» است. علامه طباطبایی در توضیحات ذیل این آیات، به این نکته اشاره کرده اند که خداوند از آن جهت که اول است آخر است (این انتساب از دو جهت نیست بلکه از یک جهت است) و از آن جهت که ظاهر است، باطن است و چنین معنایی، جز در خداوند، فرض تحقق نخواهد داشت. ریشه و علت اصلی همه این انتسابهای به ظاهر عجیب و غریب آن است که مآل همه اوصاف کمالی، به یک ذات واحد مطلق است.
—————————–
[1] تفسیر ابن عربی، ج2، ص 468.