حرکت جوهری 9
پس حقیقت هیولی، استعداد و حدوث است؛ پس او را در هر آنی از آنان مفروضه، صورتیست پس از صورت دیگر، و به خاطر تشابه صورتها در جسم بسیط، چنین گمان می رود که یک صورت واحد است که بر حدّ واحدی باقی می ماند؛ ولی چنین نیست بلکه در حقیقت صورتهای پی در پی هستند با صفت اتّصال، نه با فاصله و مجاور هم، که در این صورت ترکیب زمان و مسافت، از چیزهای غیرقابل تقسیم، لازم می آید؛ و در تأیید همین است که به قول خدای تعالی اشاره می کنم که می فرماید« و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمرّ مرّ السحاب» ( یعنی تو کوهها را ثابت می بینی در حالی که آنها، همانگونه که ابرها می گذرند، در حرکت هستند) .
واژه ی هیولی در این نقل قول از آن جهت یاد شده است که هر جسمی از اجسام جهان، به واسطه صورتی که می گیرد، تبدیل به چیزی می شود که هست. پس در هر مرحله، هر چیزی، نسبت به چیزی که در مرحله پسین خواهد شد، به منزله ی هیولی است که صورتی را می پذیرد. و اصلاً معنی هیولی هم همین است، زیرا هیولی خود چیزی نیست بلکه همانطور که در متن بالا آمده، استعداد است و از این جهت قوه ایست که حادث می شود، یعنی با پذیرفتن صورتی، به چیزی تبدیل می گردد. از این رو ملاصدرا می گوید استعداد است و حدوث.
چنانکه در مبحث حرکت جوهری دیدیم، یکی از مفاهیم مهم آن، مفهوم زمان است. در نقل قول بالا نیز به مفهوم« آن» و « آنات» زمان اشاره شد. در واقع درک کامل نظریه ی حرکت جوهری، مشروط به درک مفهوم زمان است آن گونه که ملاصدرا آن را می بیند.