حرکت جوهری 6
پس موضوع علم طبیعی نفس حرکات یا متحرکات بما هی متحرکات است نه از آن حیث که در عقل ثابت اند و یا با امر ثابت عقلی در ارتباط هستند. پس تمام آن چیزی که طبیعیون از آن بحث می کنند، از جواهر حسی از آن حیث که حسی هستند گرفته تا اعراض آنها، در استحاله و انقلاب و سیلان قرار دارد و این طبیعت، برای همیشه و بی وقفه، در حال حدوث و نو شدن( تجدّد) است.
پس آن کس که این را بداند و بفهمد، حدوث عالم را می فهمد؛ و همین در حقیقت معنی این گفته دانشمندان مسلمان است که گفته اند: عالم اجساد( یعنی عالم طبیعت) از حوادث خالی نیست و آنچه از حوادث خالی نباشد حادث است، پس عالم حادث است.
پس چنانکه ملاحظه می شود، در نظر ملاصدرا، جهان ما، جهان حادثات است. اما حادث نه به این معنی که یکبار خداوند آن را به وجود آورده و کار تمام شده باشد. بلکه به این معنی که جهان دائماً در حال حادث شدن است؛ لحظه به لحظه در حال نو شدن است. در نظر ملاصدرا، که حقیقتاً باید به ژرفای اندیشه اش آفرین گفت، مشتقات مهم نیستند، بلکه مصدر امر اهمیت دارد؛ ملاصدرا به حدوث می اندیشد و نه به حادث. این گونه نگاه به جهان هستی، البته با حرکت جوهری امکان پذیر است.
ملاصدرا در اثبات حرکت جوهری چند دلیل می آورد و این دلایل در لابلای بحثها و همچنین مجادلات او پراکنده و نهفته اند. ملاصدرا در ضمن بحث از موضوع، طبق عادت خویش، دشواریها، اشکالات( خواه اشکالهای گرفته شده خواه اشکالهای مقدّر) ، لوازم، نتایج و خلاصه تمام جوانب مربوط به موضوع را می آورد و باز می کند و به آنها پاسخ می دهد و در بین همین بحثها، دلایل خود را نیز به طور ضمنی مطرح می کند. کار او در اثر نسبتاً کوتاهی مانند رساله فی الحدوث فشرده تر، اما در الشواهد الربوبیه و به ویژه در اسفار مفصّل است. در کتاب اخیر تقریباً می توان شیوه ی کار را به لحاظ پراکندگی مطالب، به مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی تشبیه کرد که آغاز مطلب در اینجا و دنباله ی آن در جا( ها)ی دیگر است. باری، اکنون سه دلیل از دلایل حرکت جوهری را به طور خلاصه در اینجا می آوریم.
نخست آنکه حرکت در چهار مقوله ی عرضی کمّ و کیف و وضع و أین، مقتضی حرکت در مقوله ی جوهر است. زیرا عَرَض تابع جوهر است. تبعیت عرَض از جوهر به مثابه ی تابعیت فعل از فاعل است. فعل جسمانی هم تابع طبیعت و صورت نوعیه است. طبایع و صور نوعیه، در حکم سبب قریب افعال اند. پس سبب قریب حرکت هم باید مانند خود حرکت امری تدریجی باشد. بنابراین، طبایع و صور نوعیه در اجسامی که در مقولات کمّ و کیف و وضع و این متحرک باشند، به همان نحو اموری متغیّر و سیال خواهند بود وگرنه حرکتی اتفاق نخواهد افتاد.