براهین اثبات وجود خدا از دیدگاه امیرالمومنین 4
2. برهان فطرت
راههای اثبات وجود خدا دوگونه است: سیر آفاق و انفس؛ چنانکه در قرآن آمده است: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین انه الحق» فصلت/ 53 راه آفاق آن است که از طریق مشاهدة مخلوقات و تدبر در حدوث و امکان و نظم پدیدهها، به وجود خالق و مدبری دانا و توانا پی برند.اما اگر انسان از راه تأمل در خود پی به وجود خدا برد، و در برابر او که کمال مطلق است، سر تعظیم فرود آورد، از راه انفس یا فطرت، خدا را یافته است. آیة مشهور قرآن در این باره، بدین قرار است: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرتالله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلقالله ذلکالدین القیم لکن اکثر الناس لا یعلمون» روم/ 30
امام علی نیز در کلماتی به راه فطرت اشاره فرمودهاند؛ بدین شرح:
1. پس رسولانش را در میانشان گمارد و پیمبرانش را پیاپی فرستاد تا از آنان بخواهند حق میثاق فطرت را بگذارند و نعمتی را که فراموششان شده به یادشان آرند و با رساندن حکم خدا جای عذری برایشان نگذارند. و گنجینههای خود را برایشان بگشایند.
2. حمد و سپاس مخصوص خدایی است که حمد خود را به بندگان الهام کرده است و سرشت آنان را با معرفت خود آمیخته است.
3. همانا، بهترین چیز که نزدیکیخواهان به خدای سبحان بدان توسل میجویند، ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا است که موجب بلندی کلمة مسلمانی است و یکتا دانستن پروردگار که مقتضای فطرت انسانی است.
4. خدایا قلبها را با ارادة خود خلق کردهای و عقلها را با معرفت خود سرشتهای.
5. من بر فطرت مسلمانی زاده شدهام.
شاید بحث دربارة معنای فطرت، زمینه را برای آشنایی بیشتر با این برهان، مساعدتر کند.
فطرت از ماده فَطَرَ در اصل به معنای آغاز و شروع است. از همین روی به معنای خلق نیز به کار میرود؛ زیرا خلقِ چیزی، به معنای ایجاد و آغاز وجود و تحقق آن است.
ابن عباس میگوید:
«در معنای آیه شریفة الحمد فاطر السموات والارض حیران بودم و معنای «فاطر» را نمیدانستم. تا این که دو نفر که بر سر چاهی نزاع داشتند، نزد من آمدند و یکی از آن دو گفت: انا فطرتُها؛ یعنی من قبل از همه و برای اولین بار حفر آن را آغاز کردم.»
بنابراین فَطَرَ به معنای آغاز و ابتدا است و فطرت، به معنای حالت خاصی از شروع و آغاز است، که هم معنای آفرینش میشود. اموری را میتوان برای موجودی فطری دانست که آفرینش آن، اقتضای آنها را دارد. چنین اموری، سه ویژگی عمده دارند:
1. امور فطری در تمام افراد یک نوع هست؛ البته با شدت و ضعف.
2. امور فطری همواره ثابت است، و چنان نیست که در برههای از تاریخ اقتضای خاصی داشته باشد، و در برههای دیگر اقتضایی دیگر؛ چنانکه قرآن میفرماید: «فطرت ا التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق ا.» روم/ 30
3. امور فطری از آن حیث که فطری و مقتضای آفرینش موجودی است، نیاز به تعلیم و تعلم ندارد؛ هرچند تقویت و یادآوری و یا جهت دادن به آنها گاه نیاز به آموزش و پرورش دارد.
پس از روشنتر شدن معنای فطرت و امور فطری، اکنون باید دید چه اموری، فطریِ انسان هستند