موضوع: "آیات قرآن"

صفحات: 1 2 ...3 4 5 7

9ام فروردین 1394

زمان در سوره دهر

349 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

یا رب

سوال:

چرا در این آیه حین را به معنای زمان زیاد گرفته اند در حالی که انسان در شکم مادرش زمان زیادی را نمی گذراند: هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً (1دهر)

———————————

پاسخ:


كلمه” حين” به معناى يك قطعه محدود از زمان است، حال چه كوتاه باشد و چه طولانى، و كلمه” دهر” به معناى زمانى ممتد و طولانى و بدون حد است، يعنى زمانى كه نه اولش مشخص است، و نه آخرش.

و منظور از جمله” شَيْئاً مَذْكُوراً” اين است كه انسان چيزى نبود كه با ذكر نامش جزو مذكورات باشد مثلا چيزى در مقابل زمين يا آسمان و خشكى و ترى و غيره بوده باشد، و بدين جهت نامى از او در ميان نبود. هنوز خلق نشده بود تا موجود بشود و مثل ساير موجودات نامش برده شود، و گفته شود: آسمان، زمين، انسان، درخت و غيره،

پس مذكور بودن انسان كنايه است از موجود بودن بالفعل او، و نفى آن يعنى نفى مذكور بودنش تنها به مذكور بودنش خورده، نه به اصل شى‏ء بودن انسان، نمى‏خواهد بفرمايد انسان شى‏ء نبود، چون مى‏دانيم، شى‏ء بوده، ولى شي‏ء كه مذكور شود نبوده، شاهدش اين است كه مى‏فرمايد:” إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ …”

براى اينكه مى‏فهماند كه ماده انسان موجود بوده، و ليكن هنوز بالفعل به صورت انسان در نيامده بود. و زمينه آيه شريفه و آيات بعدش زمينه احتجاج است مى‏خواهد بفهماند انسان موجودى است حادث، كه در پديد آمدنش نيازمند به صانعى است تا او را بسازد و خالقى كه او را خلق كند، و همين طور هم بوده است، پروردگارش او را آفريده و به تدبير ربوبيش به ادوات شعور يعنى سمع و بصر مجهزش كرده، تا با آن ادوات شعور به راه حق هدايت شود، راهى كه در طول حياتش واجب است طى كند، حال اگر كفران كند به سوى‏
عذابى اليم مى‏رود، و اگر شكر كند به سوى نعيمى مقيم سير مى‏كند.

و معناى آيه اين است كه:” هل اتى- قد أتى": به تحقيق آمد بر آدمى قطعه‏اى محدود از زمانى ممتد و غير محدود در حالى كه انسان بالفعل در شمار مذكورات نبود(ترجمه الميزان، ج‏20، ص: 194)

توسط ن.ع   , در 02:24:00 ب.ظ نظرات
9ام فروردین 1394

صبر در برابر آزار کافران

162 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی

یا رب

صبر در برابر آزار کافران


وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ

و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راه‏هایمان رهبرى کرده است و البته ما بر آزارى که به ما رساندید شکیبایى خواهیم کرد و توکل‏کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند
خدایى که هدایت کرد، حمایت هم مى‏کند. پس تنها بر او توکّل کنیم.«نتوکل على اللَّه و قد هدینا»
راه انبیا همان راه خداست. (به جاى «سبله» فرمود:) «سُبلنا» چنانکه در جاى دیگر مى‏فرماید: «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة»
لازمه پیمودن راه خدا، تحمّل سختى‏هاست. «سبلنا - لنصبرنّ»
هم باید بر خدا توکل کرد و هم باید در برابر مخالفان صبر و مقاومت نمود. «نتوکل على اللَّه… ولنصبرنّ»
مؤمن با آزار و شکنجه، از عقیده و عملش دست برنمى‏دارد. «لنصبرنّ على ما آذیتمونا»
کسى مى‏تواند صبر کند که تکیه‏گاهى داشته باشد. «لنصبرنّ… على اللَّه نتوکل


آیه شماره 12 از سوره مبارکه ابراهیم

توسط ن.ع   , در 02:16:00 ب.ظ نظرات
8ام فروردین 1394

تاریخچه چاپ قرآن کریم

134 کلمات   موضوعات: آیات قرآن

یا رب

بعد از اختراع صنعت چاپ قرآن برای نخستین بار در سال 1530 هجری، در شهر “بندقیه” به چاپ رسید، ولی مقامات كلیسا فرمانی صادر كردند، دایر بر این كه همه نسخه های قرآن به محض از چاپ در آمدن معدوم گردند.
سپس هنكلمان(hinkelman) در شهر هامبورگ در سال 1694 نسبت به چاپ قرآن اقدام كرد. پس از وی ماراكی(marracci) در شهر پادو در سال 1698 بار دیگر قرآن را به چاپ رسانید.
اما نخستین چاپ قرآن توسط مسلمانان در سال 1878، در شهر سن پطرزبورگ روسیه به همت مولای عثمان صورت گرفت، و در همان زمان نسخه دیگری از قرآن در شهر قازان به چاپ رسید. بعد نوبت به ایرانیان می رسد، و قرآن دو مرتبه در ایران چاپ سنگی می شود؛ یكی در تهران در سال 1248 قمری، و دیگری در تبریز در سال 1253.
منبع: تبیان

توسط ن.ع   , در 11:53:00 ب.ظ نظرات
8ام فروردین 1394

آداب تلاوت قرآن

1614 کلمات   موضوعات: آیات قرآن

یا رب


برای آنکه بتوانیم حرمت قرآن را برای همیشه در جان خود حک کنیم و با تلاوت آیات نورانی قرآن به گوهرهای ناب آن دست یابیم و توفیق تدبر در آن را بیابیم، خوب است آدابی را رعایت کنیم.
از جمله آداب ظاهری تلاوت قرآن کریم می توان به این موارد اشاره کرد:
1. پاکیزگی بدن، وضو گرفتن یا غسل کردن قبل از تلاوت قرآن زمینه دریافت نور الهی و بهره مندی از آیات قرآن را فراهم می نماید؛ و البته طهارت با قصد قربت می تواند زمینه طهارت روح و پاکی از آلودگی های نفسانی و پلیدی غرور را فراهم سازد؛ که قرآن می فرماید: “ولایمسه الا المطهرون” یعنی قرآن را لمس نمی کنند مگر کسانی که طاهر شده اند.(واقعه/۷۹)
پیامبر اعظم(ص) فرموده اند: گذرگاه قرآن را نظافت کنید. عرض شد: ای رسول خدا، گذرگاه قرآن چیست؟ فرمودند: دهانهایتان. عرض شد: با چه تمیزش کنیم؟ فرمودند: با مسواک نمودن.(میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ج ۸، ص ۵۸-۸۶)
در این حدیث شریف، به نظافت جسم و خصوصا دهان اشاره شده است، تا دهان مجرای نور قرار گیرد و فرشتگان الهی از نزدیک شدن به قاری لذت برند.
قرائت قرآن در حال ایستاده بهتر از نشسته، و در حال نماز از سایر حالات بهتر است.
حضرت باقر(ع) فرموده اند: هر که قرآن را در حال ایستاده در نمازش بخواند، خداوند در برابر هر حرفی از آن صد حسنه برای او بنویسد، و هر کس آن را در نمازش نشسته بخواند، خداوند برای هر حرفی پنجاه حسنه برایش بنویسد و هر که قرآن را در غیر از نمازش بخواند، خداوند برای هر حرفی ده حسنه برایش بنویسد.(اصول کافی، ج ۴، باب ثواب قراءه القرآن، ج۱، ص۴۱۴)
2. شروع قرائت قرآن با خواندن دعای آن: دعاهای مختلفی در هنگام شروع قرائت نقل شده است که خواندن آنها مستحب است و در کتب ادعیه آمده است.
3. پناه بردن به خدا از شر شیطان: استعاذه لفظی به گفتن ذکر “أعوذ بالله من الشیطان الرجیم” است، به این معنا که باید به خدا پناهنده شد؛ چنانچه قرآن کریم می فرماید: “فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطن الرجیم” یعنی چون خواهی قرآن را تلاوت کنی، از شر وسوسه شیطان، به خداوند پناه ببر.(نحل/۸۹)
امام صادق(علیه السلام) در روایتی فرموده اند: “اغلقوا أبواب المعصیه بالإستعاذة وافتحوا أبواب الطاعة بالتسمیة” یعنی درهای معصیت را با استعاذه ببندید و درهای اطاعت را با گفتن “بسم الله الرحمن الرحیم” باز نمایید.(سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۷۱۴)
4. شروع قرائت با نام خدا: پس از پناه بردن به خدا و استعاذه از شر شیطان، انسان با نام و یاد خدا، شروع به قرائت می نماید، تا نفس خود را آماده تجلی نور حق نماید. همانطور که در حدیث نبوی، نام خدا را در هر امری سفارش نموده است. “هر کار ارزشمندی که با اسم خدا شروع نشود، آن کار، ناقص و ابتر(ناتمام) می ماند."(المیزان، ج۱، ص۵۲)
5. نگاه کردن به قرآن: بسیاری از صحابه، قرآن را از روی مصحف می خواندند و با نظر نمودن به آیات الهی، روح خود را صفا می بخشیدند.
حضرت صادق(ع) فرموده اند: “هر که قرآن را از روی آن بخواند از دیدگان خود بهره مند شود، و سبب سبک شدن عذاب پدر و مادرش گردد، اگرچه آن دو کافر باشند."(اصول کافی، باب قراءه القرآن فی المصحف، ج۴، ص۷۱۴، ح۱)
6. خواندن قرآن با صدای خوش و با ترتیل: خواندن قرآن، لازم است با صدای زیبا باشد تا هم در روح فرد قاری اثرگذار باشد و هم شنوندگان با تلاوت زیبا، هر چه بیشتر در فضای معنوی آن قرار بگیرند.
حضرت رسول اکرم(ص) فرموده اند: “لکل شیء حلیة، وحلیة القرآن الصوت الحسن” یعنی برای هر چیزی زینتی است، و زینت قرآن، صوت زیبا و نیکوست.(همان، باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن، ص۲۴، ح۹)
7. قرائت با حزن و اندوه: حضرت صادق(ع) در رابطه با خواندن قرآن همراه حزن فرموده اند: “إن القرآن نزل بالحزن فاقرأوه بالحزن” یعنی قرآن برای ایجاد تاثر در نفوس مردمان نازل شده، پس آن را با آواز حزین بخوانید.(اصول کافی، باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن، ج ۴، ص ۸۱۴، ح ۲)
منبع:تبیان




آداب قرائت بر دو قسم است:

1- آداب (ظاهريه)


2- آداب (بـاطنيـه)

«آداب ظاهريه قرائت قرآن»:

1- با طهارت بودن. (يعنى با وضو بودن)

2- با كمال ادب خواندن.

3- با طماءنينه در حال ايستاده يا نشسته، بدون اينكه تكيه دهد يا چهار زانو بنشيند.

4- شمرده، شمرده بخواند، چنانچه در قرآن مى فرمايد: و رتّل القرآن ترتيلا.

5- جهر متوسط (يعنى معمولى بخواند) اگر ايمن از ريا باشد و الاّ آهسته بخواند.

6- با حال حُزن و گريه و بكاء باشد.

7- با تحسين و تجويد قرائت، يعنى با در نظر گرفتن قواعد تجويد.

8- اداء حقوق قرائت، با اينكه اگر به آيه سجده رسيده سجده كند، و اگر به آيه عذاب
رسيد به خدا پناه ببرد و استعاذه كند و اگر به آيه رحمت و مغفرت برخورد كرد استرحام و استغفار و شكرگزارى نمايد و به آيات بهشت مسئلت و درخواست كند. و به آيه دعاء، دعا نمايد، وبه آيه تكبير، تكبير گويد و به آيه تسبيح، تسبيح كند.

9- قبل از شروع به قرائت استعاذه كند (اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم گويد).

10- پس از فراغ از قرائت هر سوره بگويد: صدق اللّه العلى العظيم و بلّغ رسوله الكريم اللّهم انفعنا به وبارك لنا فيه و الحمد للّه رب العالمين .1

آداب باطنيه

1- فهميدن و پى بردن به عظمت كلام، به اين معنى كه بداند «قرآن» كلام الهى است كه از عرش عظمت حق نزول نموده تا به مرتبه افهام خلق رسيده براى اينكه بشر را از تيهِ ضلالت و سرگردانى به سرمنزل سعادت جاودانى هدايت كند.

و كليد خزائن گوهرهاى گرانبهائى است كه هر كه بچنگ آورد، بغناى حقيقى نائل گردد و آب حياتى است كه هركه بياشامد از زندگانى جاويد بهرمند شود و داروى شفابخشى است كه هركه بنوشد از دردهاى نهانى و آشكار شفا يابد.

2- دانستن و پى بردن به عظمت گوينده كلام، يعنى بداند كه گوينده آن خداوند بزرگ و آفريدگار و پروردگار جهانيان است كه ذات مقدسش جامع جميع كمالات و منزّه از همه عيوب و نواقص و مبرّا از احتياج است.

و نهايتى براى صفات كمالى و عظمت و كبريائى و علوّ او نيست و او حكيم على الاطلاق و عالم به جميع سرائر و نهان ها و ضمائر و قادر بر هر چيز وسيع و بصير و مُدرِك و لطيف و خبير است .

3- از طهارت ظاهر به طهارت باطن التفات نمودن، به اين معنى كه بداند، چنانچه ظاهر «قرآن» را بدون طهارت نمى توان مسّ نمود تا زمانى انسان از سخنان زشت و ناروا پاك نگردد و دل انسان از اخلاق ناپسند و صفات نكوهيده پيراسته نشود، حقيقت كلام حق را در نمى يابد و لذّت شيرينى آن را درك نمى نمايد.

در معانى آيات «قرآن» تدبّر نمودن، چنانچه در «قرآن» مى فرمايد

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا

پس آيا در قرآن تدبر نمى كنند بلكه بر دلهاى آنان قفل زده شده.

و آقا اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: در عبادت بدون علم، و در قرائتِ بدون تدبير و فكر خيرى نيست


4- با خضوع و خشوع و رقّت قلب و خوف خدا قرائت كردن، چنانچه از حضرت صادق عليه السلام روايت مى كند:

من قرء القرآن يخضع ولم يرقّ قلبه ولم ينشاء حزنا و وجلا فى سرّه فقد استهان بعظيم شاءن اللّه و خسر خسرانا مبينا

كسى كه «قرآن» بخواند و خاضع نشود و رقت قلب نداشته باشد و در باطنش حزن و ترس پيدا نشود، به تحقيق به امر بزرگ خدا توهين كرده و زيان آشكارائى نموده .2

5- با حضور قلب و ترك حديث نفس كه روح هر عباداتى است ، «قرآن » خواندن.



6- در معانى آيات «قرآن» تدبّر نمودن، چنانچه در «قرآن» مى فرمايد أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا 3 پس آيا در قرآن تدبر نمى كنند بلكه بر دلهاى آنان قفل زده شده. و آقا اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: در عبادت بدون علم، و در قرائتِ بدون تدبير و فكر خيرى نيست.4

7- متحقق شده به حقايق «قرآن» از اعتقادات واخلاق فاضله و اعمال صالحه چون قرآن مشتمل بر توحيد و بيان صفات و افعال صانع عالم و اوصاف و احوال روز قيامت و بهشت و دوزخ و علّت بعثت انبياء و صفات و رفتار آنها و تمجيد از گروندگان به پيغمبران و تقبيح مخالفين آنان.

و بيان صفات حسنه و اخلاق پسنديده و همچنين صفات سيّئه و اعمال نكوهيده و ذكر فوائد اطاعت و ايمان و عمل صالح و زيان‌هاى معصيت و كفر و اعمال زشت، و بيان قصص و حكايات امم گذشته، و غير اينها از امور ديگر مى باشد كه خواننده «قرآن» بايد از هر قسمت از اين امور كاملاً بهره‌بردارى كند.

به امور اعتقاديه آن معتقد، و به اخلاق فاضله‌اش متخلّق، و به اعمال شايسته‌اش عامل گردد. از قصص آن عبرت گرفته، به وعده‌هاى «قرآن» اميدوار و از وعيد آن بهراسد.

8- تخصيص: يعنى متوجه باشد كه خداوند او را مخاطب قرار داده با وى تكلم مى كند و گويا در محضر پيغمبر صلى الله عليه و آله بوده و از زبان آنحضرت كلام الهى را مى شنود.

9- تاءثير قلبى: يعنى از مواعظ «قرآن» متعظ و متذكر شود، (پند بگيرد) اوامر آن را امتثال، و از نواهى آن اجتناب كند، به ذكر نِعَم الهى كه مى رسد شكرگزار و از بليّات و نعماتش استعاذه نمايد و به حول و قوّه الهى متمسّك و از هر حول و قوّه‌اى بيزارى جويد و توفيق امتثال اوامر و اجتناب از نواهى «قرآن» را از خدا طلب نمايد.

10- ترقّى به درجات و مراتب كلام حق به اين معنى كه:
در مرتبه اول: خود را مقابل حق ببيند كه با خدا تكلم مى كند.
و در مرتبه دوم: كلام حق را بشنود كه بنده‌اش را مخاطب قرار داده با او سخن مى گويد.
در مرتبه سوم: خدا را به چشم دل ببيند، چنانچه از «حضرت سيّد الشهداء عليه السلام» و از «حضرت صادق عليه السلام» روايت شده است كه:5

خداوند بر بندگانش در كتاب خود و كلام خود تجلّى مى نمايد.6

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
1- تفسير اطيب البيان: ص.33
2- جامع السعادات: ص 614.
3- سوره محمد صلى الله عليه و آله: ص23.
4- جامع السعادات: ص614.
5- جامع السعادات: ص617.
6- تفسير اطيب البيان: ص.1/34
توسط ن.ع   , در 11:51:00 ب.ظ نظرات
8ام فروردین 1394

بررسی معنای سبیل در قرآن

774 کلمات   موضوعات: آیات قرآن

یا رب

خداى تعالى در كلام مجيدش مكرر نام صراط و سبيل را برده، و آنها را صراط و سبيل‏هاى خود خوانده، با اين تفاوت كه بجز يك صراط مستقيم بخود نسبت نداده، ولى سبيل‏هاى چندى را بخود نسبت داده، پس معلوم مى‏ شود: ميان خدا و بندگان چند سبيل و يك صراط مستقيم بر قرار است، مثلا در باره سبيل فرموده: (وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا،كسانى كه در راه ما جهاد كنند، ما بسوى سبيل‏هاى خود هدايتشان مى ‏كنيم)[1]،



ولى هر جا صحبت از صراط مستقيم به ميان آمده، آن را يكى دانسته است، از طرف ديگر جز در آيه مورد بحث كه صراط مستقيم را به بعضى از بندگان نسبت داده، در هيچ مورد صراط مستقيم را بكسى از خلايق نسبت نداده، بخلاف سبيل، كه آن را در چند جا بچند طائفه از خلقش نسبت داده، يك جا آن را برسولخدا (ص) نسبت داده، و فرموده: (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي، أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِيرَةٍ[2]،بگو اين سبيل من است، كه مردم را با بصيرت بسوى خدا دعوت كنم)،


جاى ديگر آن را به توبه‏كاران نسبت داده و فرموده:


(سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ، راه آن كس كه بدرگاه من رجوع كند)، و در سوره نساء آيه (115) آن را به مؤمنين نسبت داده، و فرموده: (سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ).


از اينجا معلوم ميشود كه سبيل غير از صراط مستقيم است، چون سبيل متعدد است، و باختلاف احوال رهروان راه عبادت مختلف ميشود، بخلاف صراط مستقيم، كه يكى است، كه مانند بزرگراهى است كه همه راههاى فرعى بدان منتهى ميشود، هم چنان كه آيه:



(قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ، يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ، سُبُلَ السَّلامِ، وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ، وَ يَهْدِيهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ، از ناحيه خدا بسوى شما نورى و كتابى روشن آمد، كه خدا بوسيله آن هر كس كه در پى خوشنودى او باشد به سبيل‏هاى سلامت راه‏نمايى نموده و باذن خود از ظلمت‏ها بسوى نور بيرون مى ‏كند، و بسوى صراط مستقيمشان هدايت مى ‏فرمايد)[3]


بان اشاره دارد، چون سبيل را متعدد و بسيار قلمداد نموده، صراط را واحد دانسته است، حال يا اين است كه صراط مستقيم همه آن سبيل‏ها است، و يا اين است كه آن سبيل‏ها همانطور كه گفتيم راه‏هاى فرعى است، كه بعد از اتصالشان بيكديگر بصورت صراط مستقيم و شاه راه در مى ‏آيند.[4]

[1] - سوره عنکبوت، آیه69.

[2] - سوره یوسف،آیه108.

[3] - سوره مائده،آیه15

[4] - ترجمه الميزان، ج‏1، ص 49-50.



سبيل در قرآن بر دوازده وجه است :

1- بمعنى طاعت چنان كه در سورة البقره است: مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ اى فى طاعة اللَّه.
همانست كه جاى ديگر گفت: وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ. جاى ديگر:
الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ اى فى طاعة اللَّه.


2- بمعنى بلاغ است، چنان كه در آل عمران گفت: مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا اى بلاغا.

3- بمعنى مخرج است، چنان كه در بنى اسرائيل گفت: انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا يعنى مخرجا. و مثل اين در سورة الفرقان است و در سورة النساء: أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا يعنى مخرجا من الحبس.

4- سبيل بمعنى مسلك است، چنان كه در سورة النساء گفت:
إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا اى بئس مسلكا. نظير اين در بنى اسرائيل:
وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا.


5- بمعنى علّت است، چنان كه در سورة النساء گفت: فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا. اى علّة.

6- بمعنى دين است، چنان كه در سورة النساء گفت: وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ يعنى غير دين المؤمنين. نظير اين هم درين سورة: وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا يعنى دينا، و در سورة النحل گفت: ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ يعنى الى دين ربّك.

7- سبيل است بمعنى الطّريق الى الهدى، چنان كه در سورة النساء گفت: وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا يعنى الى الهدى: در غسق گفت: وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِيلٍ يعنى الى الهدى.

8- بمعنى حجّت است، چنان كه در سورة النساء گفت: وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا يعنى حجّة، جايى ديگر گفت: فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا اى حجّة.

9- سبيل بمعنى طريق است، چنان كه در سورة النساء گفت: لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا اى لا يعرفون طريقا الى المدينة، و در سورة القصص گفت:
عَسى‏ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ يعنى قصد الطّريق الى مدين.


10- بمعنى عدوان است، چنان كه در سورة غسق گفت: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ اى من عدوان.

11- بمعنى ملّت است، چنان كه در سورة يوسف گفت: قُلْ هذِهِ سَبِيلِي اى ملّتى.

12- بمعنى اثم است، چنان كه در آل عمران گفت: لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ. اى اثم، و در سورة التوبة گفت:
ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ يعنى من اثم فى القعود عن الغزو و بالعذر.

___________________
كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏2، ص: 623

توسط ن.ع   , در 11:44:00 ب.ظ نظرات
5ام شهریور 1393

تفسیر آیه 11 سوره مجادله

253 کلمات   موضوعات: آیات قرآن

یا رب


آيه شماره 11 از سوره مبارکه مجادله
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هرگاه به شما گفته شود در مجالس (براى ديگران) جا باز كنيد، پس جا باز كنيد تا خدا نيز براى شما گشايش دهد و هرگاه گفته شود برخيزيد، برخيزيد. (بزرگى، به نشستن در جاى خاص نيست، بلكه) خدا از ميان شما كسانى را كه ايمان آورده و كسانى را كه صاحب علم و دانش‏اند، به درجاتى رفعت و بزرگى مى‏دهد و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد به خوبى آگاه است.
جا دادن و احترام به تازه واردان، يك ارزش است. «فافسحوا… فانشزوا»
جا دادن به ديگران در هر مجلسى كه باشد لازم است. «فى المجالس»
عمل به دستورات خداوند، زمينه براى دريافت پاداش‏هاى بيشتر است. «فافسحوا يفسح اللّه لكم»
گشايش در كار ديگران، سبب گشايش خداوند در امور شماست. «فافسحوا يفسح اللّه لكم» پاداش الهى با عمل متناسب است. گشايش، گشايش مى‏آورد.
رعايت آداب اجتماعى، حتّى در نشست و برخاست، مورد سفارش اسلام است. «فافسحوا… فانشزوا»
گاهى لازم است به احترام ورود بزرگان و دانشمندان به اهل مجلس گفته شود كه برخيزيد. «انشزوا فانشزوا»
علم، هديه و تفضّل الهى است. «اوتوا العلم…»
صاحبان علم و دانش، بايد در جامعه اسلامى از جايگاه بالا و والايى برخوردار باشند. «و الّذين اوتوا العلم درجات»
عمل دانشمند، پاداش بيشترى دارد. «يرفع اللّه… الّذين اوتوا العلم درجات»
جا دادن‏ها و بلند شدن‏ها، خالصانه و براى خدا باشد نه به انگيزه‏هاى ديگر. «واللّه بما تعملون خبير»

توسط ن.ع   , در 11:47:00 ق.ظ نظرات

1 2 ...3 4 5 7