صفحات: 1 ... 32 33 34 ...35 ... 37 ...39 ...40 41 42 ... 71

5ام دی 1397

اهل بیت چه کسانی هستند؟ 2

2016 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی, امامت, ولایت, احادیث

اهل بیت چه کسانی هستند؟ 

پاسخ تفصیلی
اهل بیت اصطلاحی قرآنی، حدیثی و کلامی، به معنای خانواده ی پیامبر گرامی اسلام (ص) است. این اصطلاح در این معنا(اهل بیت) در قرآن کریم در آیه ی تطهیر؛ یعنی آیه ی 33 سوره ی احزاب به کار رفته است. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند).
ریشه ی لغوی «اهل» به معنای انس و قرابت است[1] و «بیت» هم به معنای محل سکونت و جای بیتوته است.[2] اصل اهل البیت در لغت به معنای خویشان فرد است که با او قرابت و خویشاوندی داشته باشند،[3] ولی به طور مطلق در معنای عام تری که شامل تمامی افرادی که در نسب، دین، مسکن، وطن و شهر با فردی شریک باشند نیز استعمال شده است.[4]
اما اهل اصطلاح، از متکلمان، محدثان و مفسران قرآن مجید، اصطلاح «اهل البیت» را که در قرآن مجید به کار رفته به مفهوم خاص به کار برده اند؛ زیرا آنان اعتقاد دارند که در این مورد از پیامبر (ص) و امامان بزرگ وار شیعه روایات زیادی وارد شده و لذا این جمله ی قرآنی تفسیر خاصی دارد.
در این باره که این تفسیر خاص شامل چه کسانی می شود، میان مفسران، محدثان و متکلمان اختلاف نظر وجود دارد:
1. برخی از مفسران اهل سنت اعتقاد دارند که به قرینه ی جمله های قبل و بعد که درباره ی همسران پیامبر اسلام (ص) است، این آیه تنها شامل همسران پیامبر (ص) می شود. اینان در تأیید این نظر، به روایتی از ابن عباس که عکرمه، مقاتل، ابن جبیر و ابن سائب آن را نقل کرده اند، استناد جسته اند و می نویسند: عکرمه در بازار فریاد می زد که اهل بیت پیامبر (ص) فقط همسران او هستند و من با هر کس که منکر این است مباهله می کنم.[5]
برخی از مفسران اهل سنت و همه ی مفسران شیعه این نظر را مورد نقد قرار داده و گفته اند: اگر منظور از اهل بیت در این آیه همسران پیامبر (ص) بود، مناسب بود که مانند عبارات قبل و بعد که خطاب به آنان به صورت جمع مؤنث است، در این آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» خداوند به جای« عنکم و یطهرکم » می فرمود:« عنکن و یطهرکن » در حالی که چنین نیست و خطاب در این آیه به صورت جمع مذکر (عنکم و یطهرکم) است و این نشان می دهد که گفتار این گروه درست نیست.
اما استناد آنان به روایت نیز مورد تردید قرار گرفته است و از جمله ابوحیان غرناطی – که خود از اهل سنت است – نوشته که انتساب روایت به ابن عباس درست نیست. ابن کثیر نیز گفته است که اگر منظور از این روایت، آن باشد که شأن نزول از آیه ی تطهیر، زنان پیامبرند، این سخن صحیح است، ولی اگر منظور این است که مراد و مصداق آیه زنان پیامبر (ص) باشند و نه دیگران این سخن صحت ندارد؛ زیرا روایات فراوانی این نظر را رد می کند[6].
البته، همان طور که اشاره کردیم سخن ابن کثیر در این که: «شأن نزول آیه ی تطهیر زنان پیامبرند»، هم صحیح نیست؛ زیرا که اولاً: این سخن مخالف سیاق آیات است و ثانیاً: مخالف روایاتی است که خودش آنها را تأیید نموده است.
2. گروه دیگری از مفسران اهل سنت، معتقدند که منظور از اهل بیت در آیه، همسران پیامبر (ص) و نیز علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) هستند.[7] گفتنی است که طرفداران این نظریه برای تأیید دیدگاه خود، به هیچ روایتی استناد نکرده اند.
3. بعضی از مفسران می گویند: ظاهراً آیه عام است و شامل همه ی خاندان پیامبر (ص) اعم از همسران و فرزندشان، نزدیکان و حتی غلامان و کنیزان پیامبر (ص) می گردد. ثعلبی می گوید: همه ی بنی هاشم یا مؤمنان بنی هاشم را نیز در بر می گیرد.[8] این نظر نیز مستند به هیچ روایتی نیست.
4. گروهی از مفسران اشاره کردند که شاید اهل بیت کسانی باشند که صدقه بر آنان حرام است و این نظر بر حدیثی از زید بن ارقم مبتنی است که از او پرسیدند: اهل بیت پیامبر (ص) چه کسانی هستند و آیا زنان پیامبر (ص) نیز جزو آنان به شمار می روند؟ زید گفت: زنان نیز جزو اهل بیت اند. اما اهل بیت پیامبر (ص) کسانی هستند که صدقه بر آنان حرام است؛ یعنی آل علی (ع)، آل عقیل، آل جعفر و آل عباس.[9] به گفته ابوالفتوح رازی، این نظر نیز، قولی شاذ و نادر است و مستندی ندارد.
5. همه ی مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت - به استناد شواهد و قراین و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص) حضرت علی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و دیگر امامان (ع) و نیز ام سلمه، عایشه، ابوسعید خدری، ابن عباس و دیگر اصحاب – اعتقاد راسخ دارند که آیه ی تطهیر در شأن اصحاب کساء؛یعنی حضرت محمد (ص)، علی ، فاطمه، حسن و حسین (ع) نازل شده است و منظور از اهل بیت آنانند.
تنها پرسشی که به ذهن می آید، این است که چگونه در میان بحث از وظایف همسران پیامبر (ص) مطلبی گفته شده است که شامل همسران پیامبر نیست؟
در پاسخ به این پرسش جواب هایی وجود دارد: از جمله ی آنها پاسخ هایی است که به آنها اشاره می شود.
الف: طبرسی می گوید: این تنها مورد نیست که در قرآن آیاتی در کنار هم قرار دارند که از موضوعات مختلفی سخن می گویند؛ قرآن آکنده از این گونه موارد است. همچنین در کلام فصحای عرب و اشعار آنان نیز نمونه های فراوانی از این دست دیده می شود[10].
ب: علامه طباطبایی(ره) پاسخ دیگری بر این افزوده و نوشته است: هیچ دلیلی در دست نیست که عبارت «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» همراه این آیات نازل شده باشد، بلکه از روایات به خوبی استفاده می شود که این بخش جداگانه نازل گردیده، و به امر پیامبر (ص) یا هنگام گردآوری آیات قرآن پس از رحلت آن حضرت در کنار این آیات قرار داده شده است[11].
ج: در تفسیر نمونه چنین آمده: پاسخ سومی که می توان از این سؤال داد، این است که قرآن می خواهد به همسران پیامبر (ص) بگوید: شما در میان خانواده ای قرار دارید که گروهی از آنان معصوم اند، کسی که در زیر سایه ی درخت عصمت و در کانون معصومان قرار گرفته، سزاوار است که بیش از دیگران مراقب خود باشد و فراموش نکند که انتساب او به خانواده ای که پنج معصوم پاک در آن است، مسئولیت های سنگینی برای او ایجاد می کند، و خدا و خلق خدا انتظارات فراوانی از او دارند.[12]
اما روایاتی که در مورد شأن نزول و مراد از آیه ی تطهیر نقل شده بسیار زیاد است و به چند دسته تقسیم می شوند:
الف: روایاتی که به صراحت شأن نزول و مراد از آیه ی تطهیر و اصطلاح اهل بیت را پنج تن آل عبا دانسته اند.[13]
ب: روایات تأیید کننده ی حدیث کساء: روایاتی که از ابوسعید خدری و انس بن مالک، ابن عباس، ابوالحمراء و ابوبرزه وارد شده است که پس از ماجرای کساء و نزول آیه ی تطهیر، پیامبر گرامی اسلام مدت یک ماه، یا 40 روز، یا 6 تا 9 ماه به طور مداوم هنگام نماز صبح ، یا در وقت نمازهای پنج گانه به در خانه ی علی و فاطمه (ع) می رفت و می فرمود: «السلام علیکم اهل البیت و رحمة الله و برکاته، الصلاة یرحمکم الله» سپس آیه ی تطهیر را قرائت می فرمود.[14]
در شرح احقاق الحق[15] بیش از هفتاد منبع معروف اهل سنت در این باره گردآوری شده، و منابع شیعی در این زمینه بیش از این است.[16]
پس این مطلب از نظر روایات قطعی است که منظور از اهل بیت در آیه ی شریفه ی (احزاب، 33) پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) می باشند.
این لفظ(اهل بیت) در روایات بر بقیه ی امامان؛ یعنی از امام علی بن الحسین (امام سجاد) تا امام زمان (عج) نیز اطلاق شده است.
ابوسعید خدرى از رسول خدا(ص ) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: “من دو چیز گرانبها را در بـیـن شـمـا مى گذارم؛ یکى کتاب خدا که ریسمانى است که از آسمان به زمین کشیده شده است و دیـگـرى عـترت و اهل بیت من، این دو تا قیامت از هم جدا نمى شوند ."[17]
ابوذر غفاری مى گوید: پیامبر اکرم (ص ) فرمودند: “مثَل اهل بیت من مثَل کشتى نوح است. هرکه بر آن سوار شد نجات یافت و آن که تخلف نمود غرق گشت .” [18]
حضرت على (ع) می فرمایند: رسول گرامى اسلام (ص) فرمودند: مـن دو چـیـز گرانبها را در بین شما به امانت مى گذارم، کتاب خدا و اهل بیت خودم این دو، تا قـیـامـت از هـم جـدا نخواهند شد (مانند دو انگشت) جابر عرض کرد: یارسول اللّه (ص) عترت و اهـل بـیت تو چه کسانى هستند؟ حضرت فرمودند: على، فاطمه، حسن، حسین (ع) و امامانی که از نـسـل حـسین (ع) تا قیامت بوجود مى آیند. [19]
حضرت على (ع) فرمودند: من در خانه ی ام سلمه در خـدمـت رسـول خـدا (ص) بـودم که آیه ی «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت …» نازل گـشـت . پیامبر (ص ) به من فرمودند: این آیه درباره ی تو و فرزندت حسن (ع) و حسین (ع) و امامانى کـه از نـسـل تو به وجود مى آیند، نازل شده است. گفتم: یا رسول اللّه (ص) بعد از تو چند نفر به امـامـت مـى رسـنـد ؟ حضرت فرمود : بعداز تو حسن (ع) و بعد از حسن (ع) حسین (ع) و بعد از حـسـیـن (ع)، فـرزنـدش عـلـى (ع)و بعد از على (ع)، فرزندش محمد (ع) و بعد از محمد (ع) فرزندش جعفر (ع) و بعداز جعفر (ع) فرزندش موسى (ع) و بعد از موسى (ع) فرزندش على (ع) و بـعـد از عـلـى (ع)فـرزنـدش مـحمد (ع) و بعد از محمد (ع) فرزندش على (ع) و بعد از على (ع) فرزندش حسن (ع) و بعد از حسن (ع) فرزندش حجت (عج) به امامت خواهند رسید.نام هاى ایشان به همین ترتیب بر ساق عرش نوشته شده بود، از خدا پرسیدم اینها کیستند ؟ فرمود: امام هاى بعد از تو مى باشند، پاک و معصوم و دشمنان آنان ملعون شده هستند.[20]
روایات فراوان دیگرى نیز وجود دارد که اهل بیت را شامل ائمه ی دوازده گانه ی شیعه مى داند. در این احادیث امام صادق (ع)و دیگر ائمه (ع) از خود به اهل البیت تعبیر کرده و تصریح کرده اند که ما اهل بیت هستیم.[21]
چرا که فلسفه ی تأکید و اصرار قرآن مجید بر اعلان موقعیت ممتاز اهل بیت (ع) این بوده است که مردم در مسیر حرکت کمالی و پیمودن راه هدایت از آنها پیروی کنند (چون هدف اصلی قرآن هدایت انسانهاست «الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین»[22]) و چون امامان شیعه مقتدا و هادی امت بوده و هستند، از این جهت عنوان اهل البیت بر آنها تطبیق شده است. از این روی پیامبر اکرم (ص) که در واقع مفسر و مبین قرآن کریم است، وقتی می خواهند مقام مرجعیت دینی و امامت و پیشوایی بعد از خودشان را بیان نمایند، از همین واژه ی اهل بیت استفاده می نمایند.[23]

[1]فیومی، مصباح المنیر، ، ص 28.
[2] همان، ص 68.
[3] همان.
[4] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 29.
[5] طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 7.
[6] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 5، ص 452 – 453.
[7] فخرالدین، تفسیر کبیر،ج 25، ص209؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 4، ص163؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج7 ، ص232.
[8] قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص183؛ آلوسی، روح المعانی، ج 22 ، ص14.
[9] ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر ، ج 7، ص 231 – 232.
[10]طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص560.
[11] علامه طباطبائی، المیزان، ج 16، ص 312؛ فخرالدین، تفسیر کبیر، ج 25، ص 209؛ بیضاوی انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 4، ص 16؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج 7، ص 232؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص 183؛ آلوسی، روح المعانی، ج 22، ص 14؛ ابوحیان، البحر المحیط التفسیر، ج7 ، ص 231 – 232؛ طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص560.
[12] تفسیر نمونه، ج 17، ص 295.
[13] طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 6-7 ؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص183؛ حاکم ، المستدرک، ج 2، ص416، 3146؛ بخاری، التاریخ ، ج 2، ص69 – 70 ؛ ترمذی، سنن، ج 5، ص663.
[14] طبری، جامع البیان، ج 22،ص 5 - 6؛ بخاری، الکنی، ص 25 - 26، احمد بن حنبل، مسند، ج 3، ص 259؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص11-15؛ سیوطی، درالمنثور، ج6 ، ص606-607.
[15] مرعشی، شرح الحقاق الحق، ج 2، ص502 –547، ج 9، ص 2-91.
[16] در بخش هایی از این مقاله، کتاب شناخت نامه اهل بیت به قلم علی رفیعی علامرودشتی ، ص 301 تا 308، مورد استفاده قرار گرفته است، برای آگاهی بیشتر به همان کتاب مراجعه شود.
[17] ترمذی، الصحیح، ج 5، ص 663.باب مناقب اهل بیت النبی ح 3788.
[18] حاکم، مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 150؛ذهبی، میزان الاعتدال، ج 1، ص224.
[19] بحارالأنوار، ج 23 ، ص ، 147.
[20] بحارالأنوار، ج 36، ص، 336،ح 199.
[21] الکافی ج : 1 ص : 349،حدیث6
[22] بقره،1و2.

توسط ن.ع   , در 01:28:00 ب.ظ نظرات
5ام دی 1397

اهل بیت چه کسانی هستند؟ 1

154 کلمات   موضوعات: آیات قرآن, آموزشی, امامت, ولایت, احادیث

اهل بیت چه کسانی هستند؟

پاسخ اجمالی
اهل بیت اصطلاحی قرآنی، حدیثی و کلامی، به معنای خانواده ی پیامبر گرامی اسلام (ص)است. این اصطلاح در این معنا(اهل بیت) در قرآن کریم در آیه ی تطهیر؛ یعنی آیه ی 33 سوره ی احزاب به کار رفته است.
همه ی مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت - به استناد شواهد و قراین و روایات فراوان از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و دیگر امامان (علیهم السلام) همچنین ام سلمه، عایشه، ابوسعید خدری، ابن عباس و دیگر اصحاب – اعتقاد راسخ دارند که آیه ی تطهیر در شأن اصحاب کساء؛ یعنی حضرت محمد (ص)، علی ، فاطمه، حسن و حسین (ع) – نازل شده است و منظور از اهل بیت آنانند.
همچنین در احادیث زیادی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است، این اصطلاح بر بقیه ی امامان؛ یعنی از امام علی بن الحسین (امام سجاد) تا امام زمان (عج) نیز اطلاق شده است.

 

توسط ن.ع   , در 01:25:00 ب.ظ نظرات
4ام دی 1397

احادیث معصومین(ع) درمورد ارزش زن

597 کلمات   موضوعات: احادیث

زن در زیرمجموعهء مرد تعریف نمیشود ، بلکه در کنار او تعریف میشود
متفاوت است ولی مساوی ست
ظریف تر است اما ضعیف تر نیست

دل نازک تر است اما کوچک تر نیست
نه مرد به خودی خود بر زن برتری دارد نه زن به خودی خود بر مرد
زن فی نفسه قابل ستایش و با ارزش است ، مگر آنکه خودش خلاف آن را ثابت کند ، همانطور که مرد اینچنین است

اینها نمونه هایی از احادیث درمورد ارزش زن و جایگاه اوست
همچنین در این احادیث به مردها اخظار شده که بی توجهی به زن ، جسارت به او و آزار دادنش عواقب سختی برای مرد دارد

امیدوارم ما مردها همیشه یادمان باشد که اگر زن وظیفه دارد به حرف شوهر گوش کند ، به این معنا نیست که بردهء مرد است
بلکه خداوند خواسته که ریاست و مدیریت مرد را تایید کند و ابداً اینچنین نیست که مرد خیال کند ارباب زن است
همین زن میتواند درخواست کند که برایش خدمتکار گرفته شود. همچنین کوچکترین وظیفه ای برای کار در خانه ندارد
نه اینکه خدا بخواهد زن را تن پرور کند ، خیر
دلیل این است که مرد بداند همان مقدار که او حرمت و جایگاه دارد ، زن هم ارزش و جایگاه دارد

اما احادیث:


حضرت محمد(ص)

1 - هر چه ایمان انسان کامل تر باشد به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید

2 - نزدیکترین شما به جایگاه من در روز رستاخیز ، کسانی هستند که با زنانشان بهتر رفتار کنند

3 - منافق کسی است که همسرش باید به میل او غذا بخورد (به همسر تحمیل میکند) و مومن کسی است که خود به میل همسرش غذا میخورد (همسر را برای نوع غذا در تنگنا نمیگذارد)

4 - اگر هنگام نماز ، پدر شما را صدا کرد نباید نماز را قطع کنید ، اما اگر مادر شما را صدا کرد باید نماز را قطع کنید

5 - هر که زنی گیرد و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ چون زناکاران بمیرد

6 - زن بگیرید و طلاق ندهید ، زیرا عرش از وقوع طلاق می لرزد

7 - جبرئیل به قدری در مورد زنان به من سفارش کرد که گمان بردم که طلاق دادن آنان سزاوار نیست مگر این که عمل زشتی(خلاف عفت) از آنها سر بزند

8 - هر زنی که در مقابل بد اخلاقى ‏هاى شوهرش ‏بردبارى کند خدا ثواب آسیه را به وى عطا خواهد کرد

9 - از ما نیست کسی که وسعت زندگی بر او داده شود و او بر خانواده اش سخت بگیرد

10 - هر مردى که ‏به صورت همسرش سیلى بزند. خدا به فرشته مامور دوزخ (مالک) دستور می دهد که در دوزخ هفتاد سیلى بر صورتش بزند و هر مردى که دستش را بر موهاى زن مسلمانى بگذارد (براى اذیت موى سرش را بگیرد) در دوزخ‏ دستش با میخ هاى آتشین کوبیده می شود

11 - نشستن مرد در كنار خانواده اش ، نزد خداي بزرگ دوست داشتني تر از اعتكاف در مسجد من است


امام علی(ع)

1 - زنان امانت هاى خدا هستند ، آزارشان نرسانید و بر آنها سخت نگیرید

2 - هميشه با همسرت مدارا كن، و با او به نيكي همنشيني كن تا زندگيت باصفا شود


امام صادق(ع)

1 - وقتی انسانی زنان را بیشتر دوست بدارد آنگاه است که ایمانش رشد میکند

2 - هر کس زن‏ گرفت ، ‏باید او را گرامى و محترم بشمارد

3 - به زنان خود نسبت ناروا ندهيد ، زيرا در اين كار براي شما پشيماني طولاني و كيفر سختي خواهد بود

4 - یکى از اخلاق پیغمبران اینست که نسبت‏ به‏ همسرانشان محبت دارند

5 - هر زني كه به شوهرش مقداري آب دهد ، خداوند به جاي آن ، شهري در بهشت برايش مي سازد و شصت گناهش را مي آمرزد

6 - هر زني كه در خانه شوهرش چيزي را براي سامان دادن وضع خانه جابه جا كند، خداوند نظر [رحمت] به او مي كند . و هر كس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گيرد، خدا عذابش نمي كند

توسط ن.ع   , در 01:14:00 ب.ظ نظرات
2ام دی 1397

نگاهی به جایگاه زن در اسلام4

787 کلمات   موضوعات: آموزشی, زن در اسلام

محصول نگرش اسلامی و غربی به حقوق زنان


اگر مبنا و ماخذ قانونگذاری وحی الهی باشد، از هر گونه خطا و افراط و تفریط مصون است، اما اگر قانون، ساخته فکر بشر باشد، در اکثر اوقات یا راه افراط را می پیماید و یا راه تفریط را. در مورد جایگاه و ارزش زن روزگاری راه تفریط در پیش روی انسان ها بود و زنان از حقوق مسلم خود محروم بودند، ولی امروزه که انسان ها از نظر فکری رشد کرده اند، مرکب تیز روی خود را به سرعت بر خلاف جهت گذشته به حرکت در آورده و راه افراط را در پیش گرفته اند و به قول معروف برای سوار شدن بر مرکب آن چنان خیز برداشته اند که از طرف دیگر مرکب به زمین خورده اند.

غرب می خواست حقوق از دست رفته زن را به او برگرداند، ولی با آزادی های بی قید و شرط و غیر انسانی، او را از رسیدن به تکامل و انسانیت باز داشت. آن ها می خواستند زن را از بردگی نجات دهند، ولی او را به بردگی مدرن کشانیده اند. اما اسلام راه میانه و اعتدال را فرا روی انسان ها قرار می دهد که پیمودن آن موجب سعادت و موفقیت در دنیا و آخرت می شود.

کارشناسان غربی آمارهایی تهیه کرده اند که نشان می دهد امروزه ساختار و نظام اخلاقی در آن جوامع با مشکلات متعددی ست به گریبان است. آمار بالای طلاق، هم جنس بازی، زندگی زوجین در چارچوب های خارج از دایره ازدواج، بی بند و باری فرزندان و سطح بالای حاملگی دختران نوجوان، همه و همه از توابع و پیامدهای الگوی ناتمام و ناصواب غرب در برابری حقوق زن و مرد و آزادی بی قید و شرط زنان در عرصه های مختلف است که علاوه بر از هم گسیختگی و متلاشی شدن نظام خانواده در آن جوامع، باعث شیوع و گسترش فسادهای اخلاقی و از بین رفتن هنجارهای انسانی شده است. در ادامه به ذکر برخی از آمارهای منتشر شده در این باره می پردازیم.

در یک نظر سنجی در آمریکا، نیمی از جوانان با روابط جنسی افراد متاهل با دیگران مخالفتی نداشته اند (33) .

در نروژ، دانمارک و سوئد از هر ده زوج موجود، سه تا چهار زوج زندگی مشترک خارج از دایره ازدواج دارند، البته این میزان در کشورهای کاتولیک که مذهب نقش بیشتری دارد کم تر است. در کشورهای غربی طی چند دهه اخیر تعداد نوزادان نامشروع به شدت افزایش یافته و در بعضی از آن کشورها از مرز 50% گذشته است. بنابر آمارهای منتشر شده از طرف سازمان ملل متحد در سال 1991 آمریکا بالاترین میزان طلاق را داشته است (34) .

البته این نکته قابل ذکر است که متاسفانه بعضی از کشورهای اسلامی به علت تطبیق قوانین کشورهای غربی در سیستم های حکومتی خود و کنار گذاشتن بعضی از احکام اسلام، دچار چالش های اخلاقی زیادی شده اند. همچنین برخی از مسلمانان با تقلید کور کورانه و الگوپذیری از فرهنگ غرب در گرداب ابتذال و بی بند و باری گرفتار شده اند و هر چقدر این تقلید غیر عقلانی بیشتر شود، شیوع و گسترش این ناهنجاری های اخلاقی در جوامع اسلامی نیز بیشتر خواهد شد. پس احکام و قوانین اسلام به خودی خود هیچ عیب و نقصی ندارد، بلکه تمام مشکلات به خاطر عدم اجرای این قوانین است.

اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست

پی نوشت ها:

1) زن از دیدگاه اسلام، علی ربانی خلخالی، نشر حجت، ص 21، 22 و 25.

2) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 48.

3) اسد الغابة، ابن اثیر، مکتبة الاسلامیه، ج 4، ص 220.

4) انعام/140.

5) انعام/137.

6) حجرات/13.

7) انسان/3.

8) مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 19، ص 133، نظام حقوق زن در اسلام.

9) تحریم/11 و 12.

10) بحار الانوار، علامه مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ج 43، ص 19; میزان الاعتدال، ذهبی، دارالفکر، ج 1، ص 535.

11) بقره/228.

12) نحل/58.

13) کنز العمال، متقی هندی، مؤسسة الرسالة، ج 16، ص 454، ح 45399.

14) لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، نشر اندیشه، ص 158.

15) نساء/32.

16) نساء/7.

17) مجموعه آثار، همان، ص 542.

18) صحیح بخاری، دار احیاء التراث العربی، ج 7، ص 49.

19) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارصادر، ج 2، ص 252، حوادث سال شسشم هجری، فتح مکه.

20) ممتحنه/12.

21) وسایل الشیعة، شیخ حر عاملی، آل البیت، ج 2، ص 51.

22) الاحتجاج، طبرسی، اسوه، ج 1، ص 286.

23) اللهوف، سید بن طاووس، حوادث بعد از عاشورا.

24) جمعه/2.

25) امالی شیخ طوسی، مجلس 17، ح 40، ص 486.

26) غافر/40 «و هر کس که عمل نیکی انجام دهد و حال آن که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، داخل بهشت می شود.»

27) مدثر/38 «هر انسانی در گرو عمل خویش است.»

28) مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 104.

29) انسان موجودی ناشناخته، الکسیس کارل، ترجمه دکتر پرویز دبیری، ص 100.

30) در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، زیبایی نژاد و سبحانی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص 50.

31) المیزان، همان، ذیل آیه 34 سوره نساء.

32) بقره/187.

33) تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، رونالد اینگلهارت، ترجمه مریم وتر، ص 500.

34) سیمای زن در جهان، ایالات متحده آمریکا، جلیل روشن دل و رافیک قلی پور، ص 35 - 37.

توسط ن.ع   , در 02:35:00 ب.ظ نظرات
2ام دی 1397

نگاهی به جایگاه زن در اسلام3

2640 کلمات   موضوعات: آموزشی, زن در اسلام

جایگاه واقعی زن در اسلام
الف) تکامل زن
یکی از عالی ترین برنامه های اسلام که این دین را سرآمد تمام ادیان قرار داده است، از بین بردن تمام بی عدالتی نسبت به زن بوده است. اسلام بنیان برتری طلبی های قومی، نژادی، جنسی و مالی را ویران نمود و تمام انسان ها از مرد و زن، غنی و فقیر، عرب و عجم، سیاه و سفید، و زشت و زیبا را در یک صف قرار داد.

این دین آسمانی تنها ملاک برتری را تقوا و ارزش های معنوی و فضائل اخلاقی دانسته است. خداوند متعال می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم » (6) ; «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»

از طرف دیگر، هدایت تشریعی، عام و گسترده است و به گروه خاصی اختصاص ندارد و هر کس می تواند از این دریای رحمت الهی حظ و بهره ای ببرد و راه تکامل و سعادت خویش را هموار سازد. خداوند متعال می فرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا» (7) ; «ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس.» پس اختلاف در جنسیت نمی تواند مانعی برای تکامل باشد.

شهید مطهری رحمه الله پیرامون این موضوع چنین می گوید: «اسلام در سیر من الخلق الی الحق یعنی در حرکت و مسافرت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. (8) »

نمونه های تاریخی، گواهی صادق بر این مدعاست. در طول تاریخ، زنان بسیاری بوده اند که قله های ترقی را در نوردیده و به عنوان زنان نمونه و الگو معرفی شده اند. «ضرب الله مثلا للذین ءامنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة ونجنی من فرعون وعمله ونجنی من القوم الظالمین ومریم ابنت عمران التی احصنت فرجها» (9) ; «خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانه ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش. و همچنین مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت.»

همچنین زن می تواند به مقام و منزلتی برسد که غضب و رضایت او غضب و رضای الهی را در پی داشته باشد، چنان که در حدیثی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله درباره حضرت فاطمه علیها السلام آمده است: «ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها; همانا خداوند از غضب فاطمه غضبناک و از خشنودی او خشنود می شود. (10) »

ب) حقوق زن
یکی از مباحث قابل توجه در مورد جایگاه زنان در اسلام، جایگاه حقوقی آنان است. اگر چه اسلام برای زنان در ابعاد فردی و اجتماعی قوانین ویژه ای وضع نموده ولی در برابر، حقوق شایسته ای برای آنان قرار داده که موجب تعالی شخصیت آن ها است. خداوند حکیم می فرماید: «ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف » (11) ; «و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آن هاست [حقوق] شایسته ای قرار داده شده است.» در این مقال به ذکر نمونه هایی از اقداماتی که اسلام برای احیاء و استیفای حقوق زنان انجام داده است می پردازیم.

1) احیاء شخصیت زنان
در طول تاریخ به واسطه برتری جسمانی مردان بر زنان، شخصیت و جایگاه زنان به پایین ترین حد تنزل یافته بود، به طوری که مایه سرافکندگی و طوق لعنت به شمار می رفتند. به عنوان نمونه قرآن کریم می فرماید: «واذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا وهو کظیم » (12) ; «و هرگاه به یکی از آن ها بشارت دهند که دختری نصیب تو شده، صورتش [از فرط ناراحتی] سیاه می شود و به شدت خشمگین می گردد.» اما اسلام با قوانین بی بدیل خود و گفتار و رفتار پیامبری که رحمة للعالمین بود، شخصیت از دست رفته زنان را احیا کرد و او را مایه رحمت و برکت معرفی نمود، چنانکه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می فرمایند: «البنات هن المشفقات المجهزات المبارکات (13) ; دخترها مایه رحمت، صلاح زندگی و برکت هستند.»

2) به رسمیت شناختن حق مالکیت زنان
قبل از اسلام زنان نه تنها حق مالکیت نداشتند، بلکه همچون کالایی خرید و فروش می شدند و در کنار اموال میت به ارث برده می شدند، حتی در کشورهای غربی با آن همه هیاهوی تبلیغاتی و شعار برابری حقوق زن و مرد، تا یک قرن قبل حق مالکیت برای زنان قائل نبودند و بعد از انقلاب صنعتی - آن هم برای تشویق زنان برای حضور در کارخانه ها به عنوان نیروی کار ارزان قیمت - برای آنان حق مالکیت را به رسمیت شناختند. ویل دورانت مورخ بزرگ می نویسد: «نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 م بود. به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بی سابقه ای برخوردار می شدند و آن این که پولی را که به دست می آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون عالی اخلاقی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند. از آن سال تا به امسال سودجویی مقاومت ناپذیری آنان را از بندگی و جان کندن در خانه رهانیده، گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است. (14) »

اما اسلام که انسان های کور دل و شهوت پرست قرن بیستم آن را به محدودیت حقوق زنان متهم می کنند، از قرن ها قبل حق مالکیت را برای زنان، به رسمیت شناخته و به هیچ کس حق تصرف در اموال آنان را نمی دهد. خداوند متعال به صراحت می فرماید: «للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن » (15) ; «مردان نصیبی از آن چه به دست می آورند دارند و زنان نیز نصیبی از آنچه به دست می آورند دارند [و نباید حقوق هیچ یک پایمال شود].» همچنین برای آنان به انتظار و نیاز آن ها در چهار چوب شریعت، حق ارث معین شده است. «وللنساء نصیب مما ترک الوالدان والاقربون » (16) ; «و برای زنان نیز از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان [به ارث ]می گذارند، سهمی است.»

3) تجویز حضور زنان در عرصه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی
در اسلام به زنان حق دخالت در امور اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داده شده است، اما مشروط به حفظ عفاف و پاکدامنی و حریم انسانیت. اسلام از طرفی با حضور بی قید و شرط زنان در تمام امور و از بین رفتن حریم های اخلاقی مخالفت کرده و از طرف دیگر برای فعالیت های ضروری اجتماعی با حفظ عفت مانعی ایجاد نکرده است و راه اعتدال که سعادت آنان را در پی دارد در پیش روی آنان قرار داده است. به گفته استاد شهید مطهری رحمه الله: «اسلام در عین این که نهایت اهمیت را برای پاکی روابط جنسی به عمل آورده، هیچ گونه مانعی برای بروز استعدادهای انسانی زن به وجود نیاورده ا ست، بلکه کاری کرده که اگر این برنامه ها دور از افراط و تفریط اجرا شود، هم روحیه ها سالم می ماند، هم روابط خانواده ها صمیمی تر و جدی تر می گردد و هم محیط اجتماع برای فعالیت صحیح مرد و زن آماده تر می شود. (17) »

با بررسی تاریخ گرانمایه اسلام در می یابیم که اسلام هیچ گاه زنان را از حضور در امور فوق منع نکرده، بلکه در برخی مسائل مانند حج آن را واجب شمرده و در بسیاری موارد آن را مجاز دانسته است. در کتب تاریخی و روایی موارد زیادی از حضور زنان در عرصه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله و بعد از آن در زمان ائمه معصومین: بیان شده که به نمونه هایی از آن ها اشاره می نماییم:

1) در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله برخی از اصحاب، زنان را از حضور در امور خارج از خانه منع می کردند، ولی با مخالفت آن حضرت مواجه می شدند که می فرمود: «انه لقد اذن لکن ان تخرجن لحوائجکن (18) ; همانا خداوند به شما زنان اجازه داده است که برای برطرف کردن حوائج خود از خانه خارج شوید.»

2) در حوادث فتح مکه ذکر شده است که بعد از فتح مکه به دست سپاه مسلمانان، زنان مکه نزد پیامبرصلی الله علیه وآله می آمدند و با آن حضرت بیعت می کردند (19) .

در قرآن کریم به بیعت زنان با پیامبرصلی الله علیه وآله اشاره شده است: «یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیئا ولایسرقن ولایزنین ولایقتلن اولادهن ولایاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن وارجلهن ولا یعصینک فی معروف فبایعهن » (20) ; «ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن برای بیعت، نزد تو آیند که دیگر هرگز شرک به خدا نیاورند و سرقت و زناکاری نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و افترا و بهتان میان دست و پای خود نبندند و با تو در هیچ امر معروفی [که به آن ها کنی] مخالفت نکنند، با آنان بیعت کن.»

3) در متون اسلامی نقل شده است که در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله زنان، از جمله حضرت فاطمه علیها السلام در تشییع جنازه بعضی از مسلمانان شرکت می کردند و آن حضرت هم آنان را از این کار منع نمی کردند (21) .

و حضرت زینب علیها السلام (23) و دفاع از حریم ولایت و روشنگری جامعه، از واقعیاتی است که قابل انکار نیست. آن دو بانوی بزرگ اسلام با حضور در اجتماع مردم و مجالس بزرگ در یک حرکت و جهاد فرهنگی بر علیه دشمنان اسلام قیام نمودند و به دفاع از حق پرداختند.

4) اعطای حق تعلیم و تربیت
یکی از وظایف خطیر پیامبران الهی تعلیم و تربیت است. «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة » (24) ; «او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها می خواند و آن ها را تزکیه می کند و به آنان کتاب و حکمت می آموزد.»

هدف اسلام این است که تمام انسان ها در این امر مهم به پیش روند و به درجات عالیه کمال نائل آیند، از این رو چنان بستری فراهم نموده که زن ها نیز همچون مردان به فراگیری دانش و تزکیه نفس بپردازند. اسلام نه تنها فراگیری دانش را برای آنان جائز شمرده، بلکه بر آن ها لازم دانسته است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می فرماید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ومسلمة » (25) ; فراگیری علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان لازم و ضروری است.»

اسلام نمی خواهد زنان مسلمان، دوران زندگی خود را با غفلت و بی خبری و به دور از هر گونه ترقی و کمال، سپری کنند.

ج) آزادی زنان
یکی از خواسته های فطری و غریزی بشر در تمام دوران تاریخ، آزادی بوده است و هر انسان روشن ضمیر دوست دارد که آزادانه بیاندیشد وآزادانه انتخاب کند و به آن چه با تعقل انتخاب کرده آزادانه عمل نماید. زنان که حدودا نیمی از جمعیت انسانی را تشکیل می دهند، در قرون متمادی از این نعمت و موهبت الهی محروم بوده اند و در تمام زمینه های فردی و اجتماعی مورد ظلم و جور قرار داشته و در چنگال جبر، محصور بوده اند.

ادیان الهی که از ذات حق سرچشمه می گیرند، قوانین رهایی بخش انسان ها را بیان داشته اند. دین اسلام نیز که خاتم ادیان و کامل ترین آن هاست برنامه ها و تعالیم ناب خود را در زمینه آزادی انسان ها و از جمله آزادی زنان به بشر عرضه داشته است. اسلام با قوانینی دقیق و نظام مند در مورد زنان با حفظ معیارها و ارزش های اخلاقی، آنان را از اسارت و بردگی نجات داده و به سوی جایگاه واقعیشان رهنمون ساخته است. در اسلام مرد و زن در یک صف قرار می گیرند و با الفاظی همچون «یا ایها الناس » و «یا ایها الذین آمنوا» مورد خطاب واقع می شوند و با آیاتی همچون «ومن عمل صالحا من ذکر او انثی وهو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة » (26) و «کل نفس بما کسبت رهینة » (27) به آنان استقلال در عمل داده می شود.

البته چون انسان موجودی دو بعدی است - که یکی بعد حیوانی و دیگری بعد روحانی می باشد - آزادی او نیز در هر دو بعد مطرح است. اسلام با محدود کردن آزادی در بعد جسمانی و حیوانی، زمینه آزادی در بعد انسانی و روحانی و رشد و تکامل اخلاقی را فراهم نموده است، ولی در دنیای امروز مخصوصا از عصر رنسانس تا کنون که سکولاریزم رفته رفته آثار شوم خود را در پهنه جوامع انسانی می گستراند، دین و به تبع آن بعد روحانی انسان به فراموشی سپرده شده و در تمام آزادی های مطرح شده در مورد زنان و غیره، فقط به جنبه جسمانی و حیوانی او توجه شده است. شهید مطهری رحمه الله درباره تفاوت بین آزادی در اسلام و آزادی در غرب می گوید: «دمکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آن که این واژه در قاموس غرب معنای حیوانیت رها شده را متضمن است. (28) »

د)پرهیز از یکسونگری
زن و مرد به طور طبیعی تفاوت هایی با یکدیگر دارند و در وجود هر کدام غرایز و تمایلات و استعدادهایی نهفته است که در وجود دیگری موجود نیست. برای نمونه مرد موجودی سخت کوش و خشن است که توانایی انجام امور سخت و طاقت فرسا را داراست، ولی زن موجودی لطیف است که از نظر جسمانی تاب و توان آن امور را ندارد.

الکسیس کارل فیزیولوژیست و زیست شناس معروف فرانسوی در این باره می گوید: «اختلافی که بین زن و مرد موجود است تنها مربوط به شکل اندام های جنسی آن ها نیست بلکه نتیجه علتی عمیق تر است. به علت عدم توجه به این نکته اصلی و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر می کنند که هر دو جنس می توانند یک قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسؤولیت های یکسانی به عهده بگیرند. زن در حقیقت در جهات زیادی با مرد متفاوت است. زنان باید به بسط مواهب طبیعی خود در جهت و مسیر سرشت خاص خویش بدون تقلید کورکورانه از مردان بکوشند، وظیفه ایشان در راه تکامل بشریت خیلی بزرگتر از مردهاست و نبایستی آن را سرسری گیرند و رها کنند. (29) »

یکی از دقت ها و ظرافت های اسلام، این است که بر اساس این تفاوت ها و به تناسب استعداد هر کدام، قوانین و احکام مخصوص به هر یک از زن و مرد را تشریع نموده و آن قوانین را در یک چارچوب منطقی و عقلانی ارائه نموده است. نظام حقوقی اسلام، نظامی منسجم و هماهنگ است که با ملاحظه مجموعه شرایط و کلیه مصالح فرد و جامعه و بر اساس تمام خواست ها و نیازهای فطری و غریزی انسان، تنظیم شده است. از این رو در مواجهه با قوانین اسلام باید از جزء بینی و یک سو نگری پرهیز شود و به آن ها به صورت مجموعی و کلی نگریسته شود تا جایگاه واقعی هر یک از زن و مرد شناخته شود (30) . در ادامه به بیان دو نمونه از قوانین اسلام در رابطه با زن و مرد می پردازیم و آن ها را با دو نگاه یک سو نگر و مجموعی بررسی می کنیم.

1) در اسلام ارث زن نصف ارث مرد است. اگر چه این حکم به تنهایی معقول به نظر نمی رسد، ولی در کنار این حکم شرعی، وجوب نفقه بر عهده مردان گذاشته شده است. در یک نگاه مجموعی به این دو حکم متوجه می شویم که زن ها می توانند آن چه به ارث می برند را در ملک شخصی خود نگه دارند ولی مردها موظفند از تمام مایملک خود در راه معاش زندگی استفاده کنند، که در این صورت به نظر می رسد در نهایت زنان بهره بیشتری از مردان ببرند (31) .

2) اگر چه قوه تعقل و ادراک در زن و مرد برابر است ولی در زنان به علت وجود احساسات و عواطف زیاد غالبا تعقل تحت الشعاع قرار می گیرد و احساسات و عواطف بر آن غلبه می کند; به خلاف مردان که چون از احساسات و عواطف کمتری برخوردارند بیشتر از قوه تعقل استفاده می کنند، از این رو اموری همچون قضاوت به عهده مردان گذاشته شده، ولی در عوض نیروی عظیم و موهبت الهی عواطف در زنان در مسیر صحیح خود به کار گرفته می شود و موجب تحکیم نظام خانواده و تربیت فرزندان صالح می شود. در این صورت زنان همچون مردان از ارکان زندگی به شمار می روند و زینت بخش زندگی هستند. «هن لباس لکم وانتم لباس لهن » (32) ; «آن ها زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آن ها.»

توسط ن.ع   , در 02:34:00 ب.ظ نظرات
2ام دی 1397

نگاهی به جایگاه زن در اسلام2

460 کلمات   موضوعات: آموزشی, زن در اسلام

برگ های سیاه تاریخ
فرهنگ های منحط و آداب و رسوم غلط در جوامع بشری انواع ظلم و جور و سختی را بر زنان تحمیل کرده و آنان را به استثمار کشیده است. اکنون نمونه هایی از اشکال مختلف ستم بر زنان در کشورهای گوناگون مطرح می شود:

یونان: یونانیان زن را زاده شیطان می دانستند و او را در هیچ کاری مداخله نمی دادند و فقط برای ارضاء غریزه جنسی و خدمت گذاری، از او استفاده می کردند. در یونان زن به آسانی مورد معامله و واگذاری به بیگانه قرار می گرفت.

روم: هر چند رومی ها در قوانین و حقوق،پیشرفت زیادی داشته اند، اما عقیده آن ها درباره زن این بوده است که او را به علت دارانبودن روح انسانی،برای حشر در روز قیامت لایق نمی دانسته اند. در نظر رومیان زن مظهر شیطان و انواع ارواح موذیه بود، از این جهت در خندیدن و سخن گفتن از او جلوگیری می کردند و اکثرا دهان او را جز در موارد خوردن می بستند. در روم زنان همیشه تحت کفالت بودند و احتیاج به قیم داشتند و پس از مرگ مانند اشیاء به ارث برده می شدند.

چین: اگر دختری متولد می شد، خویشان و نزدیکان با نهایت تاسف و ترحم به پدر و کسان نزدیک طفل تسلیت می گفتند. دختران را زنده می کشتند یا به صحرا می افکندند و یا به برده فروشان می دادند. چینیان خیال می کردند خداوند خالق پسران است و شیطان خالق دختران، لذا در نظر آنان پسران با برکت بودند و دختران طوق لعنت. قربانی دوشیزگان برای خدایان در چین مرسوم بوده است (1) .

جاهلیت عرب: زن در میان عرب های جاهلی وضعیت نامناسبی داشته، با فجیع ترین وضع زندگی می کرده و مانند کالایی خرید و فروش می شده و از هر گونه حقوق اجتماعی و فردی حتی حق ارث محروم بوده است. آنان زن را در شمار حیوانات قرار داده و او را جزء لوازم و اثاث زندگی می شمردند. غالبا از بیم قحطی و یا از ترس آلودگی، دختران خود را در روز اول تولد سر می بریدند و یا از بالای کوه بلند به دره عمیقی پرتاب می کردند و گاهی در میان آب غرق می کردند (2) .

همچنین زنده به گور کردن دختران مرسوم بوده است. به عنوان نمونه وقتی از قیس بن عاصم سؤال شد که تا کنون چند نفر از دخترانت را زنده به گور کرده ای، پاسخ داد: دوازده یا سیزده دختر (3) . به همین منظور آیاتی چند از قران کریم در مزمت و نکوهش آنان بیان شده است، از جمله: «قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم » (4) ; «البته آنان که فرزندان خود را به سفاهت و نادانی کشتند زیانکارند.» و «وکذلک زین لکثیر من المشرکین قتل اولادهم شرکاؤهم »(5) ; «و همچنین در نظر بسیاری از مشرکان، [عمل ظالمانه ]کشتن فرزندانشان را بت های ایشان نیکو جلوه داد.»

توسط ن.ع   , در 02:32:00 ب.ظ نظرات
2ام دی 1397

نگاهی به جایگاه زن در اسلام

249 کلمات   موضوعات: آموزشی, زن در اسلام

تردیدی نیست که زنان، در طول تاریخ از موقعیت مطلوب و شان بالایی برخوردار نبوده و غالبا مورد بی مهری و ظلم و ستم واقع می شدند، اما با رشد روز افزون آگاهی های بشر و پیشرفت سریع علوم انسانی و اجتماعی، این پرسش مطرح شد که جایگاه واقعی زنان در جامعه و خانواده کدام است و چگونه می توان حقوق از دست رفته زنان را استیفا کرد. در این راستا به یقین می توان گفت که ادیان الهی بویژه دین خاتم، بیش از همه به احیای شخصیت والای زن همت گماشته اند و خداوند متعال بهترین راه را برای سعادت و رستگاری بشر اعم از زن و مرد فراروی آنان گشوده است. معارف و الگوهای حیات بخش اسلام اگر چه در مسیر احیای شخصیت و جایگاه زنان تاثیرات زیادی داشته و دارد، ولی بسیاری از حقایق در پس ابرهای جهل و خرافه پنهان مانده و جامعه زنان هنوز نتوانسته اند آن چنان که باید از میوه های شیرین فرهنگ دینی بهره مند گردند. از طرف دیگر فرهنگ غرب با تسلط بر امکانات مادی و مراکز ارتباطی و اطلاعاتی سعی در تحمیل الگوی ناقص خویش بر ملت های جهان دارد. آنان که هنوز از سودمندی دستاوردهای خویش مطمئن نیستند و از درون دچار چالش های عمیق و فراگیر شده اند، به تهاجم فرهنگی بر علیه کشورهای دیگر دست زده اند. از این رو ضروری است در دورانی که به «جاهلیت مدرن » موسوم گشته، با معرفی دقیق شخصیت و جایگاه زن گامی مهم در جهت پیشبرد اهداف عالی اسلام برداریم.

توسط ن.ع   , در 02:30:00 ب.ظ نظرات
2ام دی 1397

چرا در قرآن کریم، از جبرئیل و میکائیل به صورت «جبریل» و «میکال» یاد شده است؟

142 کلمات   موضوعات: آموزشی, ادبیات عرب

نام “جبریل” سه بار،[1] و نام “میکال” یک‌بار[2] در قرآن مجید آمده و نام این دو فرشته بزرگ الهی در این کتاب مقدس به صورت “جبرئیل” و “میکائیل” ذکر نشده است.
البته در گزارش‌های تاریخی و روایی و نیز در گفت‌وگوهای معمولى مسلمانان، جبرئیل و میکائیل هر دو با همزه و یاء نیز تلفظ می‌شوند.
جمعى عقیده دارند که “جبریل” لفظى است عبرانى و اصل آن “جبرئیل” به معناى “مرد خدا” یا “قوت خدا” است؛ یعنی “جبر” به معناى “قوت” یا “مرد” و “ئیل” به معناى “خدا” است.[3]
و این اختلاف در تلفظ، ناشی از دخیل و معرب بودن این واژه‌ها است؛ چون در فرایند وارد شدن یک واژه از زبانی به زبان دیگر، ممکن است تلفظ‌های مختلفی از آن در جامعه مقصد رواج یابد.
[1]. بقره، 97، 98؛ تحریم، 4.
[2]. بقره، 98.
[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏1، ص 363، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

توسط ن.ع   , در 02:28:00 ب.ظ نظرات
2ام دی 1397

وعده» و «وعید» در قرآن به چه معنا است، و تفاوت آنها چیست؟

876 کلمات   موضوعات: آموزشی, ادبیات عرب

وعد و وعید در لغت
لغت‌شناسان معتقدند که واژه «وعد» هم در «وعده خیر» و هم در «وعده شرّ» کاربرد دارد، ولى «وعید» فقط در وعده‌های تهدیدآمیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.[1]
قرآن کریم هم در بشارت‌ها و هم در تهدیدها از واژه «وعد» بهره جسته است:
الف) «خالِدینَ فیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»؛[2] آنان در بهشت جاودانه خواهند ماند. این مژده تخلف‌ناپذیر خدا است و او عزیز و حکیم است.
در این آیه این «وعد» در وعده خیر استعمال شده است.
ب) «فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فی‏ دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوب»؛[3] آنان شتر صالح را کشتند و صالح به آنان گفت: تنها سه روز فرصت دارید تا در خانه‌تان خوش بگذرانید! عذابی که دامن‌گیرتان خواهد شد، وعده‌ای نیست که دروغین باشد!
همچنین در آیه «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا».[4] «وعدنا» در وعده خیر، و «وعد» در وعده شرّ و عذاب استعمال شده است.[5]
اما مصدر «وعید» که شش بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است، تمام موارد آن مرتبط با هشدار تهدیدآمیز است:
«قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعیدِ» خدا به دوزخیان می‌گوید: نزد من درگیر نشوید! من در گذشته به شما هشدار داده بودم! [6]
همان‌گونه که مشاهده شد، در استعمال قرآنی، میان «وعد» و «وعید»، ارتباط «خاص و عام» وجود دارد و به عبارتی هر وعیدی وعد نیز می‌باشد، اما هر وعدی وعید نیست. اما با این وجود برخی متکلمان بین این دو واژه رابطه «تباین» را برقرار کرده و در معنای وعد و وعید می‌گویند: وعد هر خبری است که متضمن رسیدن نفع و یا دفع ضرری از دیگری باشد، اما وعید عبارت است از هر خبری که متضمن رسیدن ضرر و یا از دست رفتن نفعی به دیگری در آینده باشد.[7]
فرق وعد با وعید
1. با توجه به تعریفی که از دو واژه وعد و وعید ارائه شد، یکی از تفاوت‌هایی که بین این دو کلمه وجود دارد، تفاوت در کاربرد آنها است که «وعد» هم در وعده خیر و هم در وعده شر به کار می‌رود، ولى «وعید» فقط در وعده شر کاربرد دارد.
2. فرق دیگری که بین وعد و وعید وجود دارد، در نتیجه آنها است؛ یعنی در تخلف پذیری و تخلف ناپذیری آنها. به این معنا که خلف وعده قبیح است؛ زیرا مستلزم وقوع کذب از طرف خداوند است و صدور آن از خداوند محال است،[8] ولی خُلف وعید در مواردی، نه تنها قبیح نیست، بلکه حُسن هم دارد؛ به دلیل آن‌که ثواب و پاداش، حق فردی است که اطاعت را پیشه نموده و طلبى است که در ذمه ولى خود دارد، بر ولى و زمام‌دار واجب است که این حق را ادا نموده و ذمه خود را برى سازد، بر خلاف عقاب که حق خود زمام‌دار است بر گردن مکلف مجرم و متخلف. و چون چنین است می‌تواند از حق خود صرف نظر نموده و در ملک خود تصرف ننماید؛ براى این‌که چنان نیست که هر کسى هر حقى را دارا باشد، واجب باشد آن‌را اعمال کند، و هر ملکى داشته باشد در آن تصرف نماید.[9]
این تفاوت در صورتی است که پاداش مطیعان را حقی برای آنان بدانیم، و گرنه باید گزینه بعدی در تفاوت‌ها را بپذیریم.
3. وعده از راه تفضل خداوند بر بندگان است، نه استحقاق بندگان؛ زیرا مؤمن هر چه ایمانش کامل‌تر باشد و اعمال نیک او زیادتر باشد، نمی‌تواند شکر کوچک‌ترین نعمت‌های الهى را به جا آورد تا مستحق دریافت آن وعده‌ها گردد، ولی وعید از راه استحقاق بندگان است، و خداوند زائد بر استحقاق، کسی را عذاب نمی‌کند، بلکه چه بسا عفو نموده و گذشت می‌‌کند.[10]
فلسفه وعد و وعید در قرآن
تعالیم و آموزه‌های دین اسلام برای حفظ روحیه خوف و رجا،[11] و کنترل نیروی غضب و شهوت، تعالیم خویش را برای هدایت مردم در قالب مژده و هشدار، از طریق پیامبران به مردم ابلاغ کرده؛ از این‌رو به تناسب وعده‌های بهشت و سعادت اخروی، به انذار آنها نیز پرداخته و آنها را از سرپیچی دستورات خداوند بیم داده، تا از این‌راه، مسیر کمال را به آنها نشان داده و از گمراهی و ظلم و تبه‌کاری آنان را باز دارد؛ لذا در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛[12] ما پیامبران را نمی‌فرستیم، مگر برای مژده و هشدار، آنها که ایمان بیاورند و کارهای اصلاحی انجام دهند، نه ترسى بر آنها است و نه غمگین می‌‏شوند.
بنابر این تمام وعد و وعیدها؛ بشارت‌ها و هشدارهای قرآن در راستای توجه انسان به سعادت دنیا و آخرت، و پرهیز از افتادن در ورطه سقوط و نابودی است.


[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 875، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. لقمان، 9.
[3]. هود، 65.
[4]. اعراف، 44.
[5]. ر. ک: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‏7، ص 226، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[6]. ق، 28 و نیز ر.ک: ق، 14 و 20 و 45؛ ابراهیم، 14؛ طه، 113.
[7]. جمعی از نویسندگان‏، شرح المصطلحات الکلامیة، النص، ص 393 - 394، مشهد، آستان قدس رضوی‏، چاپ اول، 1415ق.‏
[8]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 360، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
[9]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏6، ص 361، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق. المیزان فی تفسیر القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 6، ص 518، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[10]. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌9، ص 275.
[11]. ر. ک: 64، 1019، 31815.
[12]. انعام، 48.

توسط ن.ع   , در 02:26:00 ب.ظ نظرات
2ام دی 1397

در ادبیات زبان عربی، فرق «اولو» با «ذوو» چیست؟

215 کلمات   موضوعات: آموزشی, ادبیات عرب

دو جمع «أولوا، أولات» با دو جمع «ذوو، ذوات» با وجود ترادف معنایی که دارند، اما چه تفاوتی میان آنها وجود دارند؟

 

 

کلمه «اولو» و «اولات» به معنای «صاحب» و «دارای» چیزی بودن، مترادف با «ذوو» و «ذوات» است. این کلمات نیاز به مضاف الیه دارند و بدون آن، معنای کاملی نداشته و مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. «اولو» و «اولات» جمع هستند و فقط برای گروهی از مردم و امثال آن اطلاق می‌شود.[1]
تفاوت‌هایی بین «اولو» و «ذوو» وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
1. «اولو» از ماده خود، مفرد ندارد؛ برخلاف «ذوو» که مفرد آن «ذو» است؛ از این‌رو، برای مفرد آوردن در مقابل «اولو» (به عاریت) از واژه «ذو» استفاده می‌شود.[2]
2. برخی معتقدند که «اولو» در معنا، دلالت بر شدت همراهی و مصاحبت می‌کند؛ و به همین دلیل مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، مگر در جایی که متعلقش جزء، عضو، صفت، حالت، رفتار دائمی، یکی از شئون و … باشد؛ برخلاف «ذو» که چنین معنایی را افاده نمی‌کند. به همین دلیل به جای «ذو العرش»، «ذو المال»؛ نمی‌توان گفت: «اولو العرش»، «اولو المال».[3]

[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ‏8، ص 370، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ‏1، ص 33، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[3]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 180 – 181، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.

توسط ن.ع   , در 02:24:00 ب.ظ نظرات

1 ... 32 33 34 ...35 ... 37 ...39 ...40 41 42 ... 71