صفحات: << 1 ... 30 31 32 ...33 ...34 35 36 ...37 ...38 39 40 ... 71 >>
14ام دی 1397چرا در ایران اذان را با لحن عربی می خوانند نه فارسی؟
پاسخ اجمالی
عمده ترین دلیل در خواندن اذان به زبان عربی، این است که اذان، از عبادات و سنت های پیامبر اکرم (ص) است و عبادات توقیفی هستند یعنی به جا آوردن آنها باید به همان شکلی باشد که خداوند تعیین فرموده است، علاوه این عبادت باید در طول قرون و اعصار، بدون کم و کاست برای همیشه باقی بماند و معنای عمیق آن به نسل ها منتقل گردد و در طول تاریخ دست خوش تحریف نگردد. حال آیا بدون پایبندی به زبان اصلی اذان که عربی است، چنین چیزی امکان پذیر بود؟!.
از طرف دیگر اسلام یک دین جهانى است و مىخواهد همه ی مسلمانان را در یک جبهه و صف واحد قرار دهد. تشکیل چنین جمعیتى بدون زبان واحدى که همه با هم تفاهم کنند، امکانپذیر نیست و زبان عربى به عنوان جامعترین زبانهاى دنیا، مىتواند به عنوان یک زبان بین المللى و زبان اذان و نماز تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانهى یگانگى آنان باشد.
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید منظور از سؤال روشن شود؛ اگر منظور این است که به جای عربی زبان دیگری جایگزین شود، این سؤال برای افراد بیگانه ی از آن زبان نیز مطرح است و اگر منظور این است که چرا باید اذان را فقط به زبان عربی بگوئیم ؟ و چرا هر کسی نمی تواند به زبان مادری و محلی خود اذان بگوید؟ برای روشن شدن پاسخ این سؤال باید به نکات زیر توجه داشت:
نکتهی اول : می توان گفت عمده ترین دلیل در خواندن اذان به زبان عربی، این است که اذان، از عبادات و سنت پیامبر اکرم (ص) است و عبادات توقیفی هستند.
علاوه اسلام می خواهد عبادتی همچون اذان که از شعار اسلام محسوب می گردد، در طول قرون و اعصار، بدون کم و کاست، برای همیشه باقی بماند. در صورتی که اگر بنا بود هر کسی به زبان محلی و مادری خود آن را تلفظ نماید احتمال کم و زیاد شدن الفاظ، تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس منتفی نبود و چه بسا با این تغییرات، اصل اذان کاملاً به فراموشی سپرده می شد و معنای عمیق اش به نسل ها بعدی منتقل نمی شد.
بدیهی است برای اینکه هر چیزی برای همیشه و در طول تاریخ بماند باید دارای معیار و مقیاس های غیرقابل تغییر باشد، نظیر اینکه در مورد اندازه؛ میلی متر، سانتی متر و یا متر و در مورد وزن؛ گرم، کیلو و… را به عنوان معیار و میزان غیرقابل تغییر قرار داده اند، هم چنین در مورد عبادات واجب و مستحب نظیر اذان و نماز، اموری را که به نام واجبات و ارکان است به عنوان معیار و ملاک قرار داده اند که یکی از آنها لزوم عربی بودن اذکار اصلی آن است.
نکتهی دوم : اسلام یک دین جهانى است و مىخواهد همه ی مسلمانان را در یک جبهه و صف واحد قرار دهد. تشکیل چنین جمعیتى بدون زبان واحدى که همه با هم تفاهم کنند، امکانپذیر نیست و زبان عربى که به اعتراف اهل فن، از جامعترین زبانهاى دنیاست، مىتواند به عنوان یک زبان بین المللى و زبان اذان و نماز تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانهى یگانگى آنان باشد؛ این اصل در سایر دستورات اسلامى، همچون به سوى قبلهى واحد نماز خواندن و… نیز تجلى پیدا کرده است.
نکتهی سوم : ممکن است به ذهن کسی برسد که وادار کردن مردمی غیر مسلط بر زبان عربی به خواندن اذان و نماز به زبان عربی، نوعی ایجاد مشقت برای آنها و اجحاف و ستم در حق آنهاست، در جواب می توان گفت برای مردمی که برای رفع حوائج روزمره ی خود، ده ها و بلکه صدها اصطلاح و واژههای بیگانه را به راحتی یاد گرفته و به کار می برند، یاد گرفتن کلمات اذان و نماز که تعداد آنها اندک است، کار مشکلی نیست و از طرف دیگر ، معنای ظاهری و سطحی همان کلمات، بسیار ساده و آسان است و همهی مردم به راحتی می توانند معنای سطحی و ظاهری آن کلمات را یاد بگیرند؛ هر چند این کلمات دارای معانی عمیق و گسترده نیز هست.
نکتهی چهارم: از نظر زبان شناسان، زبان عربی از کاملترین زبان های دنیا است که به خوبی می تواند مفاهیم و مطالب گسترده و عمیق را در قالب های زیبا و کوتاه بیان کند.
با توجه به نکاتی که بیان شد لزوم پای بندی همه مسلمانان از هر قوم و نژاد و با هر زبان و لغتی، به زبان عبادات اسلامی که همان زبان قرآن و زبان عربی است روشن می شود.
ژله ی خوراکی دارای انواعی است که بعضی از آنها حلال و بعضی دیگر حرام است و حلال بودن یا حرام بودن آن، تابع حلال و حرام بودن مواد اولیه ای است که ژله از آن تهیه می شود. اگر در تهیه ی ژله از مواد گیاهی استفاده شده باشد، همه ی انواع آن (داخلی و خارجی) حلال و خوردن آن جایز است ولی اگر در تهیه ی ژله، از اعضای بدن حیوانات استفاده شده باشد، اگر آن حیوان حلال گوشت بوده و ذبح شرعی شده است، ژلهای که از اجزای آن تهیه شده، حلال است و در غیر این صورت،اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا حرام می باشد. پس علت حرمت بعضی از انواع ژله ها حرمت مواد اولیهی آنها و عدم تحول ماهوی آنها می باشد.
ژله ی خوراکی دارای انواعی است و حلال یا حرام بودن آن به مارک و اسم آن بستگی ندارد، بلکه تابع حلال و حرام بودن مواد اولیه ای است که ژله از آن تهیه می شود. اگر در تهیه ی ژله تنها از مواد معدنی و گیاهی استفاده شده باشد، چنین ژله ای پاک و حلال بوده و خوردن آن هیچ اشکالی ندارد مگر این که به نجاست آن یقین پیدا کنیم. اما اگر در تهیه ی آن، از اعضای بدن حیوانات استفاده شده باشد، درصورتی که آن حیوان، حلال گوشت بوده و ذبح شرعی شده باشد ژله ی تهیه شده از آن، خارجی یا داخلی و با هر اسم و مارک، حلال است .
اگر از اجزای بدن حیوان حرام گوشت تهیه شده باشد یا حیوان، حلال گوشت بوده ولی ذبح شرعی نشده باشد (مثلا به دست غیر مسلمان ذبح شده باشد) اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا حرام می باشد، اگر چه مقدار مورد استفاده خیلی کم و جزئی باشد.همچنین ژلهای که با استفاده از اجزای آن تهیه می شود، حرام است و خوردن آن جایز نیست.
اما اگر ژله ای از بازار غیر مسلمانان (کشورهای غیر مسلمان) خریداری شود، و در نجاست یا حرمت اکل محتویات آن شک حاصل شود، از چند صورت خارج نیست:
1- می دانیم از گیاه تهیه شده است اما در نجاست و طهارت آن شک داریم؛ در این صورت حکم به طهارت می کنیم.
2- نمی دانیم از گیاه تهیه شده است یا حیوان؛ در این صورت باز حکم به حلیت می شود.
3- می دانیم از حیوان تهیه شده است اما در این که تذکیه (ذبح شرعی) شده است یا نه، شک داریم؛ در این صورت اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا در حکم میته و محکوم به نجاست و حرمت است، یعنی در صورتی می توان گوشت را مصرف کرد که تذکیه ی آن احراز شده باشدیا در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد و الا حرام می باشد.
در این زمینه توجه به دو استفتا می تواند راهگشا باشد:
سؤال :آیا ژله از استخوان خوک به دست مىآید و حرام است؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اگر یقین حاصل شود که چیزى از اجزاى خوک تهیه شده، خوردن واستعمال آن جایز نیست؛ ولى ژله از چیزهاى حلال هم تهیه مىشود، بنابراین آنچه در بازار مسلمین خرید و فروش مىشود تا به حرمت یا نجاست آن یقین نداشته باشید، پاک و حلال است.
سؤال: ما از سفر خارج، مقدار زیادى پاستیل آورده ایم که نمى دانیم از ژله ی خوک است یا نه، اکنون خوردن آن چه حکمى دارد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مدظله العالی):
چنانچه معلوم نباشد از ژله ی حیوانى است، مانعى ندارد.
جواز تقلید از امورى است که مقلد باید در آن اجتهاد کند و فتواى مجتهد نمیتواند براى مقلد کافى باشد. لذا این مسئله از اهمیت فراوانى برخوردار است.
معمولاً مکلف به یکى از این دو دلیل زیر اقدام به تقلید از مجتهد میکند:
1. روش زندگى عقلایى این است که در هر موردى که نیاز به آگاهى کارشناسى وجود دارد ولى فرد شخصاً از آگاهى کافى در آن زمینه برخوردار نیست به متخصص و کارشناس آن مورد رجوع میکند، مانند: رجوع به پزشک در معالجه بیمارى. این روش عقلایى باعث میشود مکلّف به طور طبیعى و به حکم عقل خود درباره شناخت احکام شرعى به مجتهدین که کارشناسان این مسئلهاند رجوع کند.
2. هر مسلمانى میداند که در اسلام تکالیف واجب و حرامى وجود دارد و همین آگاهى اجمالى کافى است که او در برابر آن تکالیف مسئول باشد. او براى انجام مسئولیت در برابر این تکالیف یکى از سه راه را در جلوى خود دارد: یا باید خودش این واجبات و محرمات را بشناسد و به آنها عمل کند. و یا اگر آنها را دقیقاً نمیشناسد باید به گونهاى رفتار کند که حتماً تکلیف را انجام داده باشد؛ یعنى در هر مسئلهاى که احتمال واجب یا حرام بودن آنرا میدهد احتیاط کند. و یا باید به رأى یک کارشناس در آن اعتماد کند و هر چه را او واجب یا حرام دانست اطاعت کند. در هر یک از این سه حالت او میداند که از عهده آن تکلیف برآمده است. اما راه اول نیازمند زمان طولانى است و او تا رسیدن به آن زمان بینیاز از دو راه دیگر نیست. راه دوم نیز علاوه بر اینکه خودش نیازمند اطلاعات کافى در واجبات و محرمات و روشهاى احتیاط در هر مسئله است بسیار سخت و دشوار و گاه غیر ممکن است. پس تنها راه سوم براى او باقى میماند.
این دلیل لزوم تقلید را فقط در مسائلى که احتمال وجوب یا حرمت آنرا میدهد و نیز مسائلى که حداکثر احتمال استحباب آنرا میدهد و قصد انجام آنرا دارد اثبات میکند. ولى دلیل نخست، جواز تقلید در همه مسائل را به اثبات میرساند. مسائل فرعى تقلید، مانند جواز بقاى تقلید از میت، از مسائلى است که مکلف غیر مجتهد خود نمیتواند در آن به نتیجه برسد و باید از دو راه دیگر (احتیاط یا تقلید) بهره جوید.
ادله دیگرى نیز براى جواز یا لزوم تقلید وجود دارد که استناد به آنها در حیطه تخصص مجتهد است و مجتهد به آن فتوا میدهد.
هنگامى که مجتهد براى یافتن حکم کلّى الهى در یک مسئله به منابع دینى مراجعه میکند و با بهرهگیرى از شیوههاى مخصوصى که براى استنباط وجود دارد، حکم مزبور را به دست میآورد و در اختیار مقلّدان خود قرار میدهد، از آن به «فتوا» یاد میکنند. بنابراین، «فتوا»، استنباط حکم جهانشمول دین در یک زمینه با مراجعه به منابع دینى و بهرهگیرى از شیوههاى شناخته شده استنباط[1] میباشد.
وقتى رهبر با توجه به احکام کلّى الهى و نظامهاى اسلامى و با التفات و دقّت در شرایط موجود، وظیفهاى را نسبت به مسئلهاى خاصّ براى همگان یا گروهى از افراد یا فرد خاصّى مشخّص میکند، این عمل را «حکم» مینامند. پس «حکم» در عین نظر به احکام کلّى الهى و ارزشها و آرمانهاى ماندنى و جهانشمول اسلام، به موقعیّت و شرایط خاصّ نیز توجّه دارد و مادامى که آن وضعیت تغییر نکرده، از سوى رهبر یا جانشینان او اعتبار میگردد.
از نگاه شارع، اطاعت از احکام کلّى الهى و فتواى فقیه جامع شرایط، مانند پیروى از احکام رهبر و ولىّ امر، لازم و مشروع است.[2] با این تفاوت که فتواى فقیه براى خود او و مقلّدانش لازم الاّتباع میباشد، در حالی که همگان باید از «حکم» رهبر اطاعت کنند.
منبع برای مطالعه بیشتر:
هادوى تهرانى، مهدى، ولایت و دیانت، قم، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، چاپ دوم، 1380ش.
یکی از انواع روزههای حرام، «روزه وصال» است که به دو صورت قابل تفسیر است:
1. در وقت نیّت روزه، قصد تأخیر افطار تا سحر روز بعد را داشته باشد؛ یعنی شام و سحر را یکی کند.[3] امام صادق(ع) فرمودند: «الْوِصَالُ فِی الصِّیَامِ أَنْ یَجْعَلَ عَشَاءَهُ سَحُورَه» وصال در روزه یعنی غذایش را تنها در سحر بخورد.
2. در وقت نیّت، قصد روزه گرفتن دو روز پشت سر هم راداشته باشد، بدون آنکه در شب روزه خود را افطار کند.پیامبر(ص) فرمود: «لَا وِصَالَ فِی صِیَامٍ یَعْنِی لَا یَصُومُ الرَّجُلُ یَوْمَیْنِ مُتَوَالِیَیْنِ مِنْ غَیْرِ إِفْطَارٍ» وصال در روزه نباید باشد، یعنی نباید دو روز پشت سر هم و بدون افطار روزه بگیرد.
اما اگر از ابتدا قصد وصل کردن نداشته باشد، حرام نیست.
روزه وصال به دلایلی حرام است:
الف) روایات ناظر به حرمت این نوع از روزه؛ مانند «صَوْمُ الْوِصَالِ حَرَامٌ» روزه وصال حرام است. و «لَا وِصَالَ فِی صِیَامٍ …»؛وصل در روزه وجود ندارد.
ب) بدعت بودن روزه وصال؛ زیرا خدا روزه از اذان صبح تا شب واجب کرده؛ لذا کسی بیشتر از این مقدار روزه بگیرد، بدعت در دین گذاشته که حرام است.
ج) اجماع فقها بر حرمت روزه وصال.
در مسئله عدالت امام جماعت، همین که مأمومین امام را عادل بدانند کافی بوده و نماز امام و مأمومین صحیح است. ولی برخی از مراجع در فرض سؤال که امام جماعت، خود را عادل نمیداند، تصدی امامت را برای او -بنابر احتیاط- جایز نمیدانند.
ضمائم:
پاسخ دفاتر مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
بنابر اقوا، کسى که خودش را مىشناسد که عدالت ندارد، ولى مأمومین به عادل بودن او اعتقاد دارند، جایز است که نماز جماعت بخواند، اگرچه احتیاط مستحب آن است که امامت را ترک کند. و این نماز جماعت صحیح است و احکام جماعت بر این نماز مترتب مىشود.
حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):
اگر در نظر مأمومین عادل باشد میتواند امام جماعت شود و همین که دیگران به وی اقتدا کنند نمازش جماعت میشود.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
در فرض سؤال؛ بنابر احتیاط واجب نباید متصدی منصب امامت جماعت شود.
حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):
1. چنین فردی میتواند امام جماعت شود؛ البته در خصوص نماز جمعه، نماز عید قربان و نماز عید غدیر، اگر بخواهد به عنوان یک فقیه که خودش دارای ولایت است، امامت کند، باید خودش نیز به عدالت خویش معتقد باشد تا اساساً ولایت داشته باشد و بالمآل مجاز به امامت در این موارد باشد. اما اگر از جانب فقیه عادلِ دارای ولایت، به امامت در این امور منصوب شده باشد، شرط نیست که خودش به عدالت خویش معتقد باشد.
2. برای تحقق جماعت واجب نیست امام جماعت، نیت جماعت کند؛ مگر در نماز جمعه، نماز عید قربان و نماز عید غدیر که در این سه مورد باید امام جماعت، نیت جماعت داشته باشد.
لینک به سایت استفتائات
فقها در برخی از احکام کفن و دفن مردگان گفتهاند: مستحب است دهان و چشمهای مرده را ببندند.[1]
این حکم برگرفته از روایات و برخی گزارشات از رفتار امامان معصوم(ع) است؛ از جمله اینکه امام صادق(ع) در جریان فوت فرزندشان(اسماعیل)، ریش و سبیل او را به هم چسباند(دهانش را بست) و چشمان او را برهم گذاشت و روپوشی بر صورت او کشید.
شاید حکمت این کار، آن باشد که اگر دهان و چشمان مرده باز بماند و در همان حالت، بدنش سرد شود، تا هنگام دفن چهرهاش به نحو نامطلوبی تغییر خواهد کرد.
در مورد تعريف امامت، اختلاف نظر زيادى وجود دارد، و بايد هم وجود داشته باشد، چرا كه امامت از نظر گروهى (شيعه و پيروان مكتب اهلبيت «عليهم السلام») از اصول دين و ريشههاى اعتقادى است، در حالى كه از نظر گروه ديگر (اهل سنت) جزء فروع دين و دستورات عملى محسوب می شود.
بديهى است اين دو گروه به مسأله امامت يكسان نمىنگرند و طبيعى است كه تعريف واحدى نيز ندارند.
به همين دليل می بينيم يك دانشمند سنى امامت را چنين تعريف می كند: “الِامامَة رِئاسَة عامّةٌ فى امُورِ الدِّينِ وَالدُّنْيا، خَلافَة عَنِ النَّبى صلى الله عليه و آله": «امامت رياست و سرپرستى عمومى در امور دين و دنيا به عنوان جانشينى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است». «1»
مطابق اين تعريف، امامت يك مسؤوليت ظاهرى در حد رياست حكومت است، منتها حكومتى كه شكل دينى دارد، و عنوان جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله (جانشينى و نيابت در امر حكومت) را به خود گرفته است و طبعاً چنين امامى می تواند از سوى مردم برگزيده شود.
بعضى نيز امامت را به معنى «جانشينى يك شخص از پيامبر صلى الله عليه و آله در برپاداشتن احكام شرع و پاسدارى از حوزه دين بطورى كه اطاعت او بر همه امت واجب باشد» دانسته اند.«2»
اين تعريف تفاوت چندانى با تعريف اول ندارد، و همان مفهوم و محتوا، و همان آثار را، در بر دارد.
ابن خلدون در مقدمه معروفش بر تاريخ، نيز همين معنى را دنبال كرده است «3» شيخ مفيد در «اوائل المقالات» در بحث عصمت چنين مىگويد: «امامانى كه جانشينان پيامبران در اجراى احكام و اقامه حدود و حفظ شريعت و تربيت مردمند معصوم (از گناه و خطا) هستند، همچون معصوم بودن انبياء».«4»
مطابق اين تعريف كه با اعتقاد پيروان مكتب اهلبيت هماهنگ است امامت چيزى فراتر از رياست و حكومت بر مردم می باشد، بلكه تمام وظايف انبياء (بجز در يافت وحى و آنچه شبيه آن است) براى امامان ثابت است و به همين دليل شرط عصمت كه در انبياء مىباشد در امام نيز هست. (دقت كنيد)
از اين رو در شرح احقاق الحق، امامت در نزد شيعه چنين تعريف شده “هِىَ مَنْصَب الهى حائِز لِجَميعِ الشُّؤون الْكَريمَة وَالْفَضائِل الّا النُّبُوَّة وَ ما يُلازِم تِلْكَ الْمَرْتَبَةِ السّامِيَه": «امامت يك منصب الهى و خدادادى است كه تمام شئون والا و فضايل را در بر دارد جز نبوت و آنچه لازمه آن است».«5»
مطابق اين تعريف، امام از سوى خداوند و به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله تعيين مىشود، و همان فضايل و امتيازات پيامبر صلى الله عليه و آله را (جز مقام نبوت) دارد، و كار او منحصر به حكومت دينى نيست.
به همين دليل اعتقاد به امامت جزئى از اصول دين محسوب می شود، نه يكى از فروع دين و وظايف عملى.
قرآنی که توسط حضرت علی(علیه السلام) جمع آوری شده بود با قرآن موجود از جهت محتوا و متن تفاوتی نداشت. تفاوت اصلی آن در ترتیب سوره ها بود و شان نزولی که حضرت علی(علیه السلام) در مورد آیات مختلف در کنار آنها ذکر کرده بودند.
مصحف على عليه السّلام ويژگيهايى داشت كه در منابع متعدّد بدين شرح آمده: نخستين ويژگى اين كه سوره ها به ترتيب نزول نوشته شده بود. دوم اين كه قرائت آيات بر طبق قرائت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله ثبت بود و جايى براى اختلاف قرائت در آن نبود. سومين خصوصيّت اين بود كه شأن نزول آيات و برخى توضيحات روشنگر- يعنى تفسير يا تأويل آيات- جدا از متن قرآن در آن آمده بود و بدين جهت بسيارى از حقايق قرآنى را در برداشت.[1]
[1] - محمد مهدى ركنى يزدى،آشنايى با علوم قرآنى ،ص: 66.
آیا «جوهر»، جنس است؟
فیلسوفان مسلمان بر این باورند که «جوهر»، جنس برای مقولات تحت جوهر است؛[1] یعنی «جوهر» جنسالاجناس است و اقسامی که برای آن برشمردهاند انواع آن به حساب میآیند؛ انواع تحت جنس جوهر، عبارتاند از: جسم، مادّه، صورت، نفس و عقل، که اشخاص و افراد آنها در خارج موجودند. [2]
برخی از فلاسفه، برای اثباتِ جنس بودن جوهر برای ماهیاتِ نوعی تحت آن، استدلال میکنند که احتیاج ماهیات عرضی در وجود خارجیشان به موضوعی که بینیاز از آنها باشد مستلزم آن است که در خارج ماهیتی باشد که ذاتاً موضوع آن اعراض و بینیاز از آنها باشد؛ زیرا اگر چنین موضوعی نباشد، زنجیره این نیازمندی تا بینهایت ادامه مییابد، و در این صورت هیچ ماهیتی تحقق نخواهد یافت.[3]
[1]. ر. ک: ابو نصر الفارابى، المنطقیات للفارابى، ج3، ص 75، قم، مکتبة آیة اللّه المرعشى، چاپ اول، 1408ق؛ شیخ الرئیس ابن سینا، الشفاء(المنطق)، ص 63، قم، مکتبة آیة الله المرعشى، چاپ، 1404ق.
[2]. ر. ک: 785 و 41922.
[3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمه، ص 91، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق.
<< 1 ... 30 31 32 ...33 ...34 35 36 ...37 ...38 39 40 ... 71 >>