معنای «تأدیبات صلاحیه» در لغت و علم منطق چیست؟
پیش از آنکه تعریف این اصطلاح در منطق بیان شود، دو واژه «تأدیبات» و «صلاحیه» در لغت معنا میشود تا تناسب آن با معنای اصطلاحی روشن شود:
ریشه و سه حرف اصلی «تأدیبات»، «أدَب» است و أدب در لغت به این معانی آمده است: روش پسندیده، اخلاق نیکو، فضیلت، مردمی، و …. و «تأدیبات» به معنای مقررات و قوانین کیفری نیز آمده است.
«صلاحیة» از «صَلاح» به معنای نیکی، ضد فساد و تباهی، مصلحت، شایسته و … است.
با توجه به معنای لغوی؛ «تأدیبات صلاحیه»؛ یعنی روشها و رفتارهای نیک و پسندیدهای که به مصلحت و صلاح مردم است، و فساد و تباهی در آن نیست.
اما مقصود از تأدیبات صلاحیه در اصطلاح منطق به شرح زیر است:
گاهى ادراک انسان مربوط به یک امر کلّى است که در نتیجه، یا انسان حکم به حُسن و نیکی یک کار میکند؛ چرا که کمالی برای نفس است؛ مانند علم و شجاعت و یا به جهت اینکه یک مصلحت عمومى (نوعى) در آن است؛ مانند مصلحتى که در عدل براى حفظ نظام و بقای نوع انسان وجود دارد. این ادراک، با قوّه عقل -از آن جهت که عقل است- بوده و لذا مدح و ستایش همه عقلا را به دنبال دارد. و یا قُبح و زشتی یک چیز را درک میکند به اعتبار اینکه نقصى براى نفس است؛ مانند جهل و نادانی، یا به دلیل اینکه مفسدهاى عمومى در آن است؛ مثل ظلم، که در این موارد عقل -از آن جهت که عقل است- قُبح و زشتی را درک میکند و مذمّت و نکوهش همه عقلا را به دنبال دارد. لذا این ستایش و نکوهش؛ وقتى که همه عقلا به اعتبار مصلحت یا مفسده نوعى یا به اعتبار کمال و نقص نوعى بر آن متّفق باشند، از احکام عقلیه میباشد و این احکام عقلیه همگانى، «آراء محموده» و «تأدیبات صلاحیه» نامیده میشوند.
با توضیحی که بیان شد، دلیل نامگذاری این آرا و احکام عقلی به تأدیبات صلاحیه روشن شد؛ یعنی گزارههایی مانند «عدالتورزی خوب است»، نزد مردم و عقلا جزو رفتارهای نیک و شایسته شمرده میشود و مورد پذیرش آنها است. لذا حُسن و خوبی آن درک میشود و همین است معناى حُسن و قُبح عقلیاى که محل بحث و گفتوگو و اختلاف نظر میان اشاعره و عدلیه واقع شده است.
تأدیبات صلاحیه، از قسم قضایاى مشهورات هستند. و قضایای مشهورات؛ قضایایى هستند که میان مردم شهرت یافته است. کسانیکه این امور نزدشان مشهور شده، گاه همه عقلا، گاه بیشتر ایشان و گاه گروه خاصی است. سبب شهرت یک قضیه یکی از این امور است: بدیهی بودن، فطری بودن، مصلحت عمومی نوع بشر، عادت افراد یک جامعه و عواطف احساسات و حالات خاص روحی. و عقل نیز به این اعتبار به آن حکم میکند.