پاسخ اجمالی
بین نظام حاکم بر دنیا و نظام حاکم بر آخرت، تفاوتهای زیادی وجود دارد که جمعآوری همه آنها مقدور ما نیست؛ از اینرو فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. یکی از تفاوتهایی که بین دنیا و آخرت وجود دارد، این است که مردم در دنیا میتوانند به یکدیگر ظلم کنند ولی در آخرت چنین امکانی وجود ندارد.[1]
2. یکی دیگر از خصوصیتهای دنیا این است که در آن مرگ و میر و بیماری و… وجود دارد، در حالیکه در عالم آخرت، خبری از مرگ نیست[2] و کسانی که اهل بهشت باشند، از هر درد و رنج و بیماری مصون هستند.[3]
3. نعمتهای دنیوی فانی و نابود شدنی هستند، ولی نعمتهای اخروی، پایدار و دائمیاند.[4]
4. بلاهای دنیایی شامل افراد معصوم نیز میشود، بلکه گفته شده هرکس ایمانش بیشتر است، ابتلایش نیز بیشتر است،[5] ولی بلاها و عذابهای اخروی فقط شامل خطاکاران و در قبال گناهانشان انجام میشود.[6]
[1]. «لا ظُلْمَ الْیَوْمَ»؛ غافر، 17.
[2]. «وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ»؛ زخرف، 77.
[3]. «لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوبٌ»؛ فاطر، 35.
[4]. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ نحل، 96.
[5]. «قَالَ النَّبِیُّ ص نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً وَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل»؛ منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة، ص 183، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق.
[6]. «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُم»؛ آل عمران، 182.
پاسخ اجمالی
جهان همواره در حال تغییر و تحول است و خصوصیات اشیا، با فعل و انفعالاتی قابل تغییر بوده و حتی دانشمندان بشری نیز می توانند، جسمی را که روزی به عنوان ماده ای نسوز از آن استفاده می شده، با انجام تغییراتی در آن و بدون اضافه نمودن عنصری جدید، به ماده ای قابل اشتعال تبدیل نمایند. اکنون که انسان به چنین قابلیتی دست یافته، آیا باز هم جای ابهامی وجود دارد که پروردگار آفریننده هستی بتواند با اندک تغییری در عناصر تشکیل دهنده شیطان، او را با آتش جهنم بسوزاند؟!
پاسخ تفصیلی
در پاسخ، نخست داستانی در این زمینه نقل می شود که هر چند در مستند بودن آن تردیدهایی وجود دارد، اما به هر حال، پاسخ موجود در آن، منطقی بوده و با پرسش شما نیز در ارتباط است:
فرد به ظاهر دانشمندی در جلسه ای که بهلول عاقل در آن شرکت داشت، همین پرسش را مطرح نمود. مدتی بعد بهلول، پیشانی آن مرد را با کلوخی هدف قرار داده و سر او را مجروح و خون آلود نمود و در پاسخ اعتراض او بیان داشت که آیا مگر این کلوخ از خاک نیست و آیا مگر تو از خاک آفریده نشدی؟! اگر آتش نمی تواند آتش را بسوزاند، پس خاک چگونه می تواند به خاک آسیب برساند؟[1]
براین اساس، توجه داشته باشید همان گونه که انسان، خاک نیست، بلکه از خاک آفریده شده، شیطان نیز آتش نبوده، بلکه از آتش آفریده شده است و همان گونه که خاک می تواند به انسان، آسیب برساند، آسیب رساندن آتش به شیطان نیز موضوعی محال و دور از ذهن نیست، چنانچه نمونه های بسیاری وجود دارد که موادی با منشأ یکسان، بر یکدیگر تأثیر منفی گذاشته و به آنان آسیب می رسانند و نیز ویژگی های برخی مواد، با اندک تغییری در آن، کاملا برعکس خواهد شد. لطفا در موارد ذیل دقت فرمایید:
1. می دانیم که یخ از آب تشکیل شده و آب جوش نیز همان آب است و در ترکیب مولکولی آنها، کوچک ترین تفاوتی نیست، اما اگر یخ را در مجاورت آب جوش قرار دهیم، آسیب دیده و به تدریج از میان خواهد رفت.
2. اگر از ما بپرسند که دشمن آتش چیست و با چه وسیله ای می توان به مبارزه با آن پرداخت، بی تردید آب را معرفی خواهیم نمود. آتش گرفتن آب، بسیار عجیب تر از آتش گرفتن آتش است! اما جالب است بدانید که اگر آب را با عبور جریان الکتریسیته و با کمک کاتالیزور، به اجزای تشکیل دهنده آن، یعنی اکسیژن و ئیدروژن تقسیم نموده و هر کدام از این دو عنصر را در گوشه ای نگه داری نماییم و سپس شعله آتش را به آنها نزدیک کنیم، خواهیم دید که قسمت اکسیژن آن شعله ور شده و قسمت ئیدروژن آن منفجر خواهد شد! و جالب تر آن که بدانید خداوند به هر دو مورد آن در قرآن کریم، اشاره نموده و در بیان نشانه های قیامت، یک بار اعلام می دارد که در آن روز دریاها شعله ور خواهند شد،[2] و در جای دیگر تصریح به منفجر شدن دریاها می نماید![3] برخی مفسران پیشین که در ارتباط با عناصر تشکیل دهنده آب، اطلاعی نداشتند، آتش گرفتن آب را موضوعی بسیار عجیب و تقریبا محال دانسته و بر همین اساس، برای این آیه، توجیهات مختلفی بیان می نمودند.[4] البته، روایتی از مولا علی (ع) وجود دارد که ایشان از فردی یهودی پرسیدند: جهنم کجاست؟ مرد یهودی پاسخ داد: دریا! امام (ع)، حرف او را تأیید نموده و فرمودند که او راست می گوید.[5]
3. تمام گیاهان با فتوسنتز، یعنی با استفاده از نور خورشید (که برگرفته از آتش است)، رشد و نمو می یابند و حتما می دانید که امروزه، در گلخانه ها، تنها با استفاده از آب و نور و حتی بدون نیاز به خاک، گیاهانی را پرورش می دهند. حال پرسش ما این است که اگر چنین گیاهانی که تنها از آتش و آب تشکیل شده اند را مقابل حرارت آتش قرار دهیم، آیا آسیبی به آنان وارد نخواهد شد؟!
4. امواج مختلفی در فضا وجود دارند؛ مانند امواج منتشره توسط ماهواره ها، ایستگاه های رادیو و تلویزیون، تلفن های همراه و دیگر وسائل مخابراتی و …. که فرمول های مشترکی بر تمام آنها حاکم بوده و تفاوت آنان، تنها در مواردی؛ مانند فرکانس ها و طول موج های مختلف است.
با این وجود، آنها می توانند بر هم تأثیر گذار بوده و عملکرد صحیح یکدیگر را مختل نمایند!. جنگ الکترونیکی که حتما آن را شنیده اید، با استفاده از چنین قابلیتی امکان پذیر است. آیا این پرسش برایتان مطرح نشده که چگونه امواج می توانند به امواج دیگر آسیب برسانند؟! و … .
امروزه، قانونی در فیزیک وجود دارد، مبنی بر این که: ماده و انرژی، هیچ گاه از بین نخواهند رفت، بلکه دائما از حالتی به حالت دیگر تبدیل خواهند شد. به همین دلیل، یک ماده یا انرژی، با تغییراتی که در آن به وجود می آید، قابلیت های متفاوتی خواهد یافت و آبی که یک روز، خاموش کننده آتش به شمار می آمد، با تغییری فیزیکی، به کمک آتش شتافته و در شعله ور نمودن و انفجار آن، تأثیر مثبت خواهد گذاشت!
پروردگاری که چنین قابلیت های شگفت آوری در جهان طبیعت آفریده است، به راحتی می تواند با اراده خود و با فعل و انفعالات اندکی در خصوصیات شیطانی که از آتش آفریده شده و یا حتی تبدیلش به ماده ای قابل اشتعال، او را در آتش جهنم بسوزاند: “إن ذلک علی الله یسیر"؛ و این بر خداوند آسان است.[6]
[1] حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثناعشری، ج 4، ص 28، انتشارات میقات، تهران، 1363 ه ش.
[2] تکویر، 6، “و إذا البحار سجّرت".
[3] انفطار، 3، “و إذا البحار فجّرت".
[4] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 20، ص 231، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 ه ش.
[5] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 43، دار المعرفة، بیروت، 1412 ه ق.
[6] حج، 70.
پرسش:
انسان دارای روح می باشد. بعد از مرگ تا روز رستاخیز روح در کجا باقی می ماند و چه اقدامی صورت می دهد یا روی او صورت می گیرد؟
پاسخ:
روح موجودی است مجرّد و غیر مادّی ؛ که هیچگاه داخل بدن نمی شود ؛ کما اینکه بیرون بدن هم نیست. چون داخل و خارج برای موجود مجرّد بی معنی است. رابطه ی روح و بدن ، همانند رابطه ی معنی و کلمه است که یکی بر روی کاغذ و دیگری در عالم ذهن می باشد و هیچکدام نیز داخل یا خارج دیگری نیستند. چون موجودات عالم ذهن و موجودات عالم مادّه ، قابل سنجش نسبت به یکدیگر نمی باشند. مثلاً نمی توان گفت سیبی که انسان در ذهن خود تصوّر می کند ، چند متر از دیوار مقابل او فاصله دارد. فاصله ی بین دو موجود ذهنی یا دو موجود مادّی ، قابل اندازه گیری است ؛ امّا بین موجود ذهنی و موجود مادّی ، فاصله معنا ندارد. معنا نیز موجود ذهنی است ؛ که با کلمه ی مادّی ارتباط وجودی دارد ؛ ولی داخل یا خارج آن نمی باشد. روح و بدن نیز به همین نحو ، هر کدام در عالم خود می باشند ؛ لکن با یکدیگر در ارتباطند.
هنگام مرگ اتّقاقی که می افتد این است که بدن دچار تخریب می شود و قابلیّت خود برای حفظ ارتباط با روح را از دست می دهد ؛ همانگونه که اگر کلمه را دستکاری کنیم ، ارتباطش با معنا بریده می شود ؛ مثلاً اگر از کلمه ی « درخت» ، حرف « ر» حذف شود ، یا جای دال و راء عوض شود ، واژه ی « درخت » معنی خود را از دست می دهد ؛ یعنی ارتباطش با عالم ذهن عوض می شود. پس هنگام مردن ، حقیقتاً چیزی از بدن خارج نمی شود ؛ بلکه رابطه ی بدن مادّی با روح غیر مادّی بریده می شود. لذا هنگام مرگ ، روح از محلّ خود تکان نمی خورد ؛ بلکه تنها ارتباطش با بدن مادّی بریده می شود. امّا این بدان معنا نیست که انسان بعد از آن بدنی نداشته باشد ؛ بلکه انسان هنگام زنده بودنش هم دو بدن دارد ؛ یکی بدن مادّی و دیگری بدن برزخی که در حقیقت ، باطن بدن مادّی است. پس بعد از مرگ ، روح همچنان با بدن برزخی و در عالم برزخ به عملکرد خود ادامه می دهد. بدن برزخی انسان نیز ، شبیه همین بدن دنیایی اوست ؛ لکن بدنی است غیر مادّی ؛ نظیر بدنهایی که در خواب می بینیم یا در ظرف خیال خود تصوّر می کنیم. از این بدن غیر مادّی ، تعبیر به بدن مثالی نیز می شود.
بعد از اینکه ارتباط روح و بدن برزخی ، با بدن مادّی قطع شد ، شخص خود را در عالم برزخ می یابد ؛ که آن را عالم قبر نیز می گویند؛ البته دقّت شود! مراد از عالم قبر، آن حفره موجود در گورستان نیست؛ بلکه عالم قبر، اسم دیگری است برای عالم برزخ؛ که عالمی است غیر مادّی ولی جسمانی؛ یعنی عالمی که موجودات آن، شکل و رنگ و اندازه و سایر خصوصیّات موجودات دنیایی را دارند امّا مادّه ندارند؛ مثل همان موجوداتی که در خواب می بینیم؛ که جسم هستند ولی مادّی نیستند. پس دقّت شود که جسمانیّت غیر مادّیّت است.
وقتی شخص خود در عالم برزخ یافت، ابتدا خود را تحت فشاری جانکاه می یابد ؛ چون وارد عالمی شده که هیچ شناختی از آن ندارد یا شناختی اندک از آن دارد. البته این فشار برای کسانی است که فرد آشنایی در اطراف خود نبینند ؛ مانند کسی که وارد مجلس بیگانه ای می شود که نه تنها هیچکس او را تحویل نمی گیرد ؛ بلکه همه با چشم تهدید به او می نگرند. لذا مومنین واقعی که به محض حضور در عالم برزخ ، ائمه (ع) را حامی خود می یابند ، مشکلی از این جهت ندارند.
بعد از این مرحله ، فرشتگانی سراغ شخص آمده و اعتقادات او را بررسی می کنند ؛ که از آن حسابرسی، تعبیر می شود به سوال قبر؛ یعنی سوال برزخ. اگر شخص در این حسابرسی اعتقادی سربلند بود ، راهی بهشت برزخی می شود ؛ در غیر این صورت وارد جهنّم برزخی خواهد شد. عدّه ای از اینان نیز بعد از برهه ای از جهنّم برزخی نجات می یابند ؛ امّا باقی اهل جهنّم تا روز قیامت در آن خواهند ماند. که عدّه ای از آنها نیز در آخرت وارد بهشت می شوند و بقیّه باز وارد جهنّم اخروی خواهند شد ؛ که آنها نیز دو دسته اند ؛ گروهی تا ابد در جهنّم می مانند و گروهی دیگر ، بعد از تحمّل عذاب اعمالشان نجات خواهند یافت.
*بنامت ای ارحم الراحمین*

یکی از سؤالاتی که درباره جان دادن پرسیده میشود مربوط به حالاتی است که انسان در زمان مرگ دارد. راستی هنگام جان دادن سختی دارد و حکمت این سختی برای انسان چیست؟
لحظات مرگ برای هر انسانی سخت و ناگوار است و برای کافران در دنیا عذابآورتر، چنانچه دراینباره امام سجاد (ع) فرمودهاند: مرگ برای کافر مانند کندن لباسی است فاخر و انتقال از منزلهای مورد علاقه خود و تبدیل آنها به چرکترین و خشنترین لباسها و وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذابهاست. 1
در روایتی آمده است که روزی عزرائیل نزد حضرت موسی (ع) آمده و قصد گرفتن جان او را داشته است و سرانجام پس از گفت و گوهای فراوان با موسی (ع)، عزرائیل با دادن نارنجی خوشبو به موسی (ع) روح او را از بدن قبض مینماید. پس از آن که روح موسی (ع) از بدن جدا گردید، فرشتگان از وی پرسیدند:
یا اَهونَ الانبیاء مَوتاً کَیف وَجَدت المُوت؛
ای کسی که در میان پیامبران از همه راحتتر مُردی، مرگ را چگونه یافتی؟
موسی (ع) پاسخ داد:
کشاةٍ تُسلَخُ وَ هی حَیَةٌ؛
مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند یافتم. 2
علاوه بر این در باب تلخی مرگ از نظر حضرت یحیی (ع)، از امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان فرمودهاند: حضرت عیسی (ع) به کنار قبر حضرت یحیی (ع) آمد و از درگاه خداوند متعال درخواست نمود تا یحیی (ع) را زنده نماید. پس دعایش مستجاب گردید و یحیی (ع) از قبر بیرون آمد و به عیسی (ع) گفت: از من چه میخواهی؟ عیسی گفت: میخواهم با من اُنس بگیری، چنانچه در دنیا بر من مأنوس بودی.
سپس یحیی (ع) پاسخ داد: ای عیسی (ع)! هنوز تلخی مرگ در کامم فروننشسته، تو میخواهی مرا به دنیا برگردانی و بار دیگر تلخی مرگ را بچشم؟! آنگاه یحیی (ع) از عیسی (ع) جدا شد و به عالم قبر بازگشت. 3
البته باید دانست طبق بعضی از روایات، حتی مردان خدا و پیامبران که نه دلبستگی به دنیا داشته و نه وحشتی از آینده، از سختیهای لحظهی مرگ، لحظهی انتقال از این دنیا به دنیای دیگر نگران بودهاند، به نحوی که در مورد رسول خدا (ص) روایت شده است در لحظات پایانی عمر مبارکشان که دچار عارضه تب گردیده بودند، پیوسته دست در ظرف آب نموده و به صورت میکشیدند و زبانشان به ذکر «لا اله الا الله» حرکت مینمود و میفرمودند: «اِنَ لِلمُوتِ سَکراتُ؛ مرگ شدائد و سختیهایی دارد (که بسیار وحشتناک میباشد)». 4
اما حکمت این سختیها چیست؟
در کتاب «معانی الاخبار» مرحوم شیخ صدوق روایت میکند:
امام کاظم علیه السلام علیه السلام برای عیادت مردی که در سکرات مرگ غوطهور شده و دیگر قادر بر پاسخ کسانی که با او تکلم میکردند نبود، وارد شدند. اطرافیان به آن حضرت عرض کردند: یا بن رسولالله! دوست داریم کیفیت مرگ و کیفیت احوال این محتضر را که مصاحب ماست بدانیم.
حضرت فرمودند:
مرگ مانند دستگاه تصفیه است و مؤمنین را از گناهانی که نمودهاند تصفیه و پاک میکند؛ به طوری که آخرین دردی که آنها تحمل می کنند، کفارة آخرین وزر و گناهی است که در آنها باقی مانده است و کافران را تصفیه میکند از حسناتی که در دنیا احیاناً انجام داده اند؛ به طوری که آخرین لذت و راحتی که در دنیا به آنها میرسد، پاداش و جزای آخرین کار نیکی است که به جا آوردهاند.
و اما حال این رفیقتان که در سکرات است این است که مانند کسی که گناهان او را در غربال ریخته و غربال کرده باشند، از گناه بیرون آمده است و از گناهان و وزر و وبال آنها تصفیه شده است و پاک و پاکیزه شده، مثل لباس چرکینی را که بشویند و از چرکها پاکیزه گردد؛ و الآن صلاحیت پیداکرده که با ما اهلبیت رسول خدا در سرای جاودانی ابدی معاشر و همنشین باشد. 5
پیامبر خدا صلیالله علیه و آله در خصوص فواید یاد کردن مرگ در زندگی، میفرمایند: «مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا هیچ بندهای آن را بسیار یاد نکرد، مگر این که خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت» 6
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز فرمودند: «مرگ، دروازه آخرت است» 7
همچنین پیامبر خدا صلیالله علیه و آله میفرمایند: «کسی که چشم به راه مرگ باشد، در کارهای نیک بکوشد» 8
منابع متن:
1) بحارالانوار، ج 6: 155
2) مناهج الشارعین: 590
3) عالم برزخ: 16- 21
4) تفسیر روح البیان، ج 9: 118؛ آمال الواعظین، ج 3: 356- 358)
5) - معانی الأخبار، ص۲۸۹.
6) منتخب میزان الحکمة، ص۵۱۸.
7) منتخب میزان الحکمة، ص۵۱۶.
8) بحارالأنوار، ج۷۷، ص۱۷۱.
*بنامت ای ارحم الراحمین*

ترس مىتواند ریشههاى گوناگونى داشته باشد، كه با بیان یك مثال، موارد آن را بیان مىكنیم:
در دیدگاه اسلام دنیا محل عبور است و انسان عابر و اموال دنیا وسیله مىباشد، و ترس از مرگ همانند ترس یك راننده در شرایط مختلف است:
1- گاهى راننده مىترسد، چون مىبیند ماشین او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است.
افرادى كه ایمان به معاد ندارند و مردن را نیست شدن مىدانند، باید از مرگ هم بترسند چون مرگ در چشم آنها یك نوع سقوط و نابودى است.
2- گاهى رانندهاى كه ماشین خود را با خون دل تهیه كرده و علاقه زیادى به آن دارد، مىترسد كه مبادا كسى وسیله او را بگیرد و از تصوّر جدایى آن رنج مىبرد و خیال مىكند بهتر از این ماشین چیز دیگرى نیست.
كسانى كه علاقه زیادى به دنیا دارند، جدایى آنها از دنیا بزرگترین شكنجه است، ولى اگر انسان در دنیا زاهد باشد و نسبت به آن دلبستگى و وابستگى نداشته باشد، مردن و جدا شدن از آن براى او آسان و راحت وبدون ترس است.
شخصى از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله پرسید: چرا از مرگ مىترسیم؟ حضرت فرمود: آیا مال و ثروت دارى؟ گفت: بله، فرمود: آیا چیزى از آن را در راه خدا انفاق كردهاى؟ گفت: نه، فرمود: به همین خاطر است كه از مرگ مىترسى.
نظیر همین سؤال را شخصى از امام حسن علیه السلام كرد امام جواب داد: «اِنّكم اَخرَبتُم آخرتَكُم و عَمّرتُم دُنیاكم فَأنتم تَكرَهونَ النَّقلَة مِنَ العُمرانِ الىَ الخَراب» شما تمام كوشش خود را صرف آبادى دنیاى خود كردهاید و براى آخرت كار نیكى انجام ندادهاید و به همین خاطر از مرگ مىترسید كه از جاى آباد به جاى خراب منتقل مىشوید.
3- گاهى ترس راننده بخاطر آن است كه جاده را نمىشناسد و این ناآگاهى او را زجر مىدهد.
امام هادى علیه السلام به عیادت یكى از یاران كه مریض بود رفت، دید آن مریض گریه مىكند و از مردن مىترسد. امام هادى علیه السلام فرمود: «تَخافُ مِنَ المَوتِ لانّك لاتَعرِفُه» تو از مرگ مىترسى، چون نسبت به آن شناخت ندارى.
نا آگاهى و بىخبرى و شناخت ناقص نسبت به مرگ و معاد، یكى از عوامل ترس از مرگ است.
4- گاهى ترس راننده بخاطر از دست دادن ماشین و یا ناآگاه بودن از جاده نیست، بلكه چون جاده بسیار طولانى است و او سوخت كمى همراه دارد یا آنكه وسیله او قدرت و استحكام چندانى ندارد، مىترسد.
در مورد آخرت نیز بعضى از طولانى بودن راه وكمى زاد و توشه مىترسند.
حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه مىفرماید: «آه من قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّریقِ و بُعدِ السّفَر و عَظیمِ المَورِد» آه كه توشه راهم كم است و راه طولانى و سفر دور و جایگاه و مقصد بس بزرگ است.
5 - گاهى وسیله دارد و از كمبود سوخت و سالم بودن لاستیك و موتور هم دلهرهاى ندارد، ولى باز راننده ترس دارد. زیرا او در گذشته تخلّفاتى مرتكب شده و پا به فرار گذارده است و اكنون مىترسد كه در جلو راهش پلیس باشد آن هم پلیسى كه پرونده تمام تخلّفاتش را در دست دارد. به علاوه خود عقربك ماشین و كیلومترشمار نشان مىدهد كه طبق قوانین عمل ننموده است، حرارت ماشین، خستگى مسافران نیز گواه دیگرى بر تخلّف اوست، قهراً این راننده خود را باخته كه باید پاسخگوى تمام فرارها و تخلّفات خودش باشد.
در مورد مرگ نیز بعضى چنین هستند، چنانكه در سوره جمعه مىخوانیم: «ولايَتمنّونَه أبَداً بما قَدّمتْ أیدیهِم» حتّى كسانى كه خیال مىكنند از اولیاى خدا هستند، بخاطر تخلّفات خود هرگز آرزوى مرگ نمىكنند.
* بنامت ای ارحم الراحمین *
در شب اوّل قبر برای هر انسانی حوادثی اتفاق میافتد. از جمله این حوادث فشار قبر است. البته بايد دانست كه مقصود از فشار قبر این نیست که در قبور خاکى - که مثلا قطعه ای از آرامگاه است - فشارى بر بدن انسان ها وارد مىشود؛ بلکه چون مقصود از قبر در بسیارى از روایات، عالم برزخ است ، مقصود از: «فشار قبر» هم عذاب خاصى است که انسان در آن عالم متناسب با رفتارهاى خود مىبیند.
فشار و عذاب قبر، جسمانى و روحانى است، ولى جسم و بدن برزخى عذاب و فشار مىبیند؛ نه بدن مادی؛ زیرا روح انسان در عالم برزخ، با بدن برزخى - که متناسب با آن عالم است - همراه میشود.
عذاب قبر براى برخى از مومنان که مبتلا به برخی گناهان شده اند ، نعمت است؛ زیرا در عالم برزخ ، متناسب با کمیت و کیفیت گناه در عذابند و هرگاه از آن گناه پاک شدند ، در عالم قیامت با پاکی وارد بهشت می گردند.
آن گونه که از برخی احادیث استفاده میشود، فشار قبر برای برخی کیفر اعمال محسوب میشود و برای برخی، ملایمتر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهیها است. امام صادق (ع) از پیامبر اکرم نقل فرمود: فشار قبر برای مؤمن، کفاره نعمتهایی است که ضایع کرده است.(1)
با دقت در رواياتي كه در اين خصوص وارد شده مي توان دريافت که: مسئله فشار قبر بسیار مهم و جدي است و باید از عذاب و سختی آن بیمناک بود و آن را محدود در افراد خاصي ندانست .
ابی بصیر میگوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا کسی از فشار قبر در امان است؟ فرمود: از آن به خدا پناه میبرم. چه اندکند کسانی که فشار قبر نداشته باشند. (2)
در مجموع آنچه از اخبار به دست میآید، آن است که: ایمان و عمل صالح موجب امان از فشار قبر است. به هر مقدار نقصانی که در این دو باشد، به همان اندازه عقوبتهایی از جمله فشار قبر را در پی خواهد داشت. اخلاق خوب، تلاوت قرآن، به جا آوردن حج، زیارت اباعبدالله (ع) و برخی اعمال دیگر موجب امان از فشار قبرخواهد شد.
______________
1. بحارالانوار، ج6 ، ص 221.
2. همان، ص 261.
«به موجب آیاتی از قرآن مجید از جمله:"وَ مِن وَرَآغهِم بَرْزَخٌ إِلَیَ یَوْمِ یُبْعَثُون"(مؤمنون،100) همة انسانها پس از مرگ وارد عالم برزخ میشوند. از این رو، تمام آیاتی که دربارة عالم برزخ سخن گفتهاند، با عالم قبر ارتباط دارند و اساساً منظور از قبر، قبر خاکی نیست؛ بلکه همان عالم برزخ است. منظور از شب اوّل قبر هم، اوّلین زمان ورود به برزخ یا عالم قبر است.
آیه 27سوره ابراهیم یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الدنیا وفی الاخره :خدواند ثابت می دارد مومنان را به سخن ثابت در دنیا وآخرت اشاره به سوال وجواب در قبر دارد ومراد از قول ثابت در آخرت پاسخ در قبر است .(مجمع البیان 6/76)
«به موجب آیاتی از قرآن مجید از جمله:"وَ مِن وَرَآغهِم بَرْزَخٌ إِلَیَ یَوْمِ یُبْعَثُون"(مؤمنون،100) همة انسانها پس از مرگ وارد عالم برزخ میشوند. از این رو، تمام آیاتی که دربارة عالم برزخ سخن گفتهاند، با عالم قبر ارتباط دارند و اساساً منظور از قبر، قبر خاکی نیست؛ بلکه همان عالم برزخ است. منظور از شب اوّل قبر هم، اوّلین زمان ورود به برزخ یا عالم قبر است.
آیه 27سوره ابراهیم یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الدنیا وفی الاخره :خدواند ثابت می دارد مومنان را به سخن ثابت در دنیا وآخرت اشاره به سوال وجواب در قبر دارد ومراد از قول ثابت در آخرت پاسخ در قبر است .(مجمع البیان 6/76)