مدح سکوت
سکوت در روایات به شیوه های مختلف و در موقعیت های گوناگون مورد ستایش واقع شده است. این روایات که گاه به صراحت دستور به سکوت می دهند و گاه با ذکر معاصی ناشی از سخن، تلویحاً سکوت را مثبت ارزیابی می کنند، سراسر ابواب اخلاقی را فرا گرفته است.
به برخی از این روایات توجه کنید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله سکوت را علامت ایمان می شمارد:
«لایعْرِفُ عَبْدٌ حقیقَةَ الْایمانِ حَتّی یخْزُنَ مِنْ لِسانِهِ»[1]
هیچ بنده ای حقیقت ایمان را درک نکند تا قسمی از زبانش را نگه داشته باشد( تنها آنچه بسود دنیا و آخرت وی باشد بگوید).
و امام باقر علیه السلام در وصف شیعه می فرماید:
«انَّما شیعَتُنا الْخُرْسُ»[2]
شیعیان ما بی زبانانند.
شیعه کسی است که چنان کم گوید که چون لال فرض شود. کم گوید و آنچه می گوید بجا و پراثر باشد.
همان امام همام فرموده است:
«انَّ هذَا اللِّسانِ مِفْتاحُ کلُّ خَیرٍ وَ شَرٍّ، فَینْبَغی لِلْمُؤْمِنِ انْ یخْتِمَ عَلی لِسانِهِ کما یخْتِمُ عَلی ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ»[3]
این زبان کلید هر بدی و خوبی است، پس چنانچه بر طلا و نقره، مهر می زنی بر زبانت هم مهر بزن.
لقمان حکیم سخن و سکوت را چون نقره و طلا دانسته و طبیعی است که ارزش طلا بسیار بیشتر از نقره است.
قال الصادق علیه السلام:
«قالَ لُقمانُ لِابْنِهِ: یا بُنَی انْ کنْتَ زَعَمْتَ انَّ الْکلامَ مِنْ فِضَّةٍ فَانَ السَّکوتَ مِنْ ذَهَبٍ»[4]
فرزندم اگر گمان می کنی سخن از نقره باشد، سکوت از طلا است( با ارزش تر است).
در روایت دیگر امام صادق علیه السلام سکوت را عمل خیر و دارای ثواب و سخن را عامل ثواب یا عقاب معرفی نموده است.
«لایزالُ الرَّجُلُ الْمُؤْمِنُ یکتَبُ مُحْسِناً مادامَ ساکتاً فَاذا تَکلَّمَ کتِبَ مُحْسِناً اوْ مُسیئاً»[5]
دائماً بنده مؤمن مادامی که ساکت است محسن و نیکوکار شمرده می شود، ولی وقتی که شروع به سخن نمود به مقتضای سخن خود عقوبت یا مثوبت می بیند.
عامل سکوت
سکوت فضیلتی است که برای هرکسی به سادگی میسر نمی باشد، بسیارند کسانی که توان آن را ندارند و چه کم اند آن دسته که مزین به آنند.
اصولًا مایه اصلی دوری از همه گناهان عقل است. انسان عاقل که عواقب دنیوی و اخروی گناه را درک کرده و بدان اعتقاد جزمی یافته است، گرد گناه نمی رود.
و لذا میزان گناه هرکس و ثواب وی بستگی تام و تمام به عقل او دارد. هر قدر میزان عقل بالاتر باشد، پرهیز از گناه بیشتر است تا حدی که عقل کامل هرگز گناه نمی کند و صاحب چنان عقلی معصوم از هر خطائی است.
و البته عصمت معصومان علیهم السلام به این جهت نیست که خدای بالبداهه عصمت را به آنان مرحمت کرده باشد، بلکه آنان کمال عقلانی را تحصیل نموده و به مقتضای آن هرگز به خطا نزدیک نمی شوند.
هر قدر نیز مقدار عقل کمتر باشد، میزان آلودگی به گناه به همان نسبت بیشتر می شود.
عامل سکوت در نگاه اخبار و احادیث، عقل است. عاقل چون مضرّات سخن را درک کند، به مقتضای عقل خود لب فرو می بندد و به غیر سکوت راضی نمی شود.
قال علی علیه السلام:
«الصَّمْتُ آیةُ النَّبلِ وَ ثَمَرُ الْعَقْلِ»[6]
سکوت نشانه بزرگی و میوه عقل است.
و امام باقر علیه السلام عقل، تفکر و سکوت را در طول هم دانسته است.
«دَلیلُ الْعاقِلِ التَّفَکرُ وَ دَلیلُ التَّفَکرِ الصَّمْتُ»[7]
راهنمای عاقل تفکر و راهنمای تفکر سکوت است.( سکوت انسان را به تفکر وامی دارد و آن موجب انجام اعمال عقلائی می باشد).
و امام رضا علیه آلاف التحّیة و الثّناء سکوت را دروازه حکمت شمرده است.
«… انَّ الصَّمْتَ بابٌ مِنْ ابْوابِ الْحِکمَةِ، انَّ الصَّمْتَ یکسِبُ الَمحَبَّةَ، انَّهُ دَلیلٌ عَلی کلِّ خَیرٍ»[8]
سکوت یکی از درهای حکمت است، خاموشی محبّت می آورد و راهنمای هر کار خیری است.
پی نوشت ها
[1] اصول كافى- جلد 2- صفحه 115.
[2] همان مصدر.
[3] تحف العقول مترجم- صفحه 342.
[4] اصول كافى- جلد 2- صفحه 114.
[5] مستدرك الوسايل- جلد 9- صفحه 16.
[6] غرر الحكم.
[7] بحار الانوار- جلد 78- صفحه 300.
[8] اصول كافى- صفحه 113.