نظر اسلام در مورد برگزاری مراسم «شب یلدا» چیست؟
برگزاری مراسم «شب یلدا» یا «شب چله» یکی از آیینهای کهن ایرانی است که - مانند عید نوروز و جشن مهرگان - سابقه چند هزار ساله دارد. با ورود اسلام به ایران و پذیرش تعالیم این دین از سوی مردم این سرزمین، در جایی مشاهده نشده است که آیین کهن «شب یلدا»، مخالف با آموزههای دینی اعلام شده باشد.
در همین زمینه باید گفت؛ اساساً برنامه اسلام در مقابل آیینهای محلّی و منطقهای جوامعی که به اسلام گرویده و مسلمان شدهاند، مبارزه با تمام سنتهای آنان نبوده و نیست، بلکه نوع تعامل اسلام با فرهنگها و سنتها، به مجموعه محتوای آنها بستگی دارد. اگر سنت و آیینی مخالف کرامت انسانی و آموزههای فرهنگ اسلامی باشد، بدیهی است که اسلام با آن مقابله کرده و آنرا نمیپذیرد؛ مانند زنده به گور کردن دختران که فرهنگ رایج زمان جاهلیت اعراب بوده، و یا پرستش و احترام به آتش به عنوان خدایگان که در ایران کهن رواج داشت. اما اگر آن سنت و آیین، موافق و مطابق با آموزههای دین اسلام بوده، و یا دست کم در تضاد با آن نباشد، اسلام در مورد آنها مانعی ایجاد نخواهد کرد؛ مانند سنت دید و بازدید، هدیه دادن و صله رحم در عید نوروز ایرانیان.
آیین کهن شب یلدا(شب چله) نیز در زمره سنتهایی است که به خودی خود نه تنها نکوهیده نیست، بلکه از آن جهت که برنامههایی؛ مانند صله رحم و رفتن به منزل بزرگان فامیل، نشستن پای صحبتهای آنان و بیان خاطرات تلخ و شیرین بزرگترها، خواندن اشعار حکمتآمیز، رد و بدل کردن هدیهها و … در آن وجود دارد، در جای خود میتواند ارزشمند و مفید باشد.
همچنین از آنجا که این شب مصادف با شروع فصل زمستان است از این جهت میتواند به فال نیک گرفته شود که از دیدگاه اسلامی آغاز بهار عبادت به شمار میآید.
امام صادق(ع): زمستان بهار مؤمن است، شبش بلند و کمکی برای عبادت و شبزندهداری است، روزش کوتاه و کمکی برای روزه گرفتن است.[1]
دقت در نظام طبیعت و زیباییها و نظم موجود در آن نیز از اموری است که مورد تأکید اسلام است و اینگونه جشنها از آنرو که ناظر به چنین زیباییها و نظمهایی بوده و میتواند توجه انسانها را به بزرگی ناظم و حکمت آفریدگار جلب کند، ارزشمند خواهند بود.
اینگونه است که تنها به آن دلیل که نامی از «شب یلدا» در منابع اسلامی وجود ندارد، نمیتوانیم آنرا مخالف ارزشها و آموزههای دینی بدانیم، بلکه نظر اسلام بر نگهداری آیینهای ارزشمندی است که در میان اقوام و جوامع رواج دارد.
در همین راستا است که امام علی(ع) هنگام فرستادن مالک اشتر به سوی مردم مصر، که سرزمینی با فرهنگ کهن چندهزار ساله بود، به وی سفارش میکند:
سنتها و آیینهای نیکی را که بخش وسیعی از مردم آن سرزمین انجامش داده (در دل مردم آن سرزمین جا گرفته) و موجب برقراری الفت و دوستی میان آنان بوده؛ و موجب اصلاح رفتاری جامعه میشود را از بین مبر. و روش جدیدی را ایجاد مکن که به آیینهاى نیک کهن آسیبی وارد کند که در این صورت، آنانی که آن آیین نیک را ایجاد کرده بودند، دارای اجر و پاداش بوده و گناه از بین بردن آن آیینها بر گردن تو خواهد بود!».[2]
روشن است که منظور امام علی(ع) در این سفارش، آیین و سنتهای اسلامی نیست؛ زیرا همانگونه که گفته شد مردم مصر قبل از اسلام دارای فرهنگ و تمدن دیرین بودند و دین اسلام و سنتهای این دین سابقه چندانی در آن سرزمین نداشت تا مورد تأکید و سفارش امام علی(ع) به مالک اشتر باشد.
از طرفی با توجه به پذیرش حسن و قبح عقلی، روایات فراوانی وجود دارد مبنی بر اینکه افراد بشر همواره میتوانند بنیانگذار سنتهای نیک باشند، حتی اگر در دین صریحاً به چنین آیینی اشاره نشده باشد.[3]
بنابر این از آنجا که «شب یلدا» آغاز ورود به شبهای زمستان و نمادی از طولانی بودن شبها در این دوره است، و فرصت بیشتری برای شب زندهداری، تفکر و توجه به تفاوتهای طبیعت و تقدیر شبانهروز، گرد هم آمدن اعضای خانواده و دوستان و آشنایان در آن وجود دارد؛ لذا میتوان از این جهات آنرا مورد تأیید اسلام دانست و بر حفظ و نگهداری آن تأکید کرد.
البته بدیهی است که تأیید مراسم «شب یلدا» بدان معنا نیست که تمام آنچه را که به مناسبت این شب انجام میشود مورد تأیید اسلام بدانیم.
اسراف و تبذیر در خوراک، پوشاک، تزیینات و … هیچگاه مورد تأیید اسلام نبوده و این شب هم استثنایی از دیگر شبها نیست. به عنوان نمونه، اینکه اصرار کنیم که حتماً باید هندوانهای که محصول این فصل نبوده و به صورت معمول در زمستان مورد استفاده قرار نمیگیرد را با چند برابر قیمت تهیه کرده و در سفره شب یلدا قرار دهیم، از توجیه عقلی و دینی برخوردار نیست.
غافل شدن از یاد خدا، چشم و همچشمی، لهو و لعب، بیعفتی و مواردی از این دست - چه در این شب انجام شود و چه در شبهای دیگر - در تضاد با آموزههای اسلامی خواهد بود.
[1]. شیخ صدوق، امالی ص 237، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق. «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع یَقُولُ الشِّتَاءُ رَبِیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى صِیَامِه».
[2]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 431، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. «وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّةُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَیْءٍ مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ فَیَکُونَ الْأَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا».
[3]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 240، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش. «قَالَ النَّبِیُّ ص مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْتَقِصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْء».
سلام دوستان گرامی
ان شاء الله حال همگی خوب باشه.
دوستان تحقیق درسی داشتم در باب صهیونیسم که براش کانالی ایجاد کردم تا همکلاسیهام هم بتونن مطالعه کنند. گفتم اینجا هم آدرس بدم بلکه دوستان و هم درسی های نازنین و نادیده ام هم بخوان استفاده کنن.
خوشحال میشم به ما ملحق بشید.
دوستان منتظرتونم
یا رب
سوال:
======================
پاسخ:
تجلی از ماده (جلی)، به معنای آشکار کرد، می باشد. و وزن آن (تفعل) است که دلالت بر مطاوعه و اثرپذیری دارد. بنابراین معنای تجلی ظهور و آشکار شدن است.
با این گفته معلوم می شود تجلیات خدا یعنی آنچه از ناحیه خدای متعال آشکار شده است که همان مخلوقات و آفریده های اوست . (إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ) «درآمد و شد شب و روز و آنچه خداوند در آسمان و زمين آفريده است نشانه هايى است براى گروه پرهيزكاران»آیه 6 یونس
موفق باشید
یا رب
حضرت زهرا(س) «محدثه» يعني كسي كه فرشتة الهي با او گفتگو داشته است و البته اين امر هرگز ملازم با پيامبري نيست.
با اين توضيح كه يكي از فضايلي كه براي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ برشمرده اند، كه البته از بزرگترين فضايل آن حضرت است، نزول جبرئيل بر وي مي باشد. در كتاب كافي به سند معتبر آمده كه فاطمه پس از مرگ پدر دچار اندوهي عميق شد. اين بود كه جبرئيل جهت عرض تسليت خدمت ايشان آمده، و اخباري از آينده را برايش بيان نموده و علي ـ عليه السّلام ـ آنها را مي نوشت.(1) اين نوشته ها بعدها به «مصحف فاطمه» مشهور شد.(2) و به عنوان يكي از منابع علم ائمه، از امامي به امام ديگر سپرده شد. تا اينكه سرانجام به دست امام عصر رسيد.(3) از اين رو فاطمه عنوان «محدثه» يافت. يعني كسي كه با فرشتگان گفت و شنود دارد.(4) اين ويژگي مهم، ما را بر آن مي دارد تا اندكي پيرامون چگونگي دستيابي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ به وحي و وجه تمايز آن با وحي در نبوت، سخن بگوييم.
وحي تشريفي
قرآن، مواردي غير از آنچه را كه ما به عنوان وحي بر انبياء مي شناسيم، را نيز وحي ناميده است. از جمله اينكه فرموده: وَ أَوْحي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً (و پروردگار تو به زنبور عسل وحي نمود كه از كوهها، خانه هايي برگزين)(5) و فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحي فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها (پس آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد و در هر آسماني، كار آن را وحي نمود)(6) و إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَي الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا (و هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان وحي نمود، من با شما هستم كساني را كه ايمان آورده اند ثابت قدم بداريد)(7) و وَ أَوْحَيْنا إِلي أُمِّ مُوسي أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ (و به مادر موسي وحي كرديم كه موسي را شير بده و هنگامي كه بر جان او ترسيدي، وي را به دريا بينداز)(8) و وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَي الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي (و هنگامي كه به حواريون وحي كردم كه به من و رسولم (عيسي) ايمان بياوريد)(9) و نيز نزول جبرئيل به صورت انسان بر مريم و سخن گفتن با وي.(10)
اين آيات و تفاسير آن مي رساند آنچه از وحي شنيده شده كه مخصوص پيامبران است، «وحي تشريعي» مي باشد. ولي «وحي انبايي» بر غير پيامبر نيز نازل مي شود. تفاوت اين دو قسم وحي در آن است كه براساس وحي تشريعي، فرد به مقام نبوت نايل آمده ولي در وحي انبايي، بدون اينكه فرد از مقام نبوت برخوردار شود، به اخبار غيبي دست مي يابد. نزول وحي دربارة حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ نيز از قبيل وحي انبايي بوده و در آن مطالبي از جمله اخبار گذشته و آينده تا روز قيامت آمده است.(11)
حضرت فاطمه (س) و نزول جبرئيل
هرگاه نفس انسان از جنبة كمالات به مرتبه اي رفيع برسد، صورت هاي ملكي و ملكوتي برايش تمثّل مي يابند.(12) چنانكه دربارة حضرت مريم ـ سلام الله عليها ـ جبرئيل به صورت بشري، برايش تمثل يافت. فاطمه ـ سلام الله عليها ـ از اهل بيت پيامبر و به حكم آيه تطهير(13) معصوم مي باشد. حقيقت عصمت، نيروي ملكوتي است كه دارنده اش را از هرگونه عيب و زشتي، حفظ مي نمايد.
امام خميني دربارة شايستگي وجودي حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ براي دريافت وحي مي گويد: «مسألة فرود آمدن جبرئيل (بر حضرت زهرا) يك مسأله ساده نيست. خيال نشود كه جبرئيل براي هر كس امكان نزول دارد. يك تناسب كامل ميان مقام و عظمت جبرييل كه روح اعظم است، و روح آن شخصي كه جبرييل بر او وارد مي شود، لازم است.»(14)
و به دليل همين وسعت روح و شأن رفيع فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بود كه پيامبر اكرم درباره اش فرموده: هر كس فاطمه را آن گونه كه حق معرفت بدو است بشناسد، ليلة القدر را ادراك كرده است، و همانا كه فاطمه ناميده شده است بدين لحاظ كه خلق از كنه معرفتش بريده شده اند ـ يعني به كنه معرفت او نمي رسند(15)
پاورقی:
1. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، انتشارات مسجد چهارده معصوم، ج 2، ص 355 ـ 356.
2. همان، ج 1، ص 346.
3. ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (طبري)، دلائل الامامه، قم، منشورات رضي، چاپ سوم، 1363، ص 28.
4. صدوق، علل الشرايع، نجف، مكتبة الحيدريه، 1385 هـ ، ص 182، باب 146، ح1.
5. نحل: 68.
6. فصلت: 12.
7. انفال: 12.
8. قصص: 7.
9. مائده: 111.
10. مريم: 16ـ21.
11. ر.ك. طبري، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضي، چاپ سوم، 1363، ص 27 ـ 28.
12. ر.ك. حسن زاده آملي، حسن، شرح فص حكمة عصمتية في كلمة فاطمية، نشر طوبي، 1379، ص 350.
13. احزاب: 33.
14. صحيفة نور، ج 19، ص 278.
15. حسن زاده آملي، حسن، شرح فص حكمة عصمتية في كلمة فاطمية، نشر طوبي، 1379، ص 261.
یا رب
سوال:
آیا حیوانات مامور به عبادت هستند؟ اگر حیوانات عبادت می کنند و اختیار هم ندارند پس چرا قران مشرکان و کفار را به حیوان مثال می زند؟ اگر حیوان عبادت می کند دیگر نباید کافر را به او مثال زد. قرآن یک جا می گوید، پرندگان با حضرت داود ذکر خدا می گفتند. یعنی اینکه حیوانات عبادت می کنند.
یک جا می گوید کافران مانند حیوانات هستند و چیزی نمی فهمند؟ اولئک کالانعام . بالاخره حیوانات عبادت می کنند یا نه؟ چرا مشرکان و کفار را قرآن به حیوانات تشبیه کرده است؟ چرا به چیز دیگری شبیه نکرده؟ چرا به شیطان که عبادت نمی کند شبیه نکرده ؟
=======================
پاسخ:
بعضی از علماء معتقد به حشر حیوانات هستند (ماخذ این استدلال آیه و اذا الوحوش و حشرت )
و وقتی موجودی برایش حشر قائل شویم لاجرم برایش باید اختیار هم قائل شویم و همینطور عقلی که مبنای اختیار است و وحی ای که هادی آن اختیار است و …
که البته این مطلب به عقیده این حقیر صحیح نیست.
عبادت به سادگی انجام اعمال و ادای کلماتی در طول شبانه روز نیست. عبادت وابسته به فهم وحی و سفارشاتی که در آیات کتاب خدا بدانها اشاره شده - پرهیزکاری از گناه و تزکیه نفس است تا انشاالله سیر الی الله تعالی.
پیچیدگی و ظرافت عبادت صحیح برای انسانهای هدایت شده هم زیاد به نظر می آید چه رسد به انسان عادی و یا حتی حیوان.
اما موجودات دیگر بغیر از انسان در مسیر هدایت انسان قرار گرفته و همچنین در مسیر ذکر خداوند است برای یادآوری بر انسانی که تمام خلقت بخاطر اوست.
انسان با درک جهان خلقت متوجه این مطلب میشود که تمام موجودات اعم از حیوانات حشرات جامدات - نباتات و غیره همگی در حال وصف خالق اند برای انسان.
ولی چون ذی شعور نیستند و بالطبع بدون اختیار ( چون اختیار با حضور عقل و شعور معنا پیدا میکند و الا بدون شعور اختیار بی مفهوم است )
وقتی کافری را خداوند در قرآن شان حیوان و پست تر را برایش در نظر میگیرد بدنی خاطر است که یک کافر نفس لوامه و بعد بالطبع مطمئنه را بطور تدریجی از دست داده - تمام افعال شخص از تعالی انسانی دور شده و شخص اسیر نفس اماره میشود و از سلک انسانها خارج به حیوان و یا پست تر تبدیل میشود.
برای حیوان هم عبادت اختیاری ای قابل تصور نیست لذا حشر و ثواب و توبه و … برای غیر انسان بی مفهوم است.
یا رب
در روايتى از حضرت اميرالمؤمنين(ع) نقل شده كه سوره يوسف را به زنان خود ياد ندهيد.اين روايت در كافى به صورت مرفوعه نقل شده است و اگر از ضعف سند آن چشم پوشى كنيم،شايد ناظر به اين معناست كه اگر قرار باشد يك سوره از سوره هاى قرآن را به زنان خود ياد بدهيد، آن سوره سوره يوسف نباشد چون در آن شرح عشق بازيهاى همسر عزيز مصر آمده است. اين احتمال از آنجا تقويت مى شود كه در آن روايت گفته شده كه به زنان خود سوره يوسف را ياد ندهيد بلكه سوره نور را ياد بدهيد متن روايت چنين است:
قال اميرالمؤمنين(ع): لا تعلّموا نساءكم سورة يوسف و لا تقرأوهن ايّاها فانّ فيها الفتن و علّموهن سورة النور فانّ فيها المواعظ.(1)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: به زنان خود سوره يوسف را ياد ندهيد و آن را بر آنان نخوانيد كه در آن آزمايشهاست بلكه به آنان سوره نور را ياد بدهيد كه در آن پندهاست.
شبيه اين روايت از پيامبر(ص) نيز نقل شده و در آن نيز سوره يوسف با سوره نور مقايسه شده است. مفهوم اين سخن آن است كه اگر بنا باشد سوره اى از سوره هاى قرآن را به زنان خود ياد بدهيد و يا آن را بر آنان بخوانيد، آن سوره سوره يوسف نباشد بلكه سوره نور باشد كه در آن احكام مربوط به زنان مخصوصاً مسايل حجاب بيان شده است و اين مطلب ناظر بر حسن انتخاب است و مانع از آن نيست كه اگر تمام قرآن و يا چندين سوره از قرآن به زنان ياد داده شود، سوره يوسف از آن استثنا باشد بلكه در چنين حالتى ياد دادن سوره يوسف به زنان اشكالى ندارد.
اتفاقاً در بعضى ديگر از روايات، ياد دادن سوره يوسف به خانواده سفارش شده است
******************************************
1 - كافى ج5 ص 516.
یا رب
نقش انگشتر معصومین و ائمه دین:
1-نقش انگشتر پیامبر ( ص ): محمد رسول الله بوده است . از دیدگاه اهل سنت انگشتر پیامبر در اختیار خلفای بعد از ایشان بوده است و در زمان عثمان این انگشتر به چاه دستشویی افتاده و به رغم آنکه سه روز در پی انگشتر چاه را گشته و آبش را کشیده اند اما هرگز پیدا نشده است. روایتی که به این مضمون ا شاره می کند بدین قرار است: حدثني أبى ثمامة عن أنس [رضى اللَّه عنه] قال: كان خاتم النبي صلى اللَّه عليه و سلم في يده، و في يد أبى بكر بعده، و في يد عمر بعد أبى بكر، [قال] :
فلما كان عثمان جلس على بئر أريس [قال] : فأخرج [الخاتم] فجعل يعبث به فسقط، قال: فاختلفنا ثلاثة أيام مع عثمان [فنزح] البئر فلم نجده . این در حالی است که گزارشهایی در تاریخ یافت می شود که بنابر آنها انگشتر پیامبر در دوران امام صادق در اختیار آن حضرت بوده است. امام صادق فرموده اند: إِنَّ عِنْدِي خَاتَمَ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعَهُ وَ سَيْفَهُ وَ لِوَاءَه .
2-نقش انگشتر امام علی (ع) : انگشتر عقیق امام علی ( ع ) چنین نقشی داشت: الله الملک و علی عبده ، در جای دیگر آمده است که نقش انگشتر امام، چنین بود: الملک لله. در عبارتی دیگر برای نگین انگشتری امام ،نوشته شده است: علی یومن بالله . در نقل دیگری نقش انگشتر امام را چنین نوشته اند: ماشاء الله لا قوة الا بالله استغفر الله . بالاخره طبرسی نقش انگشتر امام را نعم القادر الله گفته است.
3-نقش انگشتر حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا( س): امن المتوکلون بوده است.
4-نقش انگشتر امام حسن (ع): العزة لله گفته شده است، در نقل دیگری آمده است: الله اکبر و به استعین. در منابع دیگر نقل شده: حسبی الله .
5-نقش انگشتر سیدالشهداء امام حسین علیه السلام: حسبی الله بود. روایتی دیگر نقش نگین انگشتر امام چنین است: ان الله بالغ امره
6-نقش انگشتر امام سجاد، الحمدلله العلی العظیم بود. در روایت دیگری نقش انگشتر اما سجاد چنین نقل شده است: خزی و شقی قاتل الحسین بن علی (ع). در روایتی دیگر نقش انگشتر امام زین العابدین، ان الله بالغ امره ذکر شده است.
یا رب
نقش انگشتر معصومین و ائمه دین:
1-نقش انگشتر پیامبر ( ص ): محمد رسول الله بوده است . از دیدگاه اهل سنت انگشتر پیامبر در اختیار خلفای بعد از ایشان بوده است و در زمان عثمان این انگشتر به چاه دستشویی افتاده و به رغم آنکه سه روز در پی انگشتر چاه را گشته و آبش را کشیده اند اما هرگز پیدا نشده است. روایتی که به این مضمون ا شاره می کند بدین قرار است: حدثني أبى ثمامة عن أنس [رضى اللَّه عنه] قال: كان خاتم النبي صلى اللَّه عليه و سلم في يده، و في يد أبى بكر بعده، و في يد عمر بعد أبى بكر، [قال] :
فلما كان عثمان جلس على بئر أريس [قال] : فأخرج [الخاتم] فجعل يعبث به فسقط، قال: فاختلفنا ثلاثة أيام مع عثمان [فنزح] البئر فلم نجده . این در حالی است که گزارشهایی در تاریخ یافت می شود که بنابر آنها انگشتر پیامبر در دوران امام صادق در اختیار آن حضرت بوده است. امام صادق فرموده اند: إِنَّ عِنْدِي خَاتَمَ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعَهُ وَ سَيْفَهُ وَ لِوَاءَه .
2-نقش انگشتر امام علی (ع) : انگشتر عقیق امام علی ( ع ) چنین نقشی داشت: الله الملک و علی عبده ، در جای دیگر آمده است که نقش انگشتر امام، چنین بود: الملک لله[4] . در عبارتی دیگر برای نگین انگشتری امام ،نوشته شده است: علی یومن بالله . در نقل دیگری نقش انگشتر امام را چنین نوشته اند: ماشاء الله لا قوة الا بالله استغفر الله . بالاخره طبرسی نقش انگشتر امام را نعم القادر الله گفته است.
3-نقش انگشتر حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا( س): امن المتوکلون بوده است.
4-نقش انگشتر امام حسن (ع): العزة لله گفته شده است، در نقل دیگری آمده است: الله اکبر و به استعین. در منابع دیگر نقل شده: حسبی الله [11].
5-نقش انگشتر سیدالشهداء امام حسین علیه السلام: حسبی الله بود. روایتی دیگر نقش نگین انگشتر امام چنین است: ان الله بالغ امره
6-نقش انگشتر امام سجاد، الحمدلله العلی العظیم بود. در روایت دیگری نقش انگشتر اما سجاد چنین نقل شده است: خزی و شقی قاتل الحسین بن علی (ع).[14] در روایتی دیگر نقش انگشتر امام زین العابدین، ان الله بالغ امره ذکر شده است.
یا رب
آیا می دانید نوشابه های کوکاکولا و پپسی حاوی کبد جنین انسان هستند؟
در سایت اوباما ، خبرگزاری آسوشیتدپرس و روزنامه O’Collegian برای اولین بار این خبر را منتشر و عنوان کردند: شورتی بعد از این اظهارات ، پاسخی به تماسهای آنها برایتوضیح در مورد این مسئله نمیدهد. سرانجام رادیوی تولسا موفق شد با سناتور تماس بگیرد و اودر این مصاحبه عنوان کرد: تحقیقات نشان میدهد که این سه شرکت با استفاده از کبد جنینهای سقط شده ، به ایجاد طعم دهنده برای نوشیدنیهای خود اقدام میکنند.سناتور شورتی در این مصاحبه رادیویی همچنین عنوان کرد: “ما قصد نداریم اجازه دهیم که تولید این نوع کالاها در اوکلاهاما صورت بگیرد."براساس اذعان نشریات اسراییلی ، پپسی و نستله از حامیان مالی رژیم صهیونیستی هستند اما کمکهای پپسی از سال ۱۹۸۰ در پی تهدید دولتهای عربی به قطع خرید از این شرکت ، حالت مخفیانه پیدا کردالبته ناگفته نماند تا الان افشاگری های بسیاری از پیدا شدن موادی از نوشابه کوکا کولا شده که شامل مشتقاتی از کوکایین که باعث سرحالی میشه. مقداری الکل در بعضی ازمدلهای کوکا کولا/کوکاکولا و پپسی ، نجس و حرام هستند
به نوشته مجله فرانسوی “پوئن” ( Le Point ) تحقیقات “مؤسسه مصرف ملی فرانسه” نشان داد که در نوشابه های پپسی و کوکاکولا مقداری الکل وجود دارد.
این مجله دیروز چهارشنبه در این رابطه نوشت: در میان 10 نوع از نوشابه های موجود پپسی و کوکادر بازار ـ مانند “کوکاکولا زیرو” و “کوکا کولا لایت” ـ 10 میلی گرم الکل وجود دارد.
مجله پوئن افزود: وجود این مقدار الکل در نوشابه ها برای مسلمانان مشکل ایجاد نموده و این نوشیدنی ها را از لیست محصولات حلال خارج می کند.