پاسخ اجمالی
هر چند همه مسایل دینی تعبدی محض نیستند، ولی آن مسائل و احکامی که تعبدی محض هستند، عقل توان درک علت و حکمت و اسرار آنها را ندارد. بلکه عقل، آدمی را تنها تا در خانه شریعت همراهی میکند، ولی هیچگاه خود به تنهایی نمیتواند از کالاها و گنجینههای درون خانه بهره گیرد. تنها چیزی که عقل در این زمینه درمییابد مخالفت نداشتن این احکام با اصول کلی عقلانی است.
در بسیاری از موارد ما نمیدانیم چه چیزهایی نیاز داریم و چه مشکلاتی از درون ما را تهدید میکند تا بفهمیم به چه علت خالقِ موجودات، این احکام را وضع کرده است. بدینرو، آنچه ما در احکام تعبدی محض میفهمیم، حداکثر جهتگیریهای کلی و دستورات عام است، اما اینکه برای چه مصالحی و براساس چه ملاک و ویژگیهایی وضع شده، بر ما معلوم نیست. لذا تنها چاره این دسته از احکام، تسلیم شدن است و فقط روح تعبد و بندگی در این دسته از احکام میتواند پاسخگوی این سؤالات باشد. پس، اگر بنده خدا هستیم و به صدور حکمی از طرف پروردگار اطمینان یافتیم باید بدان تعبد داشته باشیم.
پاسخ تفصیلی
برخی بر این پندارند که مردم حق هیچگونه اندیشیدن و فکر کردن در مورد مسایل دینی را ندارند و باید متعبد و مقلّد محض باشند. اینان تدیّن بدون تعقّل را سفارش کرده و معتقدند میان دینداری و خردورزی هیچ رابطه مثبتی نیست.
با نگاهی اجمالی به آیات قرآن کریم روشن میشود که این کتاب آسمانی با بیانهای گوناگون، آدمیان را به اندیشهورزی و تدبر دعوت نموده و بیاعتنایان به تفکر را مورد توبیخ و مذمّت شدید قرار داده است، تا آنجا که افرادی که از اندیشه و تعقل گریزانند، پستترین جنبندگان خوانده شدهاند، پیروی کورکورانه از گذشتگان به شدت مورد نکوهش واقع شده و خطابات قرآن مایه عبرت و بهرهگیری صاحبان خرد دانسته شده است.
قرآن کریم بجای آنکه آدمیان را به تعبد محض و پذیرش بیدلیل عقاید دینی فراخواند، خود به اقامه دلیل عقلی پرداخته، عملاً همین شیوه را به مخاطبان خود توصیه کرده است. و ریشهایترین گناه آدمی که اسباب دوزخی شدن او را فراهم میسازد، سرپیچی از رهنمودهای عقل دانسته شده و در حسرت و افسوس جهنمیان چنین گزارش گردیده است: «و میگویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!».
برخی دیگر درست در نقطه مقابل گروه نخست؛ معتقدند که همه تعالیم و آموزههای دینی باید مطابق با عقل بشری باشد. به عقیده اینان برای اینکه مجموعه اعتقادی و دینی مورد پذیرش خردمندان واقع شود، راهی جز اثبات عقلانی تمامی گزارههای آن نیست. به عبارت دیگر؛ هر گزاره دینی باید از دریچه پذیرش عقل عبور کند تا بتوان به آن باور داشت و بر اساس آن زندگی خود را سامان داد.
در مقابل این دو نظریه افراطی و تفریطی؛ اغلب اندیشمندان شیعی با بهرهگیری از متون دینی (کتاب و سنت) بر این باورند که نباید به منظور حفظ قداست دین ارزش و اهمیت عقل را نادیده گرفت و یا به انگیزه حرمت نهادن به عقل از حریم دین کاست. عقل و دین دو حجت الهی دانسته میشوند و عقل به منزله پیامبر درونی است. از اینرو نه تنها میان دادههای عقلانی با تعالیم دینی تعارض نیست، بلکه از همراهی و هماهنگی کاملی نیز برخوردارند.
هر چند همه مسایل دینی تعبدی محض نیستند، ولی آن مسائل و احکامی که تعبدی محض هستند، عقل توان درک علت و حکمت و اسرار آنها را ندارد. به دیگر سخن؛ عقل، کلید بسیاری از گزارههای دینی ـ به ویژه در حوزه جزئیات احکام فقهی ـ است؛ یعنی آدمی را تنها تا در خانه شریعت همراهی میکند، ولی هیچگاه خود به تنهایی نمیتواند از کالاها و گنجینههای درون خانه بهره گیرد. برای نمونه؛ فلسفه تعداد رکعات نماز یا اوقات خاص عبادات از اموری است که عقل انسان عادی، جز از طریق وحی و تعالیم دین، راهی برای درک آنها ندارد. تنها چیزی که عقل در این زمینه در مییابد مخالفت نداشتن این احکام با اصول کلی عقلانی است. البته روشن است که پذیرش این احکام فراعقلی، پس از اثبات عقلانی مبانی و پایههای اساسی دین، عین خردورزی است و سرپیچی از آنها نشانه بیخردی.
درباره چرایی پذیرفتن احکام تعبدی باید گفت:
احکام الهی در جهت سیر و سلوک و خودسازی است و شناخت نفس همواره از دشوارترین معرفتها بوده تا آنجا که با شناخت پروردگار پیوند خورده است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه». حال دستوراتی که برای پرورش و ترقی این نفس و کنترل غرایز او آمده، ناظر به این پیچیدگی و لایه به لایه بودن ساختار وجود و درون انسان است. در بسیاری از موارد ما نمیدانیم چه چیزهایی نیاز داریم و چه مشکلاتی از درون ما را تهدید میکند تا بفهمیم به چه علت خالقِ موجودات، این احکام را وضع کرده است. بدینرو، آنچه ما در احکام تعبدی محض میفهمیم، حداکثر جهتگیریهای کلی و دستورات عام است، اما اینکه برای چه مصالحی و براساس چه مناط و ملاکی منضبط وضع شده، و چه ویژگیهایی عامل این وضع شده است، بر ما معلوم نیست. واقعاً نمیدانیم رکوع چه خصوصیتی انحصاری در حالت تضرّع و دعای انسان برجای میگذارد که الزاماً در مرحلهای از نماز باید آنرا انجام دهیم، یا در سنگ پرتاب کردن به محلی به نام جمرات چه رازی نهفته است که نیاز معنوی ما را تأمین میکند و بجای آن، روش دیگری پیشنهاد نمیشود. سر بر خاک ساییدن و حق را یاد کردن، کدام جنبه روحی ما را تأمین و از بدیهای نفسانی پیشگیری میکند. وضو چگونه پاکی روحی برای ما ایجاد میکند که در صورت نبود آب، جایگزینش خاک و تیمم خواهد بود. اینها همه سؤالاتی است که ما همواره در احکام تعبدی داریم و نمیفهمیم ملاک آنها چیست، از اینرو؛ تنها چاره این دسته از احکام تسلیم شدن است و فقط روح تعبد و بندگی در این دسته از احکام میتواند پاسخگوی این سؤالات باشد.
بنابراین، در اینباره باید به چند مطلب توجه داشت:
یک. فایده مهم بحث «علل احکام و حکمت آن» فهم و معرفت بیشتر دین و اعتقاد به خدای حکیم و خیرخواه بندگان میباشد. در عین حال، در مواردی که انسان نکتهای را در این راستا در نمییابد علم پیدا میکند که حتماً علت و حکمتی دارد که هنوز بر ما پنهان است.
دو. بحث علل احکام نباید روحیه عبودیت و بندگی انسانها را تحت الشعاع قرار دهد و احکام را نباید بر مبنای نفع و ضرر گزینش کرد. خداوند حکیم است و امر و نهیهای او بدون جهت نمیباشد.
سه. اگر بنده خدا هستیم و به صدور حکمی از طرف پروردگار اطمینان یافتیم باید بدان تعبد داشته باشیم چه دلیل آنرا بدانیم و چه ندانیم.
الکل هایی که معلوم نیست در اصل از اقسام مایعات مست کننده[1] است یا نه، محکوم به طهارت هستند و خرید و فروش و استعمال مایعاتی که با آنها مخلوط می باشد اشکالی ندارد.[2]
[1] یعنی در نجاست الکل دو چیز شرط است: 1. مایع بودن، 2. مست کننده بودن، پس اگر از الکلى باشد که در اصل مایع نیست، هر چند مست کننده هم باشد، محکوم به طهارت است گرچه به جهت مست کننده بودنش نمی شود آن را خورد و خوردنش حرام می باشد.
[2]) توضیح المسائل مراجع، ج1، ص 145، استفتائات آیت الله العظمی خامنه ای، سؤال302، 304، 305، 306و307، چاپ جامعه ی مدرسین.
طبق آموزههای دینی، تکالیف شرعی منوط به اختیار و ارادۀ انسان است؛ یعنی اگر انسان از روی اراده و اختیار خود عملی را انجام دهد، مستحق پاداش است. بنابراین، یکی از مواردی که در فقه شیعه قلم تکلیف از آن برداشته شده است، انسان مضطرّ (مجبور) است. اگر شخص مسلمان مجبور به عملی شود که آن را در حال اختیار مرتکب نمیشد؛ مانند گوش دادن به موسیقیهای مبتذل، در اینجا گناه حرمت استماع موسیقی از وی برداشته میشود. البته خود شخص نباید زمینه را طوری فراهم کند که مجبور شود در چنین مجالسی شرکت کند، بلکه در حد امکان باید از این گونه جلسات دوری کند، ولی اگر طوری شد که چارهای جز شرکت در این گونه مجالس ندارد، طبق نظر فقها گناهی برایش نوشته نمیشود.
در اینجا، فتوای برخی از مراجع بزرگوار تقلید بیان میشود:
پرسش: در صورتی که در مجلسی، مجبور باشیم موسیقی مطرب و لهوی را تحمل کنیم، آیا باز هم مرتکب گناه شدهایم؟
همه مراجع: اگر احتمال تأثیر میدهید ـ با فراهم بودن سایر شرایط ـ باید نهی از منکر کنید. اگر نمیپذیرند ـ چنانچه حضور شما در آنجا باعث استماع موسیقی حرام و یا تأیید گناه گردد ـ مجلس را ترک کنید، مگر آنکه باعث فتنه و فساد شود. در این صورت ماندن در آن محل به مقدار ضرورت، اشکال ندارد. البته در صورت امکان باید از گوش دادن به موسیقی حرام، اجتناب ورزید و اگر صدای آن بدون دلخواه به گوش شما رسید، اشکالی ندارد.
ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح و اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام دارد.
قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی ایمانی، بی تقوایی، معامله ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت، افزایش گناه و خواری دانسته است.
روایات دینی؛ ساحری را کفر، کفر به قرآن، شرک، دوری از رحمت الاهی و دین اسلام، بی نیازی از بندگی الاهی و مایه ورود به جهنم و عدم ورود به بهشت و ساحر را ملعون دانسته اند.
فقها؛ هم به دلیل آیات و روایات و ضررهای جسمانی و روانی و دینی و اجتماعی، که ساحری دارد آن را حرام دانسته اند.
فقهایی که تقلید از مجتهد میت را جایز نمی دانند، به دلایلی استدلال کرده اند که برای اطلاع یافتن از آن ادله باید به کتب فقهی مراجعه کرد. اما این سؤال به صورت دیگری نیز قابل طرح است و آن این که فایده ی چنین حکمی و در واقع فلسفه ی آن از دیدگاه این عده، چیست؟
در پاسخ به این سؤال به نکاتی اشاره می کنیم:
1 ـ تحصیل و علم آموزی دیگر طلاب علوم دینی برای رسیدن به مقام اجتهاد، باعث بقای حوزه های علمی و دینی و پیشرفت آنهاست.
2 ـ گرچه علمای بزرگ گذشته، بسیاری از مسائل و مشکلات را پاسخ گفته و حل کرده اند، ولی بسیاری از مسائل، باقی مانده است که باید توسط آیندگان پاسخ گفته شود.
3 ـ مسلمانان هر روز در زندگی شخصی و اجتماعی و امور داخلی و خارجی خود در جهان، با مسائل جدیدی روبرو می شوند و در این باره به تکلیفشان آگاه نیستند. در این گونه موارد، باید فقیهان زنده اجتهاد کرده و تکلیف مردم را روشن نمایند.
4 ـ بسیاری از مسائل و موضوعات در حال تغییر و تبدّل اند و این مجتهد زنده است که می تواند با توجه به شرایط زمان و مکان، متوجه تغییر موضوع شده و حکم مورد نیاز را بیان نماید.
5 ـ پیشرفت علوم اسلامی همپای علوم دیگر.
گروهی از فقهای شیعه تقلید ابتدایی از مجتهد میت را جایز نمی دانند و می فرمایند: تقلید از مجتهد میّت تنها در بقای بر تقلید صحیح است؛ یعنی کسانی که در زمان حیات مجتهد از او تقلید می کرده اند پس از مرگ وی نیز می توانند با اجازه و فتوای یک مجتهد زنده بر تقلید خود باقی باشند.
اینکه فقهای ما یکی از شرایط مرجع تقلید را زنده بودن او دانسته و تقلید از میت را جایز نمی دانند، دلائل فقهی خاص خود را دارد که در مباحث فنی فقهی از آن بحث می شود و بیان آن از حوصله ی این جواب خارج است. اما آنچه در سؤال آمده به صورت دیگری نیز قابل طرح است و آن اینکه فایده چنین حکمی و در واقع فلسفه ی آن از دیدگاه این عده از فقها چیست؟
لذا در مقام پاسخ گویی به این پرسش، فقط به برخی از فواید این حکم اسلامی اشاره می کنیم :
1ـ این نظریه باعث بقای حوزه های علمی دینی و رونق و پیشرفت روزافزون آنها می شود. چرا که بر طبق این نظریه راه اجتهاد باز بوده و با تربیت علمای دیگر در حوزه های علمیه مجتهدین و مراجع تقلید جدیدی در این عرصه حضور می یابند.
2ـ بسیاری از مسائل و مجهولات و مشکلات گذشته به وسیله ی علمای بزرگوار آن زمان حل شده ولی بسیاری از مسائل هنوز باقی است که باید توسط آیندگان جواب داده شود و حتی در مسائل حل شده، با توجه به پیشرفت علوم در جهان، شاید جواب هایی بهتر و جامع تر از جواب های گذشتگان تهیه شود.
3ـ با توجه به تدریس و آموزش علوم اسلامی نظیر تفسیر، فقه، اصول و … در حوزه های علمیه، این علوم، همپای دیگر علوم پیشرفت کرده و تکامل می یابد.
4ـ مسلمانان هر روز در زندگی شخصی و اجتماعی و امور داخلی و خارجی خود با مسائل جدیدی مواجه می شوند و این فقیه عالم به زمان است که باید تکلیف آنان را روشن نماید. و اصولاً رمز رجوع به مجتهدین که در روایات ما آمده است، همین است، امام زمان (ع) فرموده اند: «در مسائلی که برای شما پیش می آید (حوادث واقعة) به راویان حدیث ما رجوع کنید.»
«حوادث واقعه» همان مسائل جدید یا مستحدثه است که دوره به دوره و قرن به قرن و سال به سال و بلکه روز به روز و … پیش می آید و این فقیه زنده و آگاه به زمان است که می تواند به این مسائل پاسخ گوید. مطالعه ی کتاب های فقها نشان می دهد که تدریجاً و برحسب احتیاجات مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده و فقها نیز به آنها پاسخ گفته اند و پیشرفت های علم فقه، در طی سالیان متمادی و به دست فقهای عصرهای مختلف حاصل شده است.
5 ـ بسیاری از موضوعات زمان گذشته، تغییر یافته و به موضوعات دیگری تبدیل شده اند و این مجتهد زنده است که می تواند حکم موضوعات جدید را از ادله (آیات و احادیث) استخراج و بیان نماید.
از دفاتر مراجع تقلید، پاسخ های ذیل واصل شد:
تصاحب و غصب اموال غیر مسلمان در ممالک غیر اسلامی اگر در حال جنگ با مسلمین نباشند جایز نیست و اگر در حال جنگ با مسلمین باشند، بهتر است مسلمانان چنین کاری انجام ندهند.[1]
پاسخ کتبی دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی «مدظله العالی»:
اگر کفار با مسلمانان در حال جنگ باشند مانعی ندارد ولی در غیر حال جنگ جایز نیست و در حال صلح اموال آنها نیز محترم است.
پاسخ کتبی دفتر حضرت آیت الله العظمی بهجت «مدظله العالی»
جایز نیست مادامی که مال آن ها به هدنه (صلح)محترم باشد مگر در زمان جنگ که با اجازه خصوصی از حاکم شرع یا اعلان عمومی او مانعی ندارد.
اگر امام جماعت در شماره رکعتهای نماز شک کند، یا نماز را اشتباه بخواند و مأموم به شماره رکعت نماز یقین داشته باشد میتواند به امام جماعت بفهماند و او را از شماره رکعتها و وظیفهاش آگاه نماید.[1] ولی باید این آگاه کردن به نحوی باشد که باعث باطل شدن نماز نشود، مثل اینکه با اشارهی دست، یا با گفتن «الله اکبر» یا ذکری دیگری باشد. ولی اگر برای آگاه کردن امام جماعت حرف بزند، نماز خود را باطل کرده است. همچنین اگر امام جماعت حرف بزند، یا روی خود را از قبله برگرداند، نمازش باطل میشود. امام جماعت اگر با اشاره یا ذکر گفتن مأموم، متوجه اشتباه خود شد باید اشتباه خود را اصلاح کند و نماز را ادامه دهد که در این صورت، نمازش صحیح است و نیازی به اعاده یا خواندن نماز احتیاط نیست.[2] اما اگر متوجّه نشود، دیگر مأموم وظیفهای ندارد و اگر میبیند که نماز امام جماعت باطل است، نماز خود را به نیت نماز فرادا ادامه میدهد.
به هر حال، مأموم حتی اگر متوجه اشتباه و باطل بودن نماز امام بشود، نباید نماز خود را باطل نماید، همچنین دیگر نمازگزاران هم نباید کاری کنند که نمازشان باطل شود.
در ذیل به پاسخ کتبی دفاتر مراجع توجه فرمایید:
پاسخ دفتر آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اگر چنین چیزى اتفاق افتاده باشد، وظیفه کسى که سهواً حرف زده ـ در صورتى که جاهل قاصر بوده ـ این است که براى کلام بىجا دو سجده سهو بجا آورد و امام جماعت اگر پشت به قبله کرده، نمازش باطل و دیگران باید همان موقع قصد فرادا کنند.
پاسخ دفتر آیت الله العظمی بهجت (مدظله العالی):
امام برای رفع شک به مأموم رجوع می کند و مأموم به انجام ذکر بحول الله در مثال مذکور با صدای بلند امام را مطلع می کند.
پاسخ دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):
در صورتی که واقعاً آنها سخنی گفته باشند نمازشان باطل شده و باید از سر گیرند.
پاسخ دفتر آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (مدظله العالی):
در نماز جماعت اگر امام یا مأموم شک کند در صورتی که دیگری می داند و به نحوی می تواند امام را مطلع کند امام طبق علم مأموم عمل می کند و صحیح است. ولی در فرض سؤال نماز مأمومی که گفته رکعت سوم است و نماز امام جماعت باطل شده است. ولی نماز سایر مأمومین صحیح است.
برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید منظور از سؤال روشن شود؛ اگر منظور این است که به جای عربی زبان دیگری جایگزین شود، این سؤال برای افراد بیگانه ی از آن زبان نیز مطرح است و اگر منظور این است که چرا باید نماز را فقط به زبان عربی بخوانیم و هر کسی نمی تواند به زبان مادری و محلی خود نماز بخواند، باید به نکات زیر توجه داشت:
نکتهی اول: می توان گفت عمده ترین دلیل در خواندن نماز به زبان عربی، پس از آن که نماز، سنت پیامبر است و عبادات توقیفی(به جا آوردن آنها باید به همان شکلی باشد که خداوند تعیین فرموده است.) هستند، حفظ و بقای نماز در طول قرون و اعصار است که بدون کم و کاست برای همیشه باقی بماند و اگر هر کسی به زبان محلی و مادری خود آن را تلفظ می نمود احتمال کم و زیاد شدن الفاظ، تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس منتفی نبود و چه بسا این تغییرات، به دیگر واجبات و ارکان نماز نیز سرایت می کرد و شاید کم کم اصل نماز از اهمیت افتاده و کاملاً به فراموشی سپرده می شد.
بدیهی است برای اینکه هر چیزی برای همیشه و در طول تاریخ بماند باید دارای معیار و مقیاسی غیرقابل تغییر باشد، نظیر اینکه در مورد اندازه، میلی متر، سانتی متر و یا متر و در مورد وزن، گرم، کیلو و… را به عنوان معیار و میزان غیرقابل تغییر قرار داده اند، هم چنین در مورد نماز، اموری را که به نام واجبات و ارکان است به عنوان معیار و ملاک قرار داده اند که یکی از آنها لزوم عربی بودن اذکار واجب آن است.
نکتهی دوم: اسلام یک دین جهانى است و مىخواهد همه ی مسلمانان را در یک جبهه و صف واحد قرار دهد. تشکیل چنین جمعیتى بدون زبان واحدى که همه با هم تفاهم کنند، امکانپذیر نیست و زبان عربى که به اعتراف اهل فن، از جامعترین زبانهاى دنیاست، مىتواند به عنوان یک زبان بین المللى و زبان نماز تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانهى یگانگى مسلمانان باشد؛ این اصل در سایر دستورات اسلامى، همچون به سوى قبلهى واحد نماز خواندن و… نیز تجلى پیدا کرده است.
نکتهی سوم: ممکن است به ذهن کسی برسد که وادار کردن مردمی غیر مسلط بر زبان عربی به خواندن نماز به زبان عربی، نوعی ایجاد مشقت برای آنها و اجحاف و ستم در حق آنهاست. در جواب می توان گفت برای مردمی که برای رفع حوائج روزمره ی خود، ده ها و بلکه صدها اصطلاح و واژههای بیگانه را به راحتی یاد گرفته و به کار می برند، یاد گرفتن کلمات نماز که مجموع کلمات واجب آن (با حذف کلمات تکراری) حدود 20 کلمه می باشد، کار مشکلی نیست و از طرف دیگر ، معنای ظاهری و سطحی کلمات نماز بسیار ساده و آسان است و همهی مردم به راحتی می توانند معنای سطحی و ظاهری بسم الله الرحمن الرحیم و… را یاد بگیرند؛ هر چند این کلمات دارای معانی عمیق و گسترده نیز هست.
نکتهی چهارم: از نظر زبان شناسان، زبان عربی از کاملترین زبان های دنیا است که به خوبی می تواند مفاهیم و مطالب گسترده و عمیق را در قالب های زیبا و کوتاه بیان کند.
نکتهی پنجم: عربى بودن الفاظ و اذکار در هر حکم و عبادتى شرط لازم نیست.همان طوری که بنابر نظر بعضى از علما، عربى بودن صیغهى عقد ازدواج ضرورتى ندارد و بعضى از علما همچون امام خمینى (قدس سره) در این باره مىفرمایند: اگر مکلف خودش نمىتواند صیغه را به عربى بخواند، حتى در صورتى که بتواند وکیل بگیرد جواز عقد به غیر عربى خالى از قوت نیست. هم چنین لازم نیست دعاها نیز حتماً به عربى خوانده شوند و انسان در غیر از حالت نماز می تواند با خداوند به هر زبانی صحبت و با او راز و نیاز کند و به فتوای اکثر مراجع، در نماز نیز در غیر از اذکار واجب و خصوصاً در قنوت، می تواند به زبان غیر عربی دعا کند. البته آنچه گفته شد به معناى بى توجهى مسلمانان به معانى اذکار در نماز و… نیست؛ بلکه بر هر مسلمان لازم است که با معناى نماز و دعاها آشنا گردد تا بفهمد با خداى خود چه مىگوید، و در این صورت است که اعمال او خشک و بىروح تلقى نشده و سکوى پرواز او به سوى ابدیت خواهند گشت.
چرا در ایران اذان را با لحن عربی می خوانند نه فارسی؟
پاسخ اجمالی
عمده ترین دلیل در خواندن اذان به زبان عربی، این است که اذان، از عبادات و سنت های پیامبر اکرم (ص) است و عبادات توقیفی هستند یعنی به جا آوردن آنها باید به همان شکلی باشد که خداوند تعیین فرموده است، علاوه این عبادت باید در طول قرون و اعصار، بدون کم و کاست برای همیشه باقی بماند و معنای عمیق آن به نسل ها منتقل گردد و در طول تاریخ دست خوش تحریف نگردد. حال آیا بدون پایبندی به زبان اصلی اذان که عربی است، چنین چیزی امکان پذیر بود؟!.
از طرف دیگر اسلام یک دین جهانى است و مىخواهد همه ی مسلمانان را در یک جبهه و صف واحد قرار دهد. تشکیل چنین جمعیتى بدون زبان واحدى که همه با هم تفاهم کنند، امکانپذیر نیست و زبان عربى به عنوان جامعترین زبانهاى دنیا، مىتواند به عنوان یک زبان بین المللى و زبان اذان و نماز تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانهى یگانگى آنان باشد.
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید منظور از سؤال روشن شود؛ اگر منظور این است که به جای عربی زبان دیگری جایگزین شود، این سؤال برای افراد بیگانه ی از آن زبان نیز مطرح است و اگر منظور این است که چرا باید اذان را فقط به زبان عربی بگوئیم ؟ و چرا هر کسی نمی تواند به زبان مادری و محلی خود اذان بگوید؟ برای روشن شدن پاسخ این سؤال باید به نکات زیر توجه داشت:
نکتهی اول : می توان گفت عمده ترین دلیل در خواندن اذان به زبان عربی، این است که اذان، از عبادات و سنت پیامبر اکرم (ص) است و عبادات توقیفی هستند.
علاوه اسلام می خواهد عبادتی همچون اذان که از شعار اسلام محسوب می گردد، در طول قرون و اعصار، بدون کم و کاست، برای همیشه باقی بماند. در صورتی که اگر بنا بود هر کسی به زبان محلی و مادری خود آن را تلفظ نماید احتمال کم و زیاد شدن الفاظ، تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس منتفی نبود و چه بسا با این تغییرات، اصل اذان کاملاً به فراموشی سپرده می شد و معنای عمیق اش به نسل ها بعدی منتقل نمی شد.
بدیهی است برای اینکه هر چیزی برای همیشه و در طول تاریخ بماند باید دارای معیار و مقیاس های غیرقابل تغییر باشد، نظیر اینکه در مورد اندازه؛ میلی متر، سانتی متر و یا متر و در مورد وزن؛ گرم، کیلو و… را به عنوان معیار و میزان غیرقابل تغییر قرار داده اند، هم چنین در مورد عبادات واجب و مستحب نظیر اذان و نماز، اموری را که به نام واجبات و ارکان است به عنوان معیار و ملاک قرار داده اند که یکی از آنها لزوم عربی بودن اذکار اصلی آن است.
نکتهی دوم : اسلام یک دین جهانى است و مىخواهد همه ی مسلمانان را در یک جبهه و صف واحد قرار دهد. تشکیل چنین جمعیتى بدون زبان واحدى که همه با هم تفاهم کنند، امکانپذیر نیست و زبان عربى که به اعتراف اهل فن، از جامعترین زبانهاى دنیاست، مىتواند به عنوان یک زبان بین المللى و زبان اذان و نماز تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانهى یگانگى آنان باشد؛ این اصل در سایر دستورات اسلامى، همچون به سوى قبلهى واحد نماز خواندن و… نیز تجلى پیدا کرده است.
نکتهی سوم : ممکن است به ذهن کسی برسد که وادار کردن مردمی غیر مسلط بر زبان عربی به خواندن اذان و نماز به زبان عربی، نوعی ایجاد مشقت برای آنها و اجحاف و ستم در حق آنهاست، در جواب می توان گفت برای مردمی که برای رفع حوائج روزمره ی خود، ده ها و بلکه صدها اصطلاح و واژههای بیگانه را به راحتی یاد گرفته و به کار می برند، یاد گرفتن کلمات اذان و نماز که تعداد آنها اندک است، کار مشکلی نیست و از طرف دیگر ، معنای ظاهری و سطحی همان کلمات، بسیار ساده و آسان است و همهی مردم به راحتی می توانند معنای سطحی و ظاهری آن کلمات را یاد بگیرند؛ هر چند این کلمات دارای معانی عمیق و گسترده نیز هست.
نکتهی چهارم: از نظر زبان شناسان، زبان عربی از کاملترین زبان های دنیا است که به خوبی می تواند مفاهیم و مطالب گسترده و عمیق را در قالب های زیبا و کوتاه بیان کند.
با توجه به نکاتی که بیان شد لزوم پای بندی همه مسلمانان از هر قوم و نژاد و با هر زبان و لغتی، به زبان عبادات اسلامی که همان زبان قرآن و زبان عربی است روشن می شود.
ژله ی خوراکی دارای انواعی است که بعضی از آنها حلال و بعضی دیگر حرام است و حلال بودن یا حرام بودن آن، تابع حلال و حرام بودن مواد اولیه ای است که ژله از آن تهیه می شود. اگر در تهیه ی ژله از مواد گیاهی استفاده شده باشد، همه ی انواع آن (داخلی و خارجی) حلال و خوردن آن جایز است ولی اگر در تهیه ی ژله، از اعضای بدن حیوانات استفاده شده باشد، اگر آن حیوان حلال گوشت بوده و ذبح شرعی شده است، ژلهای که از اجزای آن تهیه شده، حلال است و در غیر این صورت،اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا حرام می باشد. پس علت حرمت بعضی از انواع ژله ها حرمت مواد اولیهی آنها و عدم تحول ماهوی آنها می باشد.
ژله ی خوراکی دارای انواعی است و حلال یا حرام بودن آن به مارک و اسم آن بستگی ندارد، بلکه تابع حلال و حرام بودن مواد اولیه ای است که ژله از آن تهیه می شود. اگر در تهیه ی ژله تنها از مواد معدنی و گیاهی استفاده شده باشد، چنین ژله ای پاک و حلال بوده و خوردن آن هیچ اشکالی ندارد مگر این که به نجاست آن یقین پیدا کنیم. اما اگر در تهیه ی آن، از اعضای بدن حیوانات استفاده شده باشد، درصورتی که آن حیوان، حلال گوشت بوده و ذبح شرعی شده باشد ژله ی تهیه شده از آن، خارجی یا داخلی و با هر اسم و مارک، حلال است .
اگر از اجزای بدن حیوان حرام گوشت تهیه شده باشد یا حیوان، حلال گوشت بوده ولی ذبح شرعی نشده باشد (مثلا به دست غیر مسلمان ذبح شده باشد) اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا حرام می باشد، اگر چه مقدار مورد استفاده خیلی کم و جزئی باشد.همچنین ژلهای که با استفاده از اجزای آن تهیه می شود، حرام است و خوردن آن جایز نیست.
اما اگر ژله ای از بازار غیر مسلمانان (کشورهای غیر مسلمان) خریداری شود، و در نجاست یا حرمت اکل محتویات آن شک حاصل شود، از چند صورت خارج نیست:
1- می دانیم از گیاه تهیه شده است اما در نجاست و طهارت آن شک داریم؛ در این صورت حکم به طهارت می کنیم.
2- نمی دانیم از گیاه تهیه شده است یا حیوان؛ در این صورت باز حکم به حلیت می شود.
3- می دانیم از حیوان تهیه شده است اما در این که تذکیه (ذبح شرعی) شده است یا نه، شک داریم؛ در این صورت اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا در حکم میته و محکوم به نجاست و حرمت است، یعنی در صورتی می توان گوشت را مصرف کرد که تذکیه ی آن احراز شده باشدیا در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد و الا حرام می باشد.
در این زمینه توجه به دو استفتا می تواند راهگشا باشد:
سؤال :آیا ژله از استخوان خوک به دست مىآید و حرام است؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اگر یقین حاصل شود که چیزى از اجزاى خوک تهیه شده، خوردن واستعمال آن جایز نیست؛ ولى ژله از چیزهاى حلال هم تهیه مىشود، بنابراین آنچه در بازار مسلمین خرید و فروش مىشود تا به حرمت یا نجاست آن یقین نداشته باشید، پاک و حلال است.
سؤال: ما از سفر خارج، مقدار زیادى پاستیل آورده ایم که نمى دانیم از ژله ی خوک است یا نه، اکنون خوردن آن چه حکمى دارد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مدظله العالی):
چنانچه معلوم نباشد از ژله ی حیوانى است، مانعى ندارد.