عارف به علم کلام. (از اقرب الموارد). کسی را گویند که بعلم کلام و اصول آشنا باشد. این علم را برای آن علم کلام خوانند که اولین اختلاف در کلام الله را مطرح و مورد مباحثه قرارداده و از مخلوق و غیر مخلوق بودن آن صحبت بمیان آوردهاند. (از الانساب سمعانی). صاحبان علم کلام؛ و علم کلام علمی است که در آن مقدمات علم منقول را به دلایل عقلی ثابت کنند و دلایل رابه ادله عقلیه موجه سازند. اهل کلام. کلامی. آن که علم کلام داند. آن که توفیق میان فلسفه و دین خواهد. عالم بعلم کلام. دانای بعلم کلام. آن که فهم حقایق اشیاء خواهد به برهان با شرط مطابقت با دین. عالم به علم کلام. (از یادداشت به خط دهخدا). که حقایق اشیاء را با برهان و انطباق با احکام شرع درک کند و بدیگران تعلیم دهد از طریق خطابه و جز آن.
علم کلام را نیز نمیتوان معادل فلسفه تلقی نمود.گرچه ظاهر علم کلام و فلسفه الهی، هر دو بر مبنای استدلال عقلی (مسامحتا-مشترک لفظی است) استوار گردیدهاند، ولی تفاوتهایی میان آنها وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره میشود:
تفاوت از جهت موضوع بحث، به این معنا که موضوع بحث در علم کلام، عقاید دینی است، ولی موضوع بحث در فلسفه، مطلق وجود از آن جهت که موجود است میباشد.
تفاوت از جهت روش، به این معنا که فیلسوف، بدون پیش فرض، به بحث و بررسی یافتههای عقلی پیرامون نظام هستی میپردازد، ولی متکلم، چهارچوب معینی را در زمینه عقاید و باورهای دینی در نظر میگیرد و تلاش میکند در پرتو عقل و نقل، اصول مورد نظر را به اثبات برساند.
تفاوت از جهت نوع دلایل، به این معنا که فیلسوف، تنها از دلایل عقلی بهره میجوید، ولی متکلم برای اثبات اصولی مانند اثبات وجود خدا و توحید و اثبات نبوت، از دلایل عقلی استفاده میکند، و در زمینه اثبات اصولی دیگر مانند امامت، معاد و غیره، هم از دلایل عقلی و هم از دلایل نقلی بهرهمند میگردد.
دلیل نامگذاری این علم به کلام را میتوان وجوهی از این دست دانست:
در نخستین آثاری که در این موضوع نگارش یافتهاند، بخشهای مختلف نوشتار با عنوان «الکلام فی …» از یکدیگر جدا شدهاند.
یکی از مسائل بحثبرانگیز و آغازین این علم، قدیم یا حادث بودن «کلام خداوند» بودهاست.
با فراگیری این علم، آدمی بر سخن گفتن (تکلم) در امور اعتقادی توانا میشود.
قوت استدلالهای به کار رفته در این علم به گونه ای است که گویا بر آموزههای علوم دیگر، در مقایسه با این علم، نمیتوان نام سخن (کلام) نهاد.
چنانکه فیلسوفان از دانشی به نام «منطق» بهره میبرند، عالمان دینی نیز نامی مشابه برای دانش خود برگزیده اند. به بیان دیگر، چنانکه منطق آدمی را بر سخن گفتن در عقلیات توانا میسازد، کلام توان گفت و گو در باب شرعیات را فزونی میبخشد.
لغتنامهٔ دهخدا دربارهٔ علت نامیده شدن این علم بدین نام، چنین آوردهاست:
این علم را برای آن علم کلام خوانند که اولین اختلاف در کلام الله را مطرح و مورد مباحثه قرار داده و از مخلوق و غیر مخلوق بودن آن صحبت بمیان آوردهاند. (از الانساب سمعانی).
در دائرةالمعارف فارسی مصاحب در وجه تسمیه کلام آمدهاست: «در اینجا تأثیر دو زبان یونانی و سریانی را نباید فراموش کرد، زیرا در زبان یونانی لوگوس هم به معنای کلمه و هم به معنای کلام میآید و نیز به معنای استدلال و در زبان سریانی واژه ملل(mallal) با مشتقات آن به معنای کلام و استدلال وارد شده. در زبان لاتین نیز واژه ثئولوژی(theology) به معنای بحث دربارهٔ خداوند است که احتمال میرود در دوران نهضت ترجمه وارد حوزه علوم اسلامی شده باشد.
علم کَلام حوزهای در اندیشه اسلامی است که به گفتگو پیرامون پایهها و بنیانهای اعتقادی و جهانبینی دینی بر پایه استدلال عقلی (خردی) و نقلی (گزارشی) میپردازد و به شبههها و بدگمانیهایی که در این زمینه پدیدار میشود، (در چهارچوب اسلامی) پاسخ میدهد. این پدیده ناشی از نیاز به پدیداری و دفاع از بنیانهای اعتقادات اسلامی در برابر کسان مشکوک (گمانیک) و بدبین و شکگرایی دینی است. از دانشمندان علم کلام با عنوان «متکلم» یاد میشود و این کارکردی است که آنها را از فیلسوفان، فقها (دستوران) و دانشمندان اسلامی جدا میکند. در نوشتارهای اسلامی، گاه از متألهین دیگر ادیان نیز به عنوان متکلم نام برده شده است.
دانش (فن) کلام از علوم اسلامی است که رویکردهای گوناگونی در آن وجود دارد. در برخی رویکردها بر کاربرد خرد و عقل و علم در پرسشهای دینی و اعتقادی پافشاری میشود و در برخی رویکردهای دیگر، منابع نقلی و شنیداری مورد تأکید جدی قرار میگیرد. علم کلام باورمند به تحقیقی و پژوهشی بودن باورهای دینی است، و به دنبالهرو بودن در این زمینه باور ندارد.
این فن به پایههای اعتقادی در یک دین و رویارویی و بحث با نظرات دیگر اندیشهها میپردازد. جُستارهایی مانند برهانهای اثبات وجود خدا، حدوث یا قدم جهان هستی، نبوت خاصه و نبوت عامه، عدل الهی، امامت، معاد و … در این رشته نظری بحث میشود.
یکی از مهم ترین عوامل یادگیری، یادسپاری و بازیافت اطلاعات، تمرکز حواس است.
زمینه های عدم تمرکز فکر
1- کسانی که خود را به انجام دادن کار یا مطالعه درسی مجبور می کنند در حالی که تمایل درونی چندانی به آن ندارند، تمام قوای ذهنی و روحی شان به طور ناخودآگاه از آن موضوع دور می شود و دچار حواس پرتی می گردند.
2- فشارهای روانی نیز از عوامل تشتّت فکری است.
3- گاهی حوادث و اتفاقات، فضای روحی و روانی فرد را دچار اختلال می کند.
4- تکثّر و تعدد فعالیت های فرد موجب عدم تمرکز می شود.
عوامل ایجاد تمرکز حواس در مطالعه
1- تا انگیزه و نیاز به چیزی نباشد، تمرکز حواس به آن نخواهد بود. برای این که به چیزی توجه پیدا شود باید انگیزه کافی به آن پدید آید؛ همچون پیشرفت در امور درسی و تحصیلی و. . .
2- مطالعه منظم در زمان های تعیین شده و مکان ویژه، به شرط تداوم در ایجاد تمرکز، تأثیر به سزا خواهد داشت.
3- از یادآوری مشکلات و غرق شدن در خاطرات گذشته دوری نمایید.
4- از مطالعه در مکان های گرم و پر سر و صدا، دوری کنید.
5- خود را به مطالعه کتابی که تمایل چندانی به آن ندارید مجبور نسازید.
6- همیشه برای مطالعه، کاغذ و قلمی داشته باشید و خلاصه ای از مطالب را یادداشت کنید.
7- مکان مطالعه باید از نظر فیزیکی و روانی از شرایط مناسب برخوردار باشد و هرگونه عاملی که باعث حواس پرتی می شود، نظیر سر و صدا، سرما و گرما، نور کم یا زیاد از محیط مطالعه دور شود.
8- در صورتی که تعدد کارها و فعالیت های غیر درسی باعث عدم تمرکز می شود آنها را به حداقل برسانید.
9- اگر مشکلات شخصی، اجتماعی و خانوادگی باعث عدم تمرکز شما می شود بدانید که زندگی فردی هیچ کس خالی از مشکل نیست.
10- در صورتی که موضوع خاصی باعث حواس پرتی شما می شود، به دنبال راه حل مناسب آن باشید، چرا که آن موضوع خاص، در حکم علت عدم تمرکز حواس شماست.
11- تغذیه مناسب داشته باشید.
پرسش: چگونه می توان افکار مزاحم را از خود دور نمود؟
پاسخ:
1- کنترل افکار مزاحم نیازمند تلاش مستمر و مداوم است. سعی کنید با برنامه دقیق و حساب شده، تمام اوقات شبانه روز خود را با مطالعه، ورزش و کار و کوشش پر کنید.
2- فشارهای روانی، یکی از زمینه های افکار مزاحم است. سعی کنید به صورت منطقی مشکل خود را حل نمایید.
3- سعی کنید در اجتماع ها و گردهم آیی های مختلف شرکت فعال داشته باشید.
4- از بیکار ماندن شدیداً پرهیز کنید.
5- از قرار گرفتن در خلوت و تنهایی اجتناب کنید.
6- در صورت تشدید افکار مزاحم، به روان شناس یا روان پزشک مراجعه کنید تا تحت درمان دارویی و روان درمانی قرار گیرید.
اگر شما باهوش باشید یا در ریاضی خوب هستید یا در زبان… .
این چیزی است که در مدرسه به خورد ما میدهند و برای انواع خاصی از هوش ارزش ویژه قائل میشوند درحالیکه بقیه را نادیده میگیرند.
اگر در ریاضی یا زبان خوب نیستید، هنوز هم ممکن است در چیزهای دیگری استعداد داشته باشید که هوش خوانده نمیشدند. چرا؟
در سال ۱۹۸۳، هاوارد گاردنر (Howard Gardener) نه گونه از هوش را تعریف کرد:
منطقی-ریاضی
زبانی-کلامی
جسمی-جنبشی
موسیقیایی
طبیعتگرا
میانفردی
درونفردی
فضایی-دیداری
هستیگرا
آنچه دانشمندان دیگر بهعنوان مهارتهای نرم تلقی میکردند، مانند مهارتهای میانفردی، گاردنر دریافت گونههایی از هوش هستند. منطقی به نظر میرسد. درست همانطور که استعداد ریاضی به شما این توانایی را میدهد که دنیا را درک کنید، هوشمندی در ارتباطات هم همان توانایی را به شما میدهد فقط از یک زاویه متفاوت. اگر ریاضی ندانید ممکن است نرخ انبساط جهان را محاسبه نکنید، اما بهاحتمالزیاد مهارتهای لازم را برای یافتن فرد مناسبی که این کار را انجام دهد، دارید.
حتی با گذشت ۲۰ سال از زمان انتشار کتاب گاردنر، هنوز هم بر سر اینکه استعدادهایی بهجز ریاضی و زبان واقعاً گونههایی از هوش هستند یا اینکه فقط مهارت محسوب میشوند، بحث وجود دارد. شما چه فکر میکنید؟
حال اگر می خواهید بدانید هوش های نه گانه شما در چه سطحی هستند و کدامیک قوی ترند، می توانید از تست هوش چندگانه گاردنر استفاده کنید.
آیا میزان هوش هیجانی خود را سنجیده اید؟ می دانید هوش هیجانی تان چقدر است؟
برای این کار می توانید از تست های معتبر سنجش هوش هیجانی استفاده کنید.
ویژگی های هوش هیجانی
خودآگاهی : یعنی فرد نسبت به احساسات خود آگاهی داشته باشد و به خوبی بداند این احساسات چگونه افکار و رفتارش را تحت تاثیر قرار می دهد. شخص خودآگاه نسبت به ضعف ها و نقاط قوت خود به خوبی آگاه است و اعتماد به نفس لازم را دارد.
مدیریت خود : مدیریت و کنترل احساسات به صورت مثبت و موثر به گونه ای که فرد را قادر به تغییر شرایط پیرامونش کند.
آگاهی اجتماعی : شخصی که آگاهی اجتماعی دارد می تواند نیازها، عواطف و احساسات دیگر افراد را به خوبی درک کند و با افراد و گروه های اجتماعی مشارکت و احساس آرامش کند.
مدیریت روابط : نوعی دیگر از هوش هیجانی مدیریت روابط است؛ یعنی فرد می تواند به خوبی ارتباطی را شکل دهد و آن را حفظ کند، به خوبی در مناسبات اجتماعی پیرامونش شرکت کند و از عهده اصلاح و مدیریت چالش های پیرامونش بربیاید.
در ادامه راه کارهایی برای تقویت هوش هیجانی ارائه می گردد :
هوش هیجانی همان مدیریت چالش هاست.
هوش هیجانی به معنای مدیریت و درک احساسات است به طوری که باعث دورریختن تنش و استرس، برقراری ارتباط موثر با دیگران، رویارویی کارآمد با چالش های زندگی، درک اطرافیان و اصلاح تنش ها و به طور کلی درگیری هایی است که در طول زندگی روزمره با آنها مواجه می شویم.
بنابراین اگر شخصی بتواند به گونه ای احساسات خود را مدیریت کند که این تعادل را در زندگی خود و محیط پیرامونش به وجود بیاورد، از هوش هیجانی خوبی برخوردار است. اگر افراد بتوانند احساسات خود را کنترل کنند و مدیریت کافی بر خود داشته باشند، باعث جذب دیگران به سمت خودشان می شوند و این باعث موفقیت شغلی و حرفه ای آنها خواهدشد، اما برای بالابردن هوش هیجانی راهها و تکنیک هایی وجود دارد.
از استرس دور شوید
برای تقویت هوش هیجانی تان در اولین قدم باید خود را از استرس و تنش ها دور کنید و از احساسات خود و دیگران آگاهی کامل داشته باشید. برای مثال وقتی در شرایط سخت و بحرانی قرار می گیرید باید خیلی سریع نسبت به احساسات خود آگاهی به دست آورید، به نحوی که اجازه ندهید تعادل و وضعیت روانی تان به هم بریزد. اگر بتوانید سریع احساسات خود را شناسایی و آن را کنترل کنید، مانع تصمیم گیری های غلط و واکنش های منفی و ناکارآمد خواهید شد. کنترل استرس و تنش نیز نیاز به تمرین روزانه دارد و به سادگی به دست نمی آید، اما اگر بتوانید روی احساسات منفی مثل عصبانیت، اضطراب و خشم مدیریت داشته باشید، باعث ایجاد تعادل در افکار و رفتارتان شده اید و این همان هوش هیجانی است.
احساس تنش، عصبانیت و سایر احساسات منفی نشانه هایی دارند که اگر آنها را شناسایی کنید راحت تر می توانید آنها را کنترل کنید. برای مثال اگر شما فرد بصری هستید و در یک موقعیت استرس زا قرار گرفته اید، تمرکز خود را روی موردی خوشایندتر معطوف کنید مانند یک شاخه گل و دیدن تصویری زیبا و آرمش بخش. بدین ترتیب نقطه تمرکزتان را منحرف می کنید. اگر بدن تان گرم و ضربان قلبتان بیشتر شده، سعی کنید نسبت به این نشانه ها آگاه باشید و کارهایی انجام دهید که باعث برطرف شدن این علائم جسمی شما شوند.
طرز گفتن مهم تر از نوع کلمات شماست
ایجاد یک ارتباط خوب از ویژگی های یک فرد دارای هوش هیجانی است. هنگام صحبت به چشم های شخص مقابلتان نگاه و با آرامش و شمرده شمرده صحبت کنید. به تن صدایتان نیز توجه کنید که خیلی آرام و آهسته نباشد. توجه به نشانه های غیرکلامی نشان دهنده هوش هیجانی شما هنگام برقراری یک ارتباط است. هنگام صحبت از طنز و شوخی نیز استفاده کنید. شوخ بودن باعث از بین بردن کسالت در طرف مقابلتان می شود و اگر متعادل باشد محبوبیت شما را نیز به دنبال خواهد داشت.
باهوش ها درگیر بحث نمی شوند
همه افراد در طول زندگی ممکن است با شرایطی روبرو شوند که در آن درگیر یک بحث خانوادگی، شغلی یا دوستانه شوند، اما درگیرشدن در مشاجره و بحث باعث تلف شدن انرژی می شود، خصوصا اگر موضوع بحث بسیار بی اهمیت باشد. خود شما بهترین کسی هستید که می تواند تشخیص دهد کدام بحث باارزش و کدام بی مورد است.
از بحث های بی مورد به خاطر خودتان هم که شده دوری کنید تا باعث تلف شدن انرژیتان نشوید. ممکن است در یک بحث به این نتیجه برسید که با وجود توضیحات منطقی و مستند شما شخص مقابلتان به هیچ وجه زیر بار نمی رود و سرسختانه در موضع خود باقی مانده است. در این مواقع حتی اگر نمی توانید شخص مقابلتان را قانع کنید بهتر است حداقل از ادامه بحث خودداری کنید.
ببخشید
در زندگی هر شخصی کدورت و رنجش از دیگران دیده می شود و همه ما در بخش هایی از زندگی ما توسط کسی مورد آزار و رنجش قرار گرفته ایم، اما ماندن در احساسات گذشته هیج فایده ای برایتان ندارد. فراموش کردن خطاهای دیگران بیشتر به خاطر خودتان است تا دیگران. بنابراین اگر می خواهید هوش هیجانی تان را تقویت کنید اتفاقات تلخ و آزاردهنده ای را که درگذشته برایتان افتاده فراموش کنید و آرامش را به خودتان برگردانید.
دیگران را درک کنید
درک کردن دیگران یعنی خودتان را جای دیگران بگذارید تا از دیدگاه آنها به موضوع نگاه کنید. هرچند به صورت کامل هرگز هیچ شخصی نمی تواند مانند دیگران فکر کند . چون همه افراد در محیط متفاوتی رشد کرده اند اما درک موقعیت افراد دیگر باعث می شود بهتر بتوانید آنها را درک کنید و کمتر به قضاوت های عجولانه روی آورید.
شادی را وابسته به چیزی نکنید
بسیاری از افراد شادی و آرامش خود را در گرو اموال و دارایی های مادی می دانند و بدون داشتن آنها شاد نیستند، اما افرادی که هوش هیجانی دارند شادی خود را وابسته به چیزی نمی دانند و این موضوع به دلیل کنترل آگاهانه احساساتشان است. افراد باهوش هیجانی اغلب افراد شادی هستند و این شادی را از هدیه و دریافت های بیرونی ندارند، بلکه شادی را با همه وجود در خودشان حس می کنند.