ضرورت بعثت پيامبران
یا رب
عنوان : ضرورت بعثت پيامبران
نویسنده : محسن فتاحي اردكاني
كلمات كليدي : ضرورت بعثت پيامبران، لطف
یكی از پرسشهایی كه درباره پیامبران الهی مطرح میشود، این است كه آیا برانگیخته شدن و فرستاده شدن پیامبران به سوی مردم لازم و واجب بوده یا نه، و اگر لازم و ضروری بوده چه عواملی موجب ضرورت و بایستگی آن شده؟
در وجوب و ضرورت بعثت پیامبران میان اشاعره و معتزله و شیعه اختلاف نظر وجود دارد:
اشاعره كه یكی از فرقههای مشهور كلامی اهل سنت است آن را واجب ندانسته اما فرقه دیگر؛ یعنی معتزله هماهنگ با شیعه آن را واجب دانستهاند. شیعه معتقد است كه «بعثت پیامبران امری ضروری است و مردم محتاج به فرستاده شدن پیامبران از سوی خداوند میباشند و این كه بعثت پیامبران بر خداوند عقلاً واجب است.»[1]
برخی از دلایل ضرورت بعثت پیامبران به طور فشرده عبارتاند از:
1- بعثت پیامبران از باب لطف عقلاً بر خداوند واجب است و چون خداوند عالم و قادر است هرگز چنین كاری را ترك نمیكند.[2]
2- غرض و حكمت در ایجاد خلقت معرفت و عبادت و بندگی خداوند بوده است:
«و ما خلقتُ الجنّ و الأنس الا لیعبدونَ» (ذاریات/ 56)
«ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای پرستش من»
و این متوقف بر تعیین واسطهای بین خلق و خالق است تا طریق بندگی و عبادت خداوند را به آنها یاد دهد و این امر بدون تعیین واسطه ممكن نیست چرا كه خداوند در نهایت كمال و انسان در منتهای نقص است خداوند خود به این مطلب اشاره كرده است كه:
«وما كانَ بشرٍ أنْ یكلّمه اللهُ الا وحیاً او مِن وَرایء حجابٍ او یرسلَ رسولاً فیوحی باذنهِ ما یشاءُ انّه علی حكیم» (شوری/ 51)
«و برای هیچ بشری یارای آن نباشد كه با خدا سخن بگوید مگر به وحی یا از پس پرده یا رسولی فرستد تا به امر خدا هر چه او خواهد و مِكند البته او خدای دانای حكیم و بلندمرتبه است.»
چنین واسطهای حتماً باید انسانهای برگزیدهای از طرف خداوند باشند كه از جنس بشر میباشند ولی در اوج بندگی خداوند قرار دارند. خداوند در قرآن از جانب رسول گرامی اسلام میفرماید:
«قال: انّما أنا بشر مثلكم» (كهف/ 110)
گفت: «بی تردید من بشری چون شما هستم»[3]
3- اینكه انسان اشرف مخلوقات است و عبث و بیهوده خلق نشده بلكه هیچ شك و تردیدی نیست كه مكلف به انجام تكالیفی و اوامر و نواهی است و بر خدا لازم است كه این تكالیف را به انسان اعلام كند و او را آگاه سازد زیرا هیچ عقلی مستقلاً و بدون واسطه وحی قادر به درك و تشخصی این تكالیف نیست وهمه افراد مكلفین هم قابلیت دریافت و تلقی وحی را از جانب خداوند ندارند به همین جهت بر خداوند لازم است كه كسانی را به سوی انسانها مبعوث نماید تااینكه این تكالیف را به آنها برساند.[4]
4- تزكیه و تنبیه، مسلماً غرض از ارسال پیامبران تنها تعلیم نیست بلكه بكی از اهداف انبیاء تزكیه است و خداوند از میان بندگان خود افرادی كه ار هر جهت صالح و كامل و ممتاز میباشند را برمیگزیند به طوری كه در میان مردم اسوه میباشند و مردم را با اعمال و رفتار خود به سوی سعادت و كمال سوق میدهند و روشن است كه این غرض و هدف به صرف نزول كتب آسمانی و یا نزول آن بر غیر پیامبران مثلاً بر ملائكه و یا افرادی از غیر نوع بشر محقق نمیشد چرا كه در این صورت مردم اسوهای در بین خود مشاهده نمیكردند تا خود را به آن هدف بالا برسانند و یا اینكه گمان میكردند طهارت و تزكیه مربوط به ملائكه است و آنها قادر نیستند خود را تزكیه كنند.[5]
5- ارشاد و راهنمایی به مصالح و منافع دنیا و آخرت حاصل نمیشود مگر با ارسال پیامبران و شرایع آنها چرا كه درك عقل محدود میباشد و نمِتواند همه مصالح و منافع انسانی را درك كند و تجربیات به دست آمده از بشر نیز همین مطلب را اثبات میكند علاوه بر اینكه حاجب و نیاز انسان منحصر در امور مادی محسوس نیست واینكه معمولاً ماوراء عالم مادی نیز صرفاً با عقل و حس درك نمیشود و عقل و حسّ به تنهایی قادر نیست برنامهای را برای سیر انسان به سوی سعادت در دنیا و آخرت ترسیم كند بنابراین بعثت و ارسال انبیاء ضروری است تا مردم را به سوی مصالح و منافع آنها در دنیا و آخرت راهنمایی كنند.[6]
6- به خاطر ایجاد اصلاح بین امور اجتماعی به طوری كه گاهی برای مقابله با مفاسد اجتماعی و ریشه كن كردن آنها نیاز به فرستادگان الهی است تا مردم را به سوی اقامه عدل و داد دعوت كنند و از مظلومان و محرومان دفاع كنند چرا كه به مجرد نزول كتاب آسمانی بدون مجاهده و قیام در مقابل مفاسد اجتماعی این كار امكان پذیر نیست برای اصلاح امور دنیوی نیز بعثت انبیاء ضروری است چرا كه طبیعت انسان زندگی اجتماعی است و نوع انسانی در امور معاش و زندگی خود به یكدیگر نیازمند میباشند و شكی نیست كه هر یك از انسانها خود به تنهایی نمیتواند همه امور تأمین زندگی خود را از قبیل خوراك، تهیه پوشاك و غیره به دست گیرد بلكه لازم است هر یك كاری انجام دهند یكی نانوایی كند دیگری خیاطی و همینطور، و از همین جا است كه داد و ستدها و معاملات و امور نكاح و جرم و جزاء شكل میگیرد و دراكثر اوقات اگر در میان آنها قانون و سنتی نباشد كه در وقت نزاع و كشمكش به آن رجوع كنند تا رفع نزاع شود موجب درگیری و هرج و مرج میشود و چه بسا جنگ و خونریزی به وجود میآید بنابراین لازم است كه قاعده و قانونی در میان آنها باشد تا در وقت نزاع به آن مراجعه كنند و این قانون باید بر پایه عدل و كسی كه آگاه به نام مصالح و مفاسد نوع انسانی است آن را وضع كرده باشد و اوكی نیست مگر خداوند كه شریعت خود را به واسطه پیامبران بر مردم نازل كرده است.[7]
[1]. مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، انتشارات اسلامیة، ص 29.
[2]. شبر، سید عبدالله، حق الیقین فی معرفه اصول الدین، انتشارات انوار الهدی، 1422 هـ ق، چاپ چهارم، ص 121؛ حلّی حسن بن یوسف بن المطهر، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1422، چاپ نهم، ص 470.
[3]. شبر، سید عبدالله، پیشین، ص 121.
[4]. نراقی، مهدی، انیس الموحدین، بی جا، بی تا، تصحیح آیت الله قاضی طباطبایی، ص 73.
[5]. خزاری، محسن، بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقاید الامامیه،مركز مدیریت حوزه علمیه قم، 1367، چ سوم، ص 226.
[6]. خرازی، محسن، پیشین، ص 224؛ نراقی، مهدی، پیشین، ص 71.
[7]. نراقی، مهدی، پیشین، ص 73؛ فیض كاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، انتشارات بیدار، 1358 ه ش، ص 338