«براهین اثبات وجود خدا از دیدگاه امیرالمومنین 7براهین اثبات وجود خدا از دیدگاه امیرالمومنین 9»
26ام بهمن 1399

براهین اثبات وجود خدا از دیدگاه امیرالمومنین 8

686 کلمات   موضوعات: آموزشی, فلسفه, کلام(عقاید)

           ‌برهان‌ فطرت‌ از دیدگاه‌ متفکران‌ غربی‌

 

در جهان‌ غرب‌ از برهان‌ فطرت‌ با نام‌ برهان‌ اجماع‌ عام‌ یاد می‌شود. هرچند که‌ می‌توان‌ برهان‌ تجربة‌ دینی‌ را نیز به‌ وجهی‌ به‌ فطرت‌ برگرداند. سیسرون، سنکا، کلمنت‌ اسکندرانی، هربرت‌ اهل‌ چربری، افلاطونیان‌ کمبریج، گاسندی، کرونیوس‌ از جمله‌ طرفداران‌ این‌ برهانند.

 

در سال‌های‌ اخیر شمار بسیاری‌ از متکلمان‌ مشهور کاتولیک‌ و پروتستان‌ از این‌ برهان‌ حمایت‌ کرده‌اند. رودلف‌ ایسلر در کتاب‌ خود به‌ نام‌ «فرهنگ‌ مفاهیم‌ فلسفی» این‌ برهان‌ را در میان‌ دلایل‌ معروف‌ وجود خدا، در ردیف‌ پنجم‌ اهمیت‌ قرار داده‌ است. پل‌ ادواردز می‌گوید به‌ نظر می‌رسد که‌ این‌ ارزیابی‌ صحیحی‌ از جایگاه‌ این‌ برهان‌ در تاریخ‌ فلسفه‌ باشد. جان‌ استوارت‌ میل‌ بر آن‌ بود که‌ این‌ برهان‌ در تودة‌ انسان‌ها تأثیر بیش‌تری‌ نسبت‌ به‌ براهین‌ که‌ منطقاً‌ کم‌تر انتقادپذیرند دارد.

 

برناردو بویدر وجویس، ادعای‌ دیگری‌ دارند. بویدر در کتاب‌ الهیات‌ طبیعی‌ آن‌ را برهانی‌ که‌ فی‌نفسه‌ ارزش‌ مطلقی‌ دارد، لحاظ‌ کرده‌ است‌ و می‌گوید:

 

«اجماع‌ عام‌ ملل‌ در قبول‌ خدا را باید ندای‌ عقل‌ عام‌ فرض‌ کرد که‌ دلیل‌ قانع‌کننده‌ای‌ در مورد حقیقت‌ ارائه‌ می‌دهد. اما او بعداً‌ اعلام‌ کرد که‌ این‌ برهان‌ قطعیت‌ مطلق‌ ندارد؛ مگر هنگامی‌ که‌ به‌ برهان‌  علت‌ اولی‌ ضمیمه‌ شود. اما جویس‌ نویسندة‌ قرن‌ بیستم‌ که‌ یکی‌ از کامل‌ترین‌ و واضح‌ترین‌ قرائت‌ها را از این‌ برهن‌ دارد، بسیار خوش‌بین‌تر است. او این‌ برهان‌ را بدون‌ هیچ‌ شرطی‌ «یک‌ دلیل‌ معتبر بر وجود خدا» محسوب‌ کرده‌ است.»

 

براهینی‌ که‌ فلاسفه‌ در این‌ باره‌ مطرح‌ کرده‌اند، در دو گروه‌ تقسیم‌بندی‌ می‌شود:

 

یک: براهینی‌ که‌ در آن‌ها عمومیت‌ اعتقاد به‌ خدا، شاهدی‌ بر فطری‌ بودن‌ نفس‌ اعتقاد است؛ یا این‌ که‌ لازمه‌ آرمان‌ها و یا نیازهایی‌ است‌ که‌ آن‌ها غریزی‌ و فطری‌اند، بنابراین‌ آن‌ اعتقاد باید درست‌ باشد. به‌ این‌ نوع‌ براهین، تفسیرهای‌ زیست‌شناختی‌ می‌گویند.

 

دو: براهینی‌ که‌ عمومیت‌ اعتقاد به‌ خدا به‌ انضمام‌ این‌ ادعا که‌ معتقدان‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ عقیده‌ از عقل‌ بهره‌ گرفته‌اند، به‌ عنوان‌ دلیلی‌ بر وجود خدا محسوب‌ می‌شود. این‌ نوع‌ براهین‌ را، قیاس‌های‌ ذوحدین‌ ضد‌ شکاکیت‌ نیز نامیده‌اند، در این‌ جا به‌ نمونه‌هایی‌ از آن‌ها اشاره‌ می‌کنیم.

 

‌            ‌1. تقریر سنکا: ما عادت‌ داریم‌ که‌ برای‌ اعتقاد عمومی‌ انسان‌ها، اهمیت‌ فراوانی‌ قائل‌ شویم‌ و این‌ را یک‌ برهان‌ قانع‌کننده‌ می‌انگاریم. ما از احساسی‌ که‌ در ضمیر انسان‌ قرار دارد، استنباط‌ می‌کنیم‌ که‌ خدایانی‌ وجود دارند و هیچ‌ قوم‌ و ملتی‌ نبوده‌ که‌ آن‌ها را انکار کند؛ هر چند که‌ بسیار دور از قانون‌ و تمدن‌ بوده‌اند.

 

‌            ‌2. تقریر هاج: همة‌ قوا و احساس‌های‌ ذهنی‌ و بدنی‌ ما، متعلقات‌ مناسب‌ خود را دارند. وجود این‌ قوا، وجود آن‌ متعلقات‌ را ایجاب‌ می‌کند. بنابراین‌ چشم‌ با ساختاری‌ که‌ دارد، ایجاب‌ می‌کند که‌ نوری‌ باشد تا دیده‌ شود، و گوش‌ بدون‌ صوت‌ و صدا، تبیین‌ و درک‌ نخواهد شد، به‌ همین‌ طریق‌ احساس‌ و میل‌ مذهبی‌ ما، وجود خدا را ایجاب‌ می‌کند.

 

‌            ‌3. تقریر جویس: انسان‌ها شیفتة‌ آزادی‌ عملند و از هر موجدی‌ با قدرت‌ برتر متنفرند. اگر تقریباً‌ همة‌ انسان‌ها نسبت‌ به‌ مدبر مطلق‌ خود یقین‌ کامل‌ دارند. این‌ فقط‌ به‌ خاطر ندای‌ عقل‌ است‌ که‌ بسیار روشن‌ و قطعی‌ است. همة‌ انسان‌ها چه‌ متمدن‌ و چه‌ غیر متمدن، به‌طور یکسان‌ در این‌ اعتقاد مشترکند که‌ حقایق‌ طبیعت‌ و ندای‌ وجدان، ما را وا می‌دارد که‌ وجود خدا را به‌ عنوان‌ حقیقت‌ قطعی‌ تصدیق‌ کنیم. اگر تمامی‌ انسان‌ها در این‌ نوع‌ اعتقاد در اشتباه‌ باشند مستلزم‌ آن‌ است‌ که‌ عقل‌ نقصی‌ دارد و این‌ که‌ جست‌و جوی‌ حقیقت‌ برای‌ انسان‌ بیهوده‌ است. در آن‌ صورت‌ شکاکیت‌ محض‌ تنها راه‌ چاره‌ خواهد بود. ولی‌ همة‌ ما بر این‌ امر مصریم‌ که‌ عقل‌ انسان‌ اساساً‌ معتبر است. از آن‌جا که‌ عقل‌ اساساً‌ قابل‌ وثوق‌ است، شکاکیت‌ عمومی‌ یک‌ راه‌ بدیل‌ جد‌ی‌ برای‌ پذیرش‌ حکم‌ وجود خدا نیست. بنابراین‌ اعتقاد به‌ وجود خدا درست‌ است.

 

بنابراین‌ انگیزة‌ انسان‌ به‌ سوی‌ خدا عقل‌ او است‌ نه‌ تمایلات‌ او، زیرا اعتقاد به‌ خدا برخلاف‌ تمایلات‌ اولیه‌ او است‌ اگر همة‌ مردم‌ در این‌ استنتاج‌ عقلی‌ خطا کرده‌ باشند، دیگر به‌ هیچ‌ یک‌ از احکام‌ عقل‌ نمی‌توان‌ اعتماد کرد و اعتقاد داشت‌ و این‌ یعنی‌ شکاکیتِ‌ مطلق. بنابراین‌ یا باید گزارة‌ «خدا وجود دارد» را صادق‌ دانست، یا در همة‌ گزاره‌ها تردید کرد. ما نمی‌توانیم‌ در همة‌ گزاره‌ها تردید کنیم، پس‌ باید بپذیریم‌ که‌ «خدا وجود دارد»، صادق‌ است.

کلیدواژه ها: عقاید, فلسفه, کلام
توسط ن.ع   , در 11:09:00 ق.ظ


فرم در حال بارگذاری ...