صفحات: << 1 ... 60 61 62 63 64 65 ...66 ...67 68 69 ...70 71 >>
16ام خرداد 1393یا رب
فـاصـلـه گـرفـتـن سـيـارات و زمـيـن از هـمـديـگـر
«آيا کسانيکه بخدا ايمان ندارند نمی توانند ببينند کـه زمين و سيارات منظومه شمسی در آغاز “بهم چسبيده” بـودند بعد آنها را با نيرو از هم باز کرديم»؟
«خدا آنست که سيارات منظومه شمسی را با ستونهائی که آنها را نمی بينيد بلند کرد».
«و سيارات منظومه شمسی را بلند کرد و در آن ( در منظومه شمسی) تعادل ايجاد نمود».
نکات آيات: 1ـــ زمين و سيارات در ابتدا به هم متصل بوده اند، بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند. 2ـــ ميان سيارات ستونهای نامرئی وجود دارد. 3ـــ ميان سيارات تعادل وجود داد.
1ـــ زمين و سيارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند:
چنانکه پيش از اين آمد خورشيد و ساير سيارات منظومه شمسی در ابتدا در کـنـار هـم شکـل گرفته بوده اند و بعدها از هم فاصله گرفته اند. علت اينکه قرآن دور شدن آنها را “بلند کردنِ” آنها توصيف نموده اين است که بالای ما قـرار دارنـد و دور شـدن آنها نسبت به ما حالتِ “بلند شدن و بالا رفـتنِ آنها" دارد.
2ـــ ميان سيارات ستونهای نامرئی وجود دارد:
سيارات منظومه شمسی با نيروی جاذبه که انسان آنرا بصورت ستونهای از موج تصور می کند و به شکـل سـتـون آنـرا رسم می کند با هم نگـهـداشته شده اند.
3ـــ ميان سيارات تعادل وجود دارد:
عـلـتِ کشيده نشدن سيارات بطرف همديگر و يا هل ندادن همديگر وجود نيروی جذب و دفع متعادل ميان آنها است. مثلاً خورشيد زمين را بـطرف خود می کشد و زمين در حرکت خود دور خورشيد که رو به دور شدن از از خورشـيـد است خود را از خورشيد دفع می کند (که به آن نيروی گريز از مرکز گفته می شود). نيروی کشش خورشيد و دفع زمين به يک اندازه است، به اين خاطر نه خورشيد می تواند زمين را بطرف خود بکشد و نه زمين از مدار خود دور خورشيد خارج شده و به بيرون از منظومه شمسی برود. از آنجا که زمين در مداری شبه بيضی دور خورشيد می گردد هنگامی که به خورشيد نزديک می شود سرعت آن بيشتر می شود، در نتيجه نيروی دفع (نيروی گريز از مرکز) آن نيز بيشتر می شود که برابر می شود با نيروی جاذبه بيشتر شده خورشيد، و هنگاميکه از خورشيد دور می شود و نيروی جاذبه خورشيد کمتر می شود سرعت حرکت آن نيز کمتر می شود، و به اين شکل هميشه نيروی جذب و دفع (نيروی گريز از مرکز) برابر است. اين وضع در رابطه با همه اجرامی که در مرکز هستند و اجرامی که در مداری دور آنها می گردند صادق است، مانند زمين و ماه.
یا رب
شب فعاليت بدن را کم می کند و روز آنرا فعال می کند
« و اين خداست که بوسـيله شب فعاليت زندگی شما را میگيرد و می داند در روز بدن شما چه آسيبهائی ديده و دوباره شما را با روز بر می انگيزد».
نکات آيه:
1ـــ فعاليت بدن انسان بوسيله شب گرفته میشود و در روز اين فعاليت برانگيخته می شود:
انسان در مغز خود دستگاهی دارد که به امور خواب و بيداری وی می پردازد. اين دستگاه که يک دستگاه سلولی است در مغز ميانی قرار دارد و از طريق عصبهای بينائی با محيط بيرون رابطه دارد. با رو آوردن شب و افزايش تاريکی اين دستگاه غده صنوبری در مغـز، مغز را تحريک می کند که هورمون (مـوسوم به ملاتونين) را ترشح کند. اين هـورمـون ماده خواب آور بدن است. هر چه بيشتر غده مربوطه عنصر مزبور را ترشح کند فعاليتهای مغز بيشتر و بيشتر کاهش پيدا می کند و در نتيجه انسان بخواب می رود.
بر عکس وقـتی در سـپـيـده دم محـيـط روشن و روشن تر می شود دسـتگاه مربوط به غده صنوبری علامت می دهد که تولـيـد و تـرشـح عـنـصر مزبور را قطع کند. وقـتی تـمـرکـز عـنـصـر مـزبـور کم می شود نفـسهای زندگی بيدار می شوند و بدن به کمک هورمونهای استرسی خود، خود را برای روز جديد ديگری بکار می اندازد.
به اين ترتيب همانطور که آيه گفـته: بـوسـيـلـه شب فـعالـيت زندگی بدن گرفته می شود و انسان بخواب برده می شود و در روز برانگيخته می شود. واژه هائی که قرآن اسـتـفـاده کـرده نـيز دقـيـقاً مناسب با کارکرد اين سيستم موجود در بدن است. مثلاً از مصدر« بَعْـث» به معنی بـرانگـيخـتـن بـجـای واژه هـای ديگـری کـه بـه معـنی بيدار کردن هستند استفاده کرده که مناسب کارکرد هورمونهای استرسی است.
2ـــ بدن در روز آسيبهائی می بيند:
آسـيبهائی که بدن انسان بطور پی درپی می بيند مردن برخی از سلولهای آن است. و در شب مخصوصاً در هـنگـام خواب سلولهای جديد درست می شوند.
یا رب
اثر وضو گرفتن
« وقتی خواستيد نماز بخوانيد صورت و دستهای خود را تا آرنجها بشوئيد، و بخشی از سر و پاهای خود تا قوزکها را مسح کنيد. (يا بخشی از سر خود را مسح کنيد و پاها تا قوزکها را بشوئيد)».
(تـرجمه ای که در رابطه با پاها در پرانتز و پيش از پرانتز آمده هر دو درست است. و اين تـفـاوت ترجمه به اين بـستگی دارد که از نظر نحوی چگونه جمله را تحـلـيـل کـنـيـم. بـرخی عـبـارت «وَ اَرجُلَکُم» به معـنـی “و پاهـای خود را” به فـعـل «اِغـسـلـُـوا» به معـنـی “بـشـوئـيـد” مـربـوط می دانـنـد (کـه در اين صورت پاها بايد شسته شوند)، و کسانی آن را به فـعـلِ «اِمسَحُوا» به معنی “مسح کنيد” مربوط می دانند (که در ايـن صورت پاها بايد مسح شوند). و هر دو حالت درست است. و منظور قرآن از اينگونه بيان اين بوده که در صورت وجود آب پاها شسته شوند و در صورت کمبود آن پاها مسح شوند).
از انسان پيـوسـته نـور و امواج و انرژی ساطع می شود. امواجی که دستگاه پيش از وضوء گرفـتـن انسان نشان می دهد، با امواجی که پس از وضوء گرفـتن نشان می دهد با هم فرق می کند. امواجی که پس از وضو گرفتن نشان می دهد بيانگر “آرامش بيشتر يافتن انسان” است. يعـنی وضو گرفـتـن که «شـستن صورت و دستها و مسح فرق سر و پاها (و يا شستن پاها) است، به انسان آرامش می دهـد.
یا رب
شـعـلـه ور شـدن نـور مـؤمـنـيـن
«نـور آنها ميان دستانشان شعله ور می شود»!
نکـتـه آيه: نـور مؤمنين شعـله ور می شود:
محتوای آيه (چنانکه پيش از آن در آيه روشـن شـده) مـربـوط به مؤمنين و در روز رسـتـاخـيـز است و در آن روز از خـدا می خواهند که نور آنها را “تمام و کامل و ثابت کند"، و ايــن بـه ايـن معنی است که “نـور آنـهـا در ايـن دنـيـا نيز شعله ور می شود. (يعنی: نوری دارند که کم و زياد می شود و در آخرت از خداوند می خواهـنـد کـه آنرا يکنواخت و هميشگی کند).
با عکـاسی کريـلـيـيَـن (کـه از نور نامرئی ساطع از اشياء عکس می گيرد) انسان می بيند که هـمـه مواد و عـناصر زنده و غـير زنده از جمله انـسـان از خـود نـور ساطع می کنند. بـسـته به اينکه پديده در چه وضعيتی باشد نور ساطع از آن فــرق می کند. در انـسان نيز بسته به اينکه وی در چه وضعيت مزاجی و روحی و فکری و غيره باشد، نور ساطع از وی فـرق مـی کـنـد. مـثـلاً نـور وی در حـالـت عـادی عــادی است، ولی پس از پرسـتـش نـور وی شـعـلـه ور می شـود. يعــنی هـمـان چـيـزيـکه آيه مطرح می کند. و این چیزی است که فقط با دستگاه دیده میشود.
یا رب
مـغــز
«در داستان آنها (داستان انبياء و اقوامشان) برای کسانيکه مغزهای خالی از هر گونه پيشينه های فکری دارند درس و تجربه هست».
نکته آيه: مغز در آيه جمع بسته شده است. چرا؟
جمع بودن مغز به اين معنی است که مغز انسان سه يا بيش از سه تا است. (چون در زبان عربی از سه به بالا جمع محسوب می شود). همانطور که در تصوير تقسيم بنديهای مغز را می بينيم، مغز تقسيمات و بخشهای مختلف دارد که هـر کـدام مـسئوليت خاصی دارند. انديشه ها، تفکر، تحليل، تمرکز و ذخيره تجربيات انسان و غيره هر کـدام در بخـشـهای گوناگونی از مـغـز صورت می گيرد. يعنی مغز “مجموعه ای از مغزها” است.
یا رب
نعمت بودن مـرجـان
« از هر دوی آنها (از هر دو دريای شور) مرواريد و مرجان درمی آيد.
کداميک از اين نعمتهای پروردگار خود را می توانيد تکذيب کنيد»؟!
نکته آيه: آيه مرجان را نعمت شمرده است:
در زمان پيامبر مرجان استفاده ای که بتوان آنرا نعـمت ناميد نداشته است. امروزه انسان از برخی مرجانها در ترميم استخوانهای آسيب ديده و ناقـص شـده استفاده می کند. وقتی مرجان به استخوان پيوند زده می شود، علی رغم اينکه بـدن فـسـفـات کـلـسـيم دارد و مرجان کربنات کلسيم، با اين حال اسـتخوان مرجان را رد نمی کند، بلکه آنرا می پذيرد. ابتدا خون دور قطعه مرجان را محاصره می کند و آنرا ذوب می کند. بعد استخوان آنرا در خود قـاطی می کند و رفته رفته با استفاده از آن، خود را ترميم می کند و دقـيـقـاً شکل اصلی خود را بخود می گيرد.
مرجان از استخوان قويتر است ولی ترکيبات آنها ضـمـن کـم و زيـاد بـودن در هـر کـدام مشترک است. مثلا هر دو کلسيم، منزيم و فـلـور دارند. کـلـسيم مرجان و استخوان تقريباً مساوی است. منزيمِ استخوان تـقـريـبـاً کمی کمتر از دو برابر منزيم مرجان است. از نظر فـلـور، مرجان کمی بيشتر از استخوان فـلـور دارد.
یا رب
پيش بينی آلوده شدن محيط
«از کارهای مردم در دريا و خشکی فساد ايجاد خواهد شد».
در زبان عربی وقـتی بخواهـنـد اتـفـاق افـتـادن قـطـعی و محـتـوم کاری در آينده را بيان کنند از جمله از فعـل گذشته استفاده می کنند (که گوئی اتفاق افتاده است). به اين خاطر اين آيه مـسـئـلـه ای مربوط به آينده را با فعـل گذشته بيان نموده است.
نکته آيه: عملکردهای انسان در آينده (يعنی در زمان ما و آيندگان) در دريا و خشکی آلودگی ايجاد خواهد کرد:
اين پيش بينی قـرآن فعلاً تحقـق پيدا کرده است. و آلودگی محيط چيزی است که هـمـه با آن آشـنـائی داريم.
یا رب
بدن فرعون
« و بني اسرائيل را از دريا عبور داديم. فرعون و سپاهيان وي بيدرنگ مسلحانه و فراتر از حد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتي که داشت غرق ميشد گفت: ايمان آوردم به اينکه خدائي غير از خدائيکه بني اسرائيل (فرزندان يعقوب) به او ايمان اوردند وجود ندارد و هميشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حاليکه تا پيش از اين از سپردن بني اسرائيل سرباز زدي و هميشه نيز مفسد بودي ـــ امروز فقط بدن تو را نجات ميدهيم تا براي افراد پس از خودت درسي باشد. هر چند خيلي از مردم از آيات ما غافلند».
واژه فرعون در لغت بمعني: ساختمان باشکوه است. بعد به فرمانروايان مصر اطلاق شده، که اشاره ضمني و تلويحي بوده به ساختمانهاي بلند بالا و باشکوه آنها. تصويري که ميبينيم تصويرهمان فرعوني است که در زمان موسي بوده و از سپردن بني اسرائيل به موسي سرپيچي کرده و موسي و همراهانش را تعقيب کرده و در دريا غرق شده. او رامسز دوم نام داشته است. پس از غرق شدن افراد باقيمانده دستگاه فرعون که با وی در تعقیب موسی نبوده اند او را از آب گرفته و موميائی ميکنند، و امروزه در معرض تماشای جهانيان است. چيزی که 1400 سال پيش قرآن آن را پيش بينی کرده است.
یا رب
وضـعـيـت آسـمـان در آغـاز قـيامـت
« وقتی آسمان (منظومه شمسی) از هم گسيخته شود، مانند “گـُلی به شکلِ روغنِ ته مانده غذای سرخ کرده“ خواهـد شد (رحمن: 37)». «روزيکه آسمان مانند چيز گداخته (يا روغن گداخته) شود ( معارج 8)».
(«دِهان» بمعنی: روغنِ سرخِ روشن، باقيمانده روغن، ته مانده روغن خوراک سرخ کرده شده ــ روغن ماليدنی ــ جای ليز و لغزنده ــ چرم سرخ ــ و ابزار روغن مالی است. و همينطور يکی از دو جمع «دُهن» است. دُهن روغن جامد است، (به روغن مايع «زيت» گفته می شود و به روغن جوشان و گداخته«مُهل»). دُهن همينطور به باران ضعيف گفته می شود (بارانی که زمين را کمی چرب و نرم می کند).
«مُهل» بمعنی: چيزي است که با آرامش با آن کار و برخورد می شود. و در معنی دوم خود به: هر چيز داغ و گداخته (از جمله روغن داغ و گداخته) ــ چرک، زرداب ــ طلا، نقره ــ چيزيکه قطره قطره می چکد ــ و اشيائيکه در تنور به نان می چسبند، اطلاق شده است.
وقـتی خورشيد گسترش پيدا می کند، برخی از سیارات را می بلعد و برخی ديگر باقی می مانند. و مـنظـومه شمسی از هم گسيخته می شود، و همانطور که قرآن آنرا توصيف نموده و در تصویر می بینیم مانند “روغـن تـه مـانـده خـوراک سـرخ کرده” و مانند “روغن يا چـيـز گـداخـتـه” خـواهـد شـد.
یا رب
مـراحـل وقـوع قـيـامـت
«امروز می پـرسـد: روز قـيامت دیگر چه وقت است ـــ ولی وقتی نور چشم را بگيرد ـــ و ماه ناپديد بشود ــ و خورشيد و ماه يکی شوند ـــ آنروز می گـويد: گريزگاه کجاست»! قیامت 6ــ10
«وقتی خورشيد حجیم شود و ستارگان تيره شوند». تکویر 1ــ2
«و وقتی جو کنده شود». تکویر 11
« و وقتی درياها طغـيان کنند». انفطار 3
« و وقتی درياها به غليان آمده و تبخير شوند». تکویر 6
نکات آيات: 1ـ خورشيد حجیم خواهد شد. 2ـ چشم را برق خواهد گرفت. 3ــ درياها طغيان خواهند کرد. 4ـــ درياها تبخير خواهند شد. 5ـــ مـاه خـواهـد گرفت.6ـــ جو کـنـده خواهد شد. 7ــ جو نسبت به زمين بمثابه پوست می ماند. 8ـ ماه و خـورشيد يکی خواهند شد. 9ـ ستارگـان تيره خواهند شد.
1ــ خورشيد حجیم خواهد شد:
خورشيد از هـيـدروژن و هلـيوم تشکيل شده است. بدليل دمای بـسـيـار بـالای درون آن پيوسته هيدروژن آن تجزيه میشود و به هليوم و حجم عظيمی از انرژی که گرما و نور و تشعشعات بـاشـد تبديل میشود. هـيـدروژن آن روزی تـمام می شود و منبع هليوم آن متلاشی می شـود و دمـای آن بالا میرود. بـه دليل افـزايـش دما بخش (انبار) هـيدروژن به بيرون هل داده می شود و خورشيد گسترش پيدا می کند و غـول آسایِ سرخ رنگ می شود. بعد دوباره کم کم جمع می شود و بعد دوباره امتداد پيدا می کند و بعد دوباره جمع و کوتوله سفيد رنگ میشود. (عمر خورشيد 5000 مـيـلـيـون سـال ديـگـر بـرآورد می شـود. ايـن تـخـمـيـن با بررسی انواع انفعـالات هــسـتـه ای مـوجـود در خورشيد و در ترکيب خورشيد و حساب اشعه های خارج شونده از آن، و حساب جرم آن زده شده است و بستگی به اين دارد که: اولاً خورشيد پيوسته هـمـيـن اندازه از ماده را تجزيه کند. و ثانياً: نحوه تجزيه و فعل و انـفـعالات درون خورشيد پيوسته به هـمين منوال کنونی خود ادامه داشته باشد. و اين چيزی است که انسان از آن مطمئن نيست).
(مصدر تکویر در اصل بمعنی پیچاندن چیزی دور چیزی است. بعد بطور ضمنی بمعنی حجیم شدن، پف کردن، در خود جا دادن یا فرو بردن، کوره شدن و غیره بکار رفته است).
2ــ چشم را برق خواهد گرفت:
هنگاميکه خورشيد گسترش پيدا می کند و غول آسا میشود، گازهای داغ آن سرد می شود و رنگ زرد آنها به رنگ سرخ تغيير می کند، ولی از آنجا که با غول آسا شدن آن قطر آن حدود 150 بار بزرگتر می شود و به ما خيلی نزديک می شود علی رغم سردتر شدن گازهای آن درخشندگی و پرتو آنها برای ما خيلی خيلی بيشتر از آنچه فعلاً هست خواهد شد، و اين باعـث برق گرفتن چشم خواهد شد.
3ــ درياها طغيان خواهند کرد:
از آنجا که دمای هـوای قـطبها در حدی نيست که بـرفـهـای آن آب شـونـد سال بسال بر اندازه برف و يخ آنها افزوده می شود. و به هـمان اندازه نيز از آب دريا رفـته رفـته کاسته میشـود. وقـتی خـورشـيـد آغاز به گسترش پيدا کردن می کند دمای حرارت روی زمين بالا می رود و باعث ذوب شـدن بـرفـهـای قطبها میشود. با آب شدن آنها سطح آب درياها بالاتر می آيد و به اين ترتيب درياها طغـيان می کنند.
4ـــ درياها تبخير خواهند شد:
در ادامه گـسـتـرش خـورشـيـد و پـيـوسـته بالاتر رفـتن دمای حرارت در زمين، آبهای روی زمين تبخير خواهند شد.
5ـــ ماه خواهد گرفت:
با افـزايش گرما و تبخير شدن درياها، جو زمين يکپارچه پر از بخار می شود و ماه ديده نخواهـد شد.
6ـــ جو کنده خواهد شد:
با گسترش خورشيد و افزايش دما و تـبخير درياها، جو زمين از محدوده زمين خارج می شود و به فضا می رود. گرمای روی زمين روزها گرمتر از درون تنور خواهد شد.
7ــ جـو نسبت به زمين بمثابه پوست می ماند:
واژه «کشط» به معنی پوست کـنـدن اسـت. و «کـشـط شـدن» جـو به اين معنی است که جو زمين بمثابه “پوست زمين” می ماند. قـطر زمين 12800 کـيلومتر است و ارتفاع جو 1000 کـيلومتر. يعنی ارتفاع جو نسبت به قطر زمين تقريباً يک سيزدهم است. اين نسبتِ جو نسبت به قـطـر زمـين مانند نسبت پوست به مـيـوه می ماند.
8ــ ماه و خورشيد يکی خواهند شد:
وقـتـی خورشيد امتداد پيدا می کند و بزرگ می شود ابتدا عطارد را می بلعد که در فاصله 58 ميليون کيلومتری آن قراردارد. بـعـد زهره را می بلعـد که در فاصله 108 ميليون کيلومتری آن قرار دارد. و بعـد نوبت ماه میرسد و ماه را می بلعد. در آن زمان البته فاصله ماه تا زمین بیشتر از آنچه امروزه هست خواهد بود، چون ماه هر سال 3 سانتیمتر از زمین دور می شود. و به اين ترتيب ماه و خورشيد يکی خواهند شد.
9ـــ ستارگان تيره خواهند شد:
اتفاقاتی که در منظومه شمسی می افتد باعث خواهد شد که ستارگان به روشنی و شفافیتی که الآن ديده می شوند ديده نشوند.